نامه ای دیگر به آِیه الله مرندی
هو
15 شهر شعبان /1332
به عرض مبارک می رساند، امیدوارم وجود مقدستان قرین موفقیت بوده و ملالی نداشته باشید.
مرقومۀ شریفه بعد از انقطاع رابطۀ چند ساله مجدداً زیارت ]شد[ و چشم های تاریک ارادتمند را روشن نمود. شکر خدا – عز اسمه – را نموده، خوشی و سلامتی آن جناب را از درگاه ایزد پاک خواستارم.
بنده که دیگر از همۀ شئون انسانیت بازمانده و راستی با این که شیفته و دل دادۀ این زندگی دروغی بوده و حیات را خیلی دوست دارم، گاهی به کلی در زندگی ملول و از تماشای چهرۀ زشت جهان بیزار می شوم، ولی بالاخره چاره به جز تسلیم مقدرات نبوده و با خوشی خدای جهان باید خوش بود.
و حقیقتاً از آن لطایف و حقایق و دقایق که سابقاً داشتیم و داشتنید، به جز همین خوشی، دیگر هیچ چیز نمانده؛ وانما الأمر الی الله – عز اسمه-
از کسالت مزاجی بنده اظهار نگرانی فرموده و استفسار کرده بودید. همان کسالت سابق اعصابی است که اخیراً اشتداد پیدا کرده و اخیراً مخل آسایش شده ، فعلاً هشت ماه است مراجعه به دکتر ]کرده[ و مشغول مداوا بوده و هر چند هفته به جهت معاینه و نسخه به طهران می روم.
جهات مزاجی خوب است، ولی راجع به اعصاب تاکنون که چیزی بین ندیده ام، تا خداوند – عز اسمه – چه بخواهد. اهل خانه سلام و التماس دعا دارند. بچه ها دست بوسند خدمت حضرت عالی حاجی میرزا محمدآقا، سلام دارم.
و السلام علیکم و رحمه الله و برکاته
محمدحسین طباطبائی
طباطبائی، سید محمدحسین، سیر و سلوک سبز اشعار، نامه ها، تقریظ ها، اجازات و ... . به کوشش سید هادی خسرو شاهی، تهران، بوستان کتاب، 1396، ص. 134