تمایز بر اساس موضوع، کهنترین شیوه تمایز علوم بوده، تا آنجا که برخی آن را تنها شیوه دانسته‌اند؛ چنانکه تفتازانی و لاهیجی معتقدند که متکلمان اتفاق دارند براینکه تمایز علوم، بحسب ذات به تمایز موضوعات است. از اینرو مشهور تمایز علوم را به تمایز موضوعات (ولو به حیثیات) میدانند و غرض از اخذ حیثیات نیز، حیثیت استعداد موضوع برای ورود محمول بر آن است. البته حکما با بیان دقیقتری گفته‌اند: در علوم حقیقی و برهانی، آنچه‌ وحدت یک علم را حفظ مینماید، عبارت است از موضوع‌ و علامه طباطبایی با صراحت اذعان میکند که معیار تمایز در علوم حقیقی و برهانی براساس موضوع و در علوم اعتباری براساس هدف و غایت است. در مقابل، بعقیدۀ منتقدان الگوی «تمایز موضوعی علوم»، سیر و تتبع در علوم نشان میدهد که علوم عبارتند از: قضایایی اندک که به مرور زمان تکمیل شده‌اند و ازاینرو موضوع در نزد موسس و مدون علم مشخص نبوده است تا چه رسد که دربارۀ احوال آن بحث کند و حتی بر فرض پذیرش الگوی علم‌شناسی ارسطویی، باید گفت که بسیاری از مشاجرات در باب تمایز علوم از باب خلط بین علوم حقیقی و اعتباری و سرایت احکام علوم حقیقی به علوم اعتباری است.
نوشته
انسان مسافری است رهسپار لقای خداوند سبحان: ( یَأَیُّهَا الْانسَنُ إِنَّکَ کاَدِحٌ إِلیَ‌ رَبِّکَ کَدْحًا فَمُلَاقِیه) «ای انسان تو با رنج و تلاش به سوی پروردگارت روانه‌ای و سرانجام به لقاء او خواهی رسید.» و در این سیر، عوالمی را پیموده تا سرانجام به عالم طبیعت و نشئه‌ی دنیا، رسیده است و عوالمی را پیش رو دارد تا به لقای مهر و جمال یا قهر و جلال حضرت حق راه یابد. انسان باید در این سفر، موانع نظری و عملی سیر و سلوک إلی الله را به خوبی بشناسد و با راه‌های از بین بردن این موانع آشنا شود. بنابراین در این پایان نامه سعی شده است که راه‌های تهذیب اخلاق که در کلمات حکما و علمای اخلاق سه راه است بیان و مقایسه شود. راه اوّل طریقه‌ی حکمای یونان (افلاطون و ارسطو) است که به فواید دنیایی فضایل اخلاقی توجّه دارد، مثلاًمی‌گوید اگر جود و بخشش کنی، آقایی پیدا می‌کنی. راه دوم طریقه‌ی انبیاء است که فواید اخروی تهذیب اخلاق را در نظر دارد مثلاً می‌گوید خداوند در ازای بهشت از مؤمنان جان‌ها و اموالشان را می‌خواهد و راه سوّم انسان را در طرز تفکّر به گونه‌ای تربیّت می‌کند که دیگر محلی برای رذایل اخلاقی نمی‌گذارد و اوصاف رذیله را رفع می‌کند نه دفع مثلاً می‌گوید: همه‌ی عزّت برای خداوند است و با این بیان غرور و تکبّر را از انسان ریشه کن می‌کند. سؤالی که در نگارش این پایان نامه مطرح شده است این است که شیوه‌های تربیّت اخلاق نزد فلاسفه‌ی یونان، انبیاء و قرآن چگونه است؟ بنابراین فرض شده است که روش و هدف تربیّت فلاسفه یونان، انبیاء و قرآن دارای نقاط اشتراک و افتراق هستند و به دنبال آن‌ها رفته‌ایم و نتیجه‌ی آن استخراج مطالب مفیدی از کتب مختلف بوده است؛ که روش تربیّتی افلاطون و ارسطو و انبیا و قرآن با توجّه به مکتب فکری علّامه طباطبایی بحث و بررسی شده است. روش تحقیق این پایان نامه توصیفی- تحلیلی است.
نوشته
در میان موضوعات و رشته‌های مختلف فلسفه، هستی‌شناسی وضع خاصی دارد؛ چنان که از یک سو، برخی فیلسوفان وجود چنین موضوعی را انکار می‌کنند و برخی‌ دیگر آن را اصلی‌ترین و بلکه تنها مسئلهء فلسفه می‌دانند. نویسنده در این مقاله پس از اشاره به تاریخچهء بحث از وجود در یونان باستان‌ به نظر ارسطو در باب تقسیم‌بندی علوم و بیان برخی از اشکالات آن می‌پردازد، از جمله اینکه طبق آن تقسیم بندی باید دو شاخهء امور عامه و الهیات، به عنوان علم‌ واحدی در نظر گرفته شوند و این علم واحد موضوع واحد می‌خواهد. یافتن این‌ موضوع واحد به ویژه با توجه به تشتت سخنان خود ارسطو، منشأ اختلاف بسیاری از فیلسوفان شده است که به ویژه باید به پاسخ فلاسفه پیش از ابن سینا و راه حل‌ ابن سینا و فیلسوفان متأثر از او اشاره کرد که معتقد بودند مجموع امور عامه و الهیات‌ به معنای خاص، فلسفهء اولی یا الهیات به معنای عام را تشکیل می‌دهد و بحث از وجود خداوند از مسائل فلسفه اولی است و نه موضوع آن. نویسنده پس از بررسی برخی از اشکالات وارد به نظر ابن سینا، به تقریر تفصیلی آرای علامه طباطبایی در باب موضوع فلسفهء اولی و تحلیل ابعاد مختلف آن‌ می‌پردازد و در پایان و در مقان جمع‌بندی، به سلسله نکاتی از جمله ضرورت تفکیک‌ اصلی متافیزیک از آثار موجود در بحث متافیزیک، ملاحظات ضروری در تعریف‌ متافیزیکی و بیان موضوع و مسائل آن اشاره می‌کند.
نوشته
Footer