یکی از مشکلات عمده و سنتی ادراک که گاهی در فلسفه معاصر «مسئله ادراک حسی» خوانده میشود، از پدیده خطای حسی ناشی شده است: اگر این نوع خطاها ممکن باشند، در این صورت ادراک حسی چگونه میتواند مطابق تصور متعارف ما از این ادراک باشد؟ تصوری که میتوان آن را متضمن «بازبودن» و «آگاهی» ذهن نسبت به عالم دانست. مهمترین نظریه مقابل تصور متعارف از ادراک حسی، ایدئالیسم است. علامه طباطبایی در کتاب اصول فلسفه و روش رئالیسم برای اجتناب از شبهات ایدئالیسم، به یک معلوم فطری ـ به معنای متعارف ـ در باب علم اجمالی ما به عالم توسل جسته است؛ اما با رد تصور متعارف از ادراک حسی توسط ایدئالیست، پاسخی تفصیلی در قالب تحلیل خطای حسی ارائه میدهد. علامه خطای حسی را نه در مراحل احساس، بلکه در تطبیق حکم قوه خیال به حکم حس یا بهعبارتی «تداخل قوا» میداند؛ از‌این‌رو ظاهرا از نظر علامه ویژگی تجربه حسی، به‌واسطه حضور خود متعلقات متعارف ادراک حسی تبیین میشود. اگرچه علامه در نهایة الحکمة پاسخ تفصیلی به تقریر جدید اشکال خطای حسی نداده است، از مجموع سخنان ایشان در باب ادراک حسی نیز پاسخی متفاوت از نظریههای رایج ادراک حسی، از جمله تبیین ویژگی پدیداری تجربه حسی، می‌توان استنتاج نمود. در این مقاله نخست پس از تشریح مولفههای تصور متعارف از ادراک حسی، به این موضوع میپردازیم که چگونه امکان خطاهای حسی این تصور را به چالش میکشند؟ درنهایت دیدگاه علامه در اصول فلسفه و روش رئالیسم و سایر آثار ایشان در باب امکان تصور متعارف از ادراک حسی مورد بررسی و تحلیل میگیرد
نوشته
مباحث و مسائل زیادی درباره شناخت، وجود دارد. بحث درباره شناخت از مباحث پر چالش و محوری فلسفه‌ جدید است. از موضوعات مهمی که تحت مباحث شناخت‌شناسی مطرح می‌شود، مسئله منبع و منشأ شناخت است. متفکران و فیلسوفان غربی در برابر این پرسش در دو موضع متفاوت تجربه‌گرا و عقل‌گرا ابراز رأی کرده‌اند. مسئله وجود ادراکات فطری یکی از نتایج بحث‌های فلاسفه عقل‌گرا پیرامون مسئله شناخت است. دکارت کسی است که از طریق فطری دانستن برخی ادراکات موجود در ذهن، سعی در حل نزاع بین عقل و تجربه دارد. می‌توان گفت او نخستین فیلسوفی است که به‌طورجدی و پررنگ مسئله ادراکات فطری را در عصر جدید مطرح می‌کند. فطری بودن برخی ادراکات به‌عنوان یکی از مسائل معرفتی در فلسفه اسلامی نیز موردتوجه است و چه‌بسا بتوان پذیرفت که به‌واسطه تأثیری که پذیرش ادراک فطری در معرفت‌شناسی دینی داشته است متفکران مسلمان بدان توجه بیش‌تری داشته باشند. هدف از پژوهش حاضر، بررسی و مقایسه دیدگاه دکارت و علامه طباطبایی در مورد مسئله ادراک فطری است. با توجه به کیفی بودن پژوهش حاضر محقق با روش توصیفی و تحلیلی از طریق مراجعه به آثار این دو فیلسوف و شارحان آن‌ها تلاش نموده است دیدگاه این دو فیلسوف بزرگ را مورد تحلیل و ارزیابی قرار دهد. نتیجه‌ای که این تحقیق بدان رسیده است، تأکید بر این نکته است اگرچه اصل ادراک فطری در نزد این دو فیلسوف مذکور وجود داشته است ولی به دلیل تفاوت اوضاع اجتماعی و عصری که در آن تلاش فلسفی خود را ارائه می‌داده‌اند تقریرهای متفاوتی از آن به عمل آوردند.
