شاکله و ساختار اصلی نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران بر قانون اساسی، که یگانه استوانه‌ و منشور قانونی حاکم بر کشور می-باشد؛ مترسم و پایه‌گذاری شده است. این قانون، بر مذهب شیعه‌ی اثنی عشری مبتنی بوده و عقل و فلسفه در این مذهب از جایگاه ویژه‌ای برخوردارند. از سوی دیگر فلسفه همواره سمت و سوی زندگی مردم هر سرزمین را تبیین می کند، به گونه‌ای که در همه‌ی امور زندگی مردم جاری است و قانون اساسی هر سرزمین رنگ و مایه‌ی فلسفه‌ی آن سرزمین را در خود نهفته دارد. امروزه ما در عصری زندگی می‌کنیم که فلسفه‌ی نوصدرایی با کوشش های فیلسوف فقید معاصر حضرت علامه محمد حسین طباطبایی(ره) به کمال خود رسید، تا حدی که در مواجهه‌ با اندیشه‌های مارکسیستی قد علم نمود. مبانی انسان‌شناختی در خوانش علامه طباطبایی(ره) مبتنی بر نظریه ی انسان کامل است و بقیه ی افراد، تبعیت می کنند و کسی رأی وی را نقض نمی کند. هم‌چنین در خوانش جهان‌شناختی مرحوم علامه(ره) رابطه‌ی همه‌ی نهادها مبتنی بر نظریه‌ی فیض و وحدت تشکیکی وجود است و نظام سلسله مراتبی است و در این نظام سلسله مراتبی، دستگاه‌های منصوب از سوی ولی فقیه که به موجب اصل یکصدودهم قانون اساسی انتصاب یافته‌اند، دارای بیشترین تبعیت‌پذیری و اشخاص حقیقی یا حقوقی مستقل، دارای کمترین تبعیت‌پذیری از ولی فقیه می‌باشند. لذا ولایت مطلقه، همان ولایت انسان کامل است و رابطه ی آن ها با مردم مانند رابطه ی انسان کامل با سایر انسان‌هاست. از حیث جهان‌شناختی مواردی چون؛ احیاء دین و تفکر دینی توسط فقیه عادل، فطری بودن امر دین، حاکمیت مطلق خداوند بر انسان و جهان، نوآوری در مبحث معرفت دینی و هستی‌شناسی، فطری بودن امر جهاد، تعاون و تساوی مابین اقشار مختلف جامعه و غیره، در زمره‌ی مباحث راهبردی در این حوزه می‌باشد. بدیهی است در صورت فقد تتبع در قانون اساسی به مرور پایه‌های عقلی عامه‌ی مردم فرو ریخته و در صورت نبود فهم عمیق عقلی، دچار سرگردانی و تحیر و آفت شده و در نهایت، شهروندان کشور از تبعیت این قانون بنیادین و مرصوص امتناع می-نمایند.
نوشته
Footer