ارتباط بین انسان شناسی و اخلاق از جمله مباحثی است که کمتر اندیشمندی در حوزه ی اخلاق به آن پرداخته یا دست کم،به صورت روشن در باب آن سخن گفته است.از آنجا که اخلاق و انسان شناسی به عنوان دو دانش بسیار وسیع،مربوط به نفس انسان هستند،طبعا می توان ارتباط زیادی را بین آنها یافت.بررسی انسان شناسی اخلاقی در اندیشه کانت و علامه طباطبایی،منوط به واکاوی اخلاق و انسان شناسی است.هر دو اندیشمند مورد نظر،ابعاد وجودی انسان؛از آن جهت که مربوط به اخلاق و اخلاقی زیستن می شوند؛را مورد بررسی ویژه قرار داده اند.در این تحقیق،که علاوه بر بررسی جداگانه ی عقاید هر کدام،جهت هایی که هر دو اندیشمند،به صورت همسان و نزدیک به هم،اندیشه کرده اند،ذکر شده است.این جهت ها به طور مشخص؛کرامت انسان،آزادی انسان؛سرشت اخلاقی انسان و جایگاه نیت در عمل اخلاقی هستند.در ضمن تقریر و تحلیل اندیشه ی انسان شناسی اخلاقی در اندیشه ی دو فیلسوف مورد نظر،این ابعاد نیز مورد مقایسه قرار گرفتند.
نوشته
امروزه نظ ام های تربیتی جوامع اسلمی به خصوص ایران با چال ش های فراوانی مواجه اند که از میان این چال ش ها میتوان به رواج آموزه های پست مدرنیستی اشاره نمود. تحلیل و نقد تط بیقی مبانی انسان شناسی پاره ای از آرای متفکران پست مدرن و دلل ت های تربیتی مترتب بر آن احیانا می تواند راهگشای پاره ای از چال ش های مذکور در نظ ام تربیتی جوامع اسلمی گردد. در این مقال ه با روش تحلیلی - انتقادی تلش شده است به تبیین و نقد مبانی انسان شناختی پست مدرن و دلل ت های تربیتی مترتب بر آن با استناد به آرای علمه ط باط بایی توجه شود. در این مقال ه مبانی انسان شناختی پست مدرن و به تبع آن فرایند تعلیم و تربیت از منظ ر علمه ط باط بایی بررسی و نقادی شده که این بررسی، حاکی از تفاوت های اساسی بین این دو مکتب دربارٔه انسان و فرایند تعلیم و تربیت است . در نتیجه نمیتوان با نادیده انگاشتن این تفاوت ها و اختلفات در مبانی انسان شناسی، به استفادٔه تمام و کمال آموزه های پست مدرنیستی در فضای تعلیم و تربیت ایران پرداخت
نوشته
علوم انسانی، علومی است که با انسان و فکر و اندیشه انسان سروکار دارد. به فهم انسان و پدیده های انسـانی توجه دارد و درباره جامعه ، فرهنگ ، زبان ، روان و اندیشه انسان صحبت میکند و در آن انسان از لحاظ حیـات درونی و روابط با دیگران بررسی میشود. در بین مبانی علوم انسانی، مبانی انسان شناختی جایگاه ویژه ای دارد. انسان شناسی به عنوان یکی از مولفه های اساسی علوم انسانی مطرح است چـرا کـه مرکـز و محـور در علـوم انسانی، انسان و اندیشه اوست و انسان به طور مستقیم و یا غیرمستقیم در تمـامی رشـته هـای علـوم انسـانی مطرح است ؛ در روانشناسی، روان انسان ؛ در جامعه شناسی بعد اجتماعی انسان و در برخی نیز مثـل مـدیریت از نتایج به دست آمده در رشته های دیگر استفاده میکند. آنچه مسلم است این است که دستاورد و نظریـه هـای ارائه شده در رشته های علوم انسانی مثل مدیریت ، جامعه شناسی، اقتصاد و... کاملا تـابع و تحـت تـاثیر مبـانی است ، که به این علوم داده میشود و آنها از این داده ها استفاده کرده و نتیجه را به ما میدهند. در این راستا در این نوشتار از تاثیر برخی از این مبانی بر رشته هایی همچون مدیریت ، جامعه شناسی، تربیت و اخلاق و... بحث شده است .