نوشته
بدون تردید، استاد مطهری از چهره‌های شاخص و خوش فکر و نوآور در اندیشة اسلامی معاصر شمرده می‌شود.حضور جدی و طولانی در حوزه‌های درسی دینی، وسعت مطالعات در علوم متنوع عصری، ذوق و استعداد وافر و تعهد و خلوص او در اعلای کلمة دین، وی را در عرصة ارائة خدمات دینی و تربیت نسل جدید، واجد سهمی‌انحصاری ساخته است.وی در فلسفة اسلامی دارای مطالعات گسترده و عمیق بود و در پرتو آشنایی با فلسفة متأخر جهان غرب، به ‌مسائل مهم و سؤالات اساسی این دوران توجه جدی نشان داد؛ از آن جمله مباحث شناخت ومعرفت‌شناسی است که مقالة حاضر، اندیشه‌های استاد را در پاسخ به مهم‌ترین مسألة شناخت، یعنی کاشفیت و واقع‌نمایی علم، پی گرفته است. ضمن تأکید بر بداهت واقع نمایی علم، معیار آن را اتحاد ماهوی صور ذهنی و موجودات عینی دانسته؛ سپس دربارة چگونگی دستیابی نفس مدرک به ماهیات اعیان خارجی، بر اندیشة عرفانی ‌حضرات خمس تأکید ورزیده‌ و سایر راه حل‌های بدوی را مطرود دانسته‌ است.این مقاله درصدد است نشان دهد در عین این‌که اندیشه‌های استاد، به تنقیح موضوع کمک شایانی کرده است، ‌همچنان مسألة بسیار فربه و عمیق کاشفیت صور ادراکی، حل نهایی خود را نیافته است و بر اندیشه‌وران فرض است‌که راه آن استاد فقید را پی گرفته، موضوع را مانند استاد جدی تلقی کنند. بی‌تردید اگر از حضورش محروم‌ نمی‌شدیم، بهره‌اش را در پیشبرد این موضوع خطیر، وافر می‌ساخت. رضوان خدا بر او باد.
نوشته
علامه طباطبائی در اصول فلسفه و روش رئالیسم، برای نشان دادن ارزش ادراکات و خارج‌نمایی مفاهیم کلی کوشیده است تا آنها را از طریق ادراک حسی مربوط به واقعیت‌های عینی نشان دهد و ازاین‌رو تحلیلی از ادراک حسی به دست داده است. در نظر او ادراک حسی حاصل تأثیر محسوس عینی بر اندام قوه حسی و تشکیل پدیده‌ای مادی در آن است. این پدیده مادی معلوم به علم حضوری است و سبب حصول صورت حسی در حاس و شکل‌گیری ادراک حسی است؛ اما او در بدایة الحکمه و نهایة الحکمه تأثیر محسوس بر اندام حسی و فعل و انفعالات مادی به وجود آمده در آن را علت معده حضور صورت‌های حسی و خیالی نزد نفس دانسته است. صور حسی و خیالی، صورت‌های قائم به ذات‌اند که نفس به آنها علم حضوری دارد و با اعتبار خاصی درباره آنها و مقایسه با محسوسات خارجی که منشأ آثار خارجی‌اند، از آنها علم حصولی می‌سازند. نظریات او در این کتاب‌ها با هم یکسان نیستند و تا اندازه‌ای ناسازگارند. با توجه به اینکه کتاب‌های بدایة الحکمه و نهایة الحکمه آثار نهایی علامه طباطبائی هستند، نظریه نهایی او را باید نظریه‌ای دانست که در این کتاب‌ها ارائه شده است؛ یعنی ادراک حسی اعتبار خاصی است که ذهن نسبت به صورت مجرد مثالی معلوم به علم حضوری اعمال می‌کند.
نوشته
Footer