عنوان : نوشتۀ علامه دربارۀ روش تفسیر المیزان

توضیحات :

نوشتۀ علامه دربارۀ روش تفسیر المیزان
بسم الله الرحمن الرحیم
در نامۀ گرامی که در مشهد مقدس رضوی به دستم رسید، درخواست فرموده بودید که روش ویژۀ تفسیر «المیزان» را معرفی کرده، خصوصیت بحث تفسیری آن را توضیح دهم:
روش خاص این تفسیر همان است که در آغاز جلد اول در مقدمه به طور خلاصه بیان شده و در ترجمه نیز به چاپ رسیده است. با این وصف، مجدداً تا اندازه ای که وقت اجازه می دهد، به توضیح می پردازم:
کسی که به مطالعۀ تفاسیر پرداخته و با تفاسیری که در دست است آشنایی دارد. می داند که قرآن کریم از نظرهای مختلف تفسیر شده، از نظر ادبی، از نظر روایات، از نظر کلامی، از نظر فلسفی، از نظر عرفانی، از نظر علمی، از نظر دانش امروزی و همچنین ... از نظر برخی از این فنون که تفسیر شده، مفسر نظریات آن فن را مسلم گرفته و آیات قرآنی مربوطه را با آن ها تطبیق نموده و به همان معنا خوابانیده است و در جایی هم که ظاهراً آیه با نظریۀ فنی سازگار نبوده، آیه را تأویل کرده و به خلاف ظاهر حمل نموده است. مثل گذشتگان که به هیئت بطلمیوسی معتقد بودند و سماوات سبع و عرش و کرسی را به نه فلک بطلمیوسی حمل کرده اند و مفسرین امروزی به معنایی که مناسب دانش امروزی است، تأویل نموده اند. یک مفسر کلامی هر مذهبی را برای خود انتخاب کرده، مذهب ویژه خود را به آیات قرآن تحمیل می نماید. اگر جبری است، آیاتی را که ظاهرشان با جبر مناسب است اخذ کرده، آیات مخالف آن را تأویل و اگر تفویضی است، به عکس رفتار می نماید.
این است روشی که در میان مفسرین دائر و معمول است. ولی آیا راه و روش تفسیر همین است؟ و آیا باید قرآن از مذاهب خاصۀ ما سر چشمه بگیرد، یا هر مذهب حقی باید از قرآن سرچشمه بگیرد؟ و آیا باید دید ما در معنای آیه چه می گوییم یا باید دید آیه چه می گوید؟ آیا اجماع اهل یک مذهب باید در قرآن حکومت کند یا قرآن باید در مذهب و اهل آن حکومت نماید؟ آیا می شود قرآنی که صریحاً خود را روشنایی بخش هر تاریکی معرفی می نماید و رهبر هر گمراهی می داند و بیان کنندۀ هر چیز می خواند، در روشن شدن خود به چراغ دیگری نیازمند باشد؟ و در پیدا کردن معنا، خود دلیل و رهبر دیگری بخواهد و در معنا خود بیان کنندۀ دیگری لازم داشته باشد؟
پاسخ پرسش های بالا روشن است و قرآن کریم در اسلام تنها اصلی است که دعوت اسلامی و همۀ معارف دینی از آن سرچشمه گرفته و به آن تکیه داده است چنان که قرآن کریم در آیات بسیاری خود را «فرقان» نامیده و ممیز حق از باطل دانسته است. و در آیۀ 82 سورۀ نساء تدبر در قرآن را رافع هر گونه اختلاف قرار داد و قرآن کریم در فهمانیدن و بیان مقاصد خود نیاز به هیچ دلیل و وسیلۀ دیگری ندارد.
بلی. به موجب آیۀ 44 سوره «نحل» و آیات دیگری بیان قطعی رسول اکرم می تواند مبین و مفسر آیات کریمه باشد و به مقتضای حدیث متواتر « ثقلین» بیان ائمه اهل بیت نیز جای گزین بیان رسول اکرم می باشد.
بنابر آنچه گذشت، ما در تفسیر المیزان بر اساس «تفسیر آیه به آیه» تکیه کردیم و هرگز از فنون دیگر مانند فلسفه و عرفان و کلام و غیر آن ها استمداد نجستیم و هرگز نظریات فنی را و مسلمات مذهب معینی را به آیات کریمۀ قرآن تحمیل ننمودیم. به اجماع قوم یا شهرت دست نزدیم و با اخبار آحاد و خاصه احادیثی که در اسباب نزولی آیات وارد شده یا آنچه از قدما، مفسرین از صحابه و تابعین نقل شده است، استدلالی نکردیم، بلکه در جایی که از مضمون آیه در یکی از فنون و علوم بحثی شد، یا در ذیل آیه ای، روایاتی وارد گشته است، برای آن ها بحثی جداگانه منعقد ساخته و بی این که به بحث تفسیری کتاب امتزاج یابد، به بحث و کنجکاوی پرداخته ایم و در اثر همین روش:
اولاً، تاکنون که – بحمدالله – نزدیک به نصف قرآن تفسیر شده ]است[ حتی یک آیه نیز به عنوان تأویل، حمل بر خلاف ظاهر نشده است؛
و ثانیاً، یک قسمت زیادی از اخبار اهل بیت (ع) با کتاب خدا تصحیح شده و راه استفادۀ آن ها از آیات قرآنی روشن گشته و مقداری از اسرائیلیات و اخبار مجعوله نیز شناخته شده است و غیر از این دو فایده، فواید دیگری نیز از این روش به دست می آید که از لابه لای کتاب روشن است.
امیدوارم خدای متعال توفیق خود را رفیق ما گردانیده، ما را از پیروان قرآن کریم قرار دهد.
والسلام علیکم
محمد حسین طباطبائی
طباطبائی، سید محمدحسین، سیر و سلوک سبز: اشعار، نامه ها، تقریظ ها، اجازات و ... . به کوشش سید هادی خسرو شاهی، تهران، بوستان کتاب، 1396، ص. 186-188

اشخاص مرتبط
درج نظر
نام و نام خانوادگی :
ایمیل :
متن نظر :
تصویر امنیتی :
Footer