نوشته
اهمیت نوع نگرش به انسان و ویژگی های اودر مطالعات علوم انسانی و اجتماعی تاحدی است که به عنوان مبنایی در کنار سایر مبانی چون هستی شناسی، معرفت شناسی و روش شناسی، ارکان نظریات آن حوزه را شکل داده است. هدف این پژوهش تبیین ابعاد و ویژگی های انسان مبتنی بر دیدگاه های علامه طباطبایی(ره) است. دراین تحقیق، غالب آثار فلسفی و تفسیری ایشان با روش تحلیل مضمون به عنوان روشی برای شناخت، تحلیل و گزارش الگوهای موجود در داده های کیفی بررسی شده اند. سپس گزاره های انسان شناسانه استنباط شده از مضامین حاصله، در قالب دو زاویه تحلیلی "وجودی" و "ماهوی: شامل سه بُعد «ویژگی های فی نفسه نوع انسان»، «ویژگی های نوع انسان با لحاظ حرکت استکمالی در سه ساحت نگرش، گرایش و رفتار» و «ویژگی های نوع انسان با لحاظ اثر حرکت استکمالی بر نفس»" ارائه شده است. چارچوب تحلیلی انسان شناسی حاصل شده از اندیشه های علامه طباطبایی(ره) که جنبه نوآورانه این تحقیق است، دارای قابلیت ممتازی جهت تعالی علوم انسانی و اجتماعی رایج می باشند.
نوشته
این پایان نامه درصدد بررسی مبانی انسان شناختی و تأثیر آن ها در تمدن سازی اسلامی، بر اساس آراء علامه طباطبایی است. در تبیین مبانی انسان شناسی دینی، علامه یبشتر از برهان، آیه قرآن و هم روایات استفاده می کردند و این همه منابع بزرگ در نزد علامه بسیار مؤثر بوده. در این تحقیق علامه طباطبایی معتقد است انسان دارای دو ساحت مادی-طبیعی و ملکوت-مجرد است و این ساحت، ما دام که انسان در دنیا زندگی می‌کند متلازم و با یکدیگراند. به نظر او ساحت مادی انسان به عنوان ابزار برای تکامل و افعال روح است، و ساحت تجردی او به عنوان سرمایه اصلی در سیر تکاملی انسان می داند، به گونه ای که این ساحت سبب عقلانیت و موجب برتری او از سایر مخلوقات خدا و سبب مقام کرامت و خلافت الهی شامل انسان می شود. بر این اساس علامه معتقد است جهان بینی اسلامی از ساحت روح انسان ناشی می شود. اگر انسان در مسیر نیاز و اهداف این ساحت و براساس جهان بینی الهی ناشی از این ساحت مشی نماید، به مقام کرامت، شرافت و جایگاه رفیعی می رسد و از دنیازدگی و دنیاگرایی فاصله می گیرد و برای تمام نیات و افعالش، به دنبال اهداف و آثار متعالی است که می تواند نقشه مهمی در تمدن سازی اسلامی به شمار می آید. در نتیجه، علامه طباطبایی معتقد است سه مبانی انسان شناسی خود از قبیل تجرد انسان، کرامت انسان و خلافت الهی انسان نقش زیربنایی در ایجاد فرهنگ تمدن اسلامی دارد. چنانکه اجتماعات و تمدن متعالی انسان را بدون فهم درست حقیقت و وجود انسان و اطاعت از دین را را قابل تحقق نمی باشد. و انسانها باید از همین راه برود تا به فلسفه خلقت و آفرینش او و در زندگی اجتماعی-تمدنی به بهترین شرایط متوجه کند و به هدف اصلی و سعادت خود غافل نشود.
