از نظر علامه طباطبایی انسان دارای فطرتی خاص است که او را به سنت خاص زندگی و راه معینی که منتهی به هدف و غایتی خاص (خداوند) می‌شود، هدایت می‌کند؛ راهی که جز آن را نمی‌تواند پیش گیرد: «فطرت الله التی فطر الناس علیها». از سوی دیگر براساس الهیات کالوینی اذعان به وجود خداوند در اعماق ذهن هر انسانی وجود داشته و اکتسابی نیست، بدان­سان که نظریه‌ای باشد که در مدرسه و با تعلیم استاد فراگرفته شود؛ بلکه چیزی است که هریک از ما قبل از تولد کاملا آن را می‌شناسیم و خود طبیعت هم اجازه فراموشی آن را به کسی نمی‌دهد. در این مقاله کوشیده­ایم وجوه اشترک و افتراق این دو دیدگاه را بررسی کنیم. جایگاه معرفت فطری بودن قلب، لزوم تکامل و بلوغ گرایش فطری و تأثیر گناه بر این نوع معرفت به­عنوان وجوه مشترک، و انگیزه طرح بحث، ماهیت معرفت فطری، متعلق معرفت فطری و نحوه دریافت این نوع معرفت به­عنوان وجوه افتراق این دو دیدگاه در این نوشته مورد بررسی قرار گرفته است.
نوشته
مهمترین موضوع در فلسفه‌ی دین همیشه موضوع خدا بوده است. امروزه نیز دغدغه‌ی اصلی فیلسوفان دین همین موضوع است. یکی از بهترین راهها اگر نگوییم بهترین راه برای رسیدن به خدا راه فطرت است. با توجه به این که بحث فطرت در بین مسلمانان ریشه در آموزه های قرآن دارد، در سنت فلسفه‌ی اسلامی این بحث به مرور از اهمیت بسیار برخوردار گردیده است. در این رساله ابتدا در فصلی تحت عنوان کلیات ضمن بررسی مباحث مقدماتی به بررسی فطرت به عنوان راه رسیدن به خدا و نیز به عنوان برهانی بر وجود خدا پرداخته شده است. باور نگارنده بر این است خدا گرایی و خدا شناسی امری فطری بوده و برای اثبات فطری بودن یک امر نیازی به ثبات عمومیت آن در بین انسانها نیست؛ بلکه وقتی یک امری را در خود با درک و دریافت حضوری می یابیم می توانیم نتیجه بگیریم که هر انسانی می تواند این امر را در درون خود با علم حضوری دریابد. دیدگاههای علامه طباطبایی و جان کالون، هر یک در فصلی جداگانه بررسی شده است. نشان داده شده که علامه طباطبایی نظریه پردازی کاملی درباره‌ی فطرت دارد. بر اساس تعریف وی فطرت عبارت است از ساختار وجودی ویژه‌ی انسان که خداوند او را بدان گونه آفریده است؛ بنابراین وی بحث انسان شناسی خود را مبتنی بر نظریه‌ی فطرت نموده است. همچنین معرفت شناسی وی که در واقع بخشی از انسان شناسی است مبتنی بر نظریه‌ی فطرت است. در این رساله بحثهای انسان شناسی و معرفت شناسی علامه طباطبایی به عنوان تمهید و مدخلی برای بحث خداشناسی و خداگرایی وی مورد بررسی قرار گرفته است و سپس به بیان دیدگاه‌های خاص وی درباره‌ی خداگرایی و خداشناسی پرداخته شده است. در این راستا براهینی که اثبات می‌کند خداگرایی و خداشناسی فطری است، از آثار وی گردآوری و مورد بررسی و نقد قرار گرفته است. در مواضعی از دیدگاههای علامه دفاع شده و در یک موضع رأی وی مورد نقد قرار گرفته است. درباره‌ دیدگاههای جان کالون نیز پس از معرفی اجمالی کالون و آثار او و تأثیری که روی متفکران بعدی نهاده است، به نظریه ی او موسوم به «حس الوهی» پرداخته شده است. این موضوع با استفاده از کتاب او «مبادی دین مسیحیت» تبیین گردیده است. در ادامه دیدگاه برخی شارحان و پیروان کالون از جمله پلانتینگا و آلستون بررسی و نقد شده است. همچنین به مقایسه بین نظریه‌ی حس الوهی کالون و نظریه‌ی فطری بودن خدا گرایی و خدا شناسی نزد علامه طباطبایی پرداخته و مواضعی که هم سخنی یا تفاوت دیدگاه وجود دارد بررسی و ریشه‌یابی شده است. همچنین دیدگاه معرفت شناسان اصلاح شده با نظریه ی فطرت مقایسه و بررسی شده و نقاط قوت و ضعف آنها آشکار شده است.
نوشته
Footer