انسان شناسی در زمره ی مهم ترین موضوعاتی است که در رشته های مختلف از جمله فلسفه، دین، روانشناسی و جامعه شناسی مطرح است. از سوی دیگر با مواجه شدن انسان با بحران های جدید در دوران مدرن و کاهش محسوس آرامش افراد، شاهد رشد مقوله ای به نام عرفان های جدید هستیم که به دنبال کنار زدن ادیان سنتی و ارائه ی تصویری جدید از زندگی هستند و از آنجا که برخلاف ادیان سنتی بیش از هر چیز بر محور انسان شکل گرفته اند بررسی انسان شناسی در آنها ضرورتی اساسی در رشته های فلسفه و دین پژوهی است. در این رساله که به روش توصیفی- تحلیلی و تحقیق کتابخانه ای و با رویکرد فلسفی سامان گرفته است به بررسی انسان شناسی در آثار کارلوس کاستاندا و پائولو کوئلیو پرداخته می شود و آراء آنها در این زمینه از منظر علامه طباطبایی مورد نقد قرار می گیرد. آثار این سه اندیشمند در سه محور درباب حقیقت انسان ( بررسی ساحت های معرفت شناسی و وجود شناسی و ارزش شناسی انسان) ، انسان در دنیا ( بررسی معنا و هدف زندگی و ارتباطات انسان با دیگر افراد) و انسان و ماوراء( نسبت انسان و خدا، سیر و سلوک و راهنما شناسی و فرجام و معاد) مورد کنکاش قرار گرفته است. نکته ی مهمی که در این زمینه حائز اهمیت است تصویر سازی کوئلیو و کاستاندا از هدف زندگی و انسان الگو و ایده آل و تاکید بر سحر و جادو به عنوان شیوه های مهم و اساسی تربیت است که مسیری کاملا متضاد با معنای زندگی و انسان الگو و سعادتمند در آثار علامه طباطبایی را دارد. با بررسی امور فوق مشخص می گردد که نگاه کوئلیو و کاستاندا علی رغم تفاوت هایی که با یکدیگر دارند در قیاس با جامعیت تفکر علامه طباطبایی در باب انسان و عرصه های پیش روی او در زندگی و تصویری که از انسان ارائه می دهند یک سویه، ناقص و غیر قابل توصیه است و امکان الگو گیری به عنوان یک مرجع فکری را ندارند.
نوشته
Footer