نوشته
این مقاله در صدد تحلیل مبانی انسان شناختی پارادایم های جامعه شناختی سازمان و مدیریت براساس نظریات علامه طباطبایی(ره) و نقش آن در راستای شکل گیری پارادایم مدیریت اسلامی است. داده های این تحقیق با روش کتابخانه ای جمع آوری و با روش تحلیل مضمون بررسی شده اند. پس از ارائه گزاره های انسان شناسانه پارادایم های جامعه شناختی براساس تقسیم بندی بوریل و مورگان، گزاره های استنباط شده از اندیشه های علامه طباطبایی(ره) پیرامون انسان، در قالب دو زاویه تحلیلی "وجودی" و "ماهوی": ارائه شده است. در انتها، گزاره های استنباط شده از اندیشه های علامه طباطبایی(ره) در چهار دسته با گزاره های انسان شناختی پارادایم های جامعه شناختی سازمان و مدیریت نسبت سنجی شده که عبارتنداز:1- گزاره های تأسیسی بدیع 2- گزاره های تأییدکننده 3- گزاره های تأسیسی متضاد4- گزاره های تکمیل کننده. در انتها مبانی انسان شناسی پارادایم های چهارگانه از منظر انسان شناسی حاصل از بررسی های انجام شده از منظر علامه طباطبایی(ره) مورد تحلیل قرار گرفته است. یافته های این پژوهش نشان می دهد که از منظر انسان شناسی علامه طباطبایی(ره) نگاه پارادایم های جامعه شناختی سازمان و مدیریت اولا از زاویه تحلیل ماهوی بوده و ثانیا از ساحت طبیعت مادی انسان فراتر نرفته است. در نتیجه زاویه تحلیل وجودی و نیز بعد اول و سوم از زاویه تحلیل ماهوی انسان، دارای قابلیت ممتازی برای شکل گیری پارادایم مدیریت اسلامی می باشند.
نوشته
شاکله و ساختار اصلی نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران بر قانون اساسی، که یگانه استوانه‌ و منشور قانونی حاکم بر کشور می-باشد؛ مترسم و پایه‌گذاری شده است. این قانون، بر مذهب شیعه‌ی اثنی عشری مبتنی بوده و عقل و فلسفه در این مذهب از جایگاه ویژه‌ای برخوردارند. از سوی دیگر فلسفه همواره سمت و سوی زندگی مردم هر سرزمین را تبیین می کند، به گونه‌ای که در همه‌ی امور زندگی مردم جاری است و قانون اساسی هر سرزمین رنگ و مایه‌ی فلسفه‌ی آن سرزمین را در خود نهفته دارد. امروزه ما در عصری زندگی می‌کنیم که فلسفه‌ی نوصدرایی با کوشش های فیلسوف فقید معاصر حضرت علامه محمد حسین طباطبایی(ره) به کمال خود رسید، تا حدی که در مواجهه‌ با اندیشه‌های مارکسیستی قد علم نمود. مبانی انسان‌شناختی در خوانش علامه طباطبایی(ره) مبتنی بر نظریه ی انسان کامل است و بقیه ی افراد، تبعیت می کنند و کسی رأی وی را نقض نمی کند. هم‌چنین در خوانش جهان‌شناختی مرحوم علامه(ره) رابطه‌ی همه‌ی نهادها مبتنی بر نظریه‌ی فیض و وحدت تشکیکی وجود است و نظام سلسله مراتبی است و در این نظام سلسله مراتبی، دستگاه‌های منصوب از سوی ولی فقیه که به موجب اصل یکصدودهم قانون اساسی انتصاب یافته‌اند، دارای بیشترین تبعیت‌پذیری و اشخاص حقیقی یا حقوقی مستقل، دارای کمترین تبعیت‌پذیری از ولی فقیه می‌باشند. لذا ولایت مطلقه، همان ولایت انسان کامل است و رابطه ی آن ها با مردم مانند رابطه ی انسان کامل با سایر انسان‌هاست. از حیث جهان‌شناختی مواردی چون؛ احیاء دین و تفکر دینی توسط فقیه عادل، فطری بودن امر دین، حاکمیت مطلق خداوند بر انسان و جهان، نوآوری در مبحث معرفت دینی و هستی‌شناسی، فطری بودن امر جهاد، تعاون و تساوی مابین اقشار مختلف جامعه و غیره، در زمره‌ی مباحث راهبردی در این حوزه می‌باشد. بدیهی است در صورت فقد تتبع در قانون اساسی به مرور پایه‌های عقلی عامه‌ی مردم فرو ریخته و در صورت نبود فهم عمیق عقلی، دچار سرگردانی و تحیر و آفت شده و در نهایت، شهروندان کشور از تبعیت این قانون بنیادین و مرصوص امتناع می-نمایند.
نوشته
Footer