دیدگاه نهایی علامه طباطبایی درباره حقیقت توحید، توحید حقیقت وجود است. بر این اساس خداوند متعال تنها مصداق حقیقی وجود است و همه کثرت‌ها، به کثرت در ظهور و تجلیِ همان حقیقت واحد بازمی‌گردد. در این دیدگاه مقام ذات الهی منزه از هرگونه تعین مفهومی‌‌ و مصداقی و فوق هر اسم و حکمی حتی همین تنزه و اطلاق است. ایشان نخستین تعین ذات الهی را اطلاق و صرافت آن می‌دانند که همان مقام احدیت است و همه تعینات را به سلب تحصیلی از ذات الهی نفی می‌کند. از دیدگاه ایشان سپس تعین هویت و بعدازآن مقام واحدیت است که مشتمل بر ظهور تفصیلی اسماء الهی است؛ ایشان اسماء حسنی و صفات الهی را اگرچه دارای مفاهیم متعددی هستند، اما فقط دارای یک مصداق که همان ذات اقدس الهی است می‌دانند. مقام احدیت جنبه بطون و مقام واحدیت جنبه ظهور وحدت حقه حقیقیه است.در این پایان‌نامه ابتدا دیدگاه عرفانی ایشان درباره توحید خداوند در مقام احدیت و واحدیت تبیین شده است. سپس دیدگاه ایشان در تبیین و اثبات عقلی توحید بر مبنای تشکیک وجود از طریق براهین صرف الوجود، بسیط الحقیقه، عدم‌تناهی و صدیقین مورد بحث قرار گرفته است و نشان داده شده است که این مبنا توحید واحدی را اثبات می‌نماید؛ اما توانایی اثبات توحید احدی را ندارد. آنگاه دیدگاه ایشان در تبیین و اثبات عقلی توحید احدی و واحدی بر مبنای وحدت شخصی وجود از طریق براهین فوق مورد بررسی قرار گرفته است. سپس به آیات و روایاتی پرداخته شده است که از دیدگاه ایشان بیان‌گر توحید احدی و واحدی‌اند یا ایشان این دیدگاه را در تبیین و تفسیر آن‌ها به‌کاربرده‌اند. ضمناً در این پایان‌نامه با روش مطالعه کتابخانه‌ای و رویکرد توصیفی تحلیلی عقلی با تکیه‌بر آموزه‌های وحیانی، به تبیین دیدگاه علامه طباطبایی در این زمینه پرداخته شده است.
نوشته
آموزه توحید خداوند متعال، مهم‌ترین اصل معارف دینی و اسلامی است که سایر اصول اعتقادی، بر آن استوار گشته‌اند. این یگانگی، دو ساحت نظر و عمل را شامل می‌شود. در حوزه نظر، توحید صفاتی یکی از وجوه این یگانگی است که همواره، منشأ مناقشات فراوان بوده است. در میان اندیشمندان شیعی، دو عالم برجسته، علامه محمدباقر مجلسی و علامه محمدحسین طباطبایی، در این باره بحث کرده و آرای متفاوتی ارائه نموده‌اند. این پژوهش، درصدد نقد دیدگاه علامه مجلسی در زمینه توحید صفاتی، از منظر علامه طباطبایی می‌باشد. گام اول برای این کار، مشخص کردن چیستی توحید صفاتی است. به‌طورکلی در تعریف و اقسام توحید و صفت، نزد دو علامه اختلافی ملاحظه نمی‌شود و هر دو قائل به دو حوزه معنایی در توحید صفاتی هستند: الف) یگانگی و بی‌مانندی خداوند در کمالاتش؛ ب) بساطت ذات الهی در عین صفت داشتن او؛ اگرچه طرح توحید اطلاقی از سوی علامه طباطبایی، موجب عمق‌بخشی در معنای توحید و اقسام آن گردیده است. در گام دوم، با بررسی آن دسته از آرائی که به‌منزله مبانی علامه مجلسی در باب توحید صفاتی است، یگانگی صفات خداوند (توحید صفاتی به معنای اول) از نگاه ایشان شرح داده‌شده، مشخص می‌شود که در رابطه ذات با صفات، دیدگاه زیادت صفات بر ذات را مردود می‌داند؛ اما در باب دیدگاه نیابت ذات از صفات و عینیت ذات و صفات، رأی قطعی صادر نمی‌کند. در گام سوم، مبانی و رأی نهایی علامه مجلسی، از منظر علامه طباطبایی مورد نقد و بررسی قرارگرفته و دیدگاه علامه طباطبایی مبین می‌گردد و مشخص می شود که در حوزه مبانی، علامه طباطبایی با این قید که صفات خداوند موخر از ذات اوست، صفت داشتن خداوند را می پذیرد؛ در بحث از رابطه میان خالق و مخلوق، به سنخیت در اصل وجود و تباین در وصف وجود قائل است؛ الهیات سلبی را که مورد پذیرش علامه مجلسی است، رد می کند؛ در نهایت، ضمن نفی دیدگاه‌های زیادت و نیابت، دیدگاه عینیت ذات با صفات را صائب می‌داند.
نوشته
آموزه توحید خداوند متعال، مهم‌ترین اصل معارف دینی و اسلامی است که سایر اصول اعتقادی، بر آن استوار گشته‌اند. این یگانگی، دو ساحت نظر و عمل را شامل می‌شود. در حوزه نظر، توحید صفاتی یکی از وجوه این یگانگی است که همواره، منشأ مناقشات فراوان بوده است. در میان اندیشمندان شیعی، دو عالم برجسته، علامه محمدباقر مجلسی و علامه محمدحسین طباطبایی، در این باره بحث کرده و آرای متفاوتی ارائه نموده‌اند. این پژوهش، درصدد نقد دیدگاه علامه مجلسی در زمینه توحید صفاتی، از منظر علامه طباطبایی می‌باشد. گام اول برای این کار، مشخص کردن چیستی توحید صفاتی است. به‌طورکلی در تعریف و اقسام توحید و صفت، نزد دو علامه اختلافی ملاحظه نمی‌شود و هر دو قائل به دو حوزه معنایی در توحید صفاتی هستند: الف) یگانگی و بی‌مانندی خداوند در کمالاتش؛ ب) بساطت ذات الهی در عین صفت داشتن او؛ اگرچه طرح توحید اطلاقی از سوی علامه طباطبایی، موجب عمق‌بخشی در معنای توحید و اقسام آن گردیده است. در گام دوم، با بررسی آن دسته از آرائی که به‌منزله مبانی علامه مجلسی در باب توحید صفاتی است، یگانگی صفات خداوند (توحید صفاتی به معنای اول) از نگاه ایشان شرح داده‌شده، مشخص می‌شود که در رابطه ذات با صفات، دیدگاه زیادت صفات بر ذات را مردود می‌داند؛ اما در باب دیدگاه نیابت ذات از صفات و عینیت ذات و صفات، رأی قطعی صادر نمی‌کند. در گام سوم، مبانی و رأی نهایی علامه مجلسی، از منظر علامه طباطبایی مورد نقد و بررسی قرارگرفته و دیدگاه علامه طباطبایی مبین می‌گردد و مشخص می شود که در حوزه مبانی، علامه طباطبایی با این قید که صفات خداوند موخر از ذات اوست، صفت داشتن خداوند را می پذیرد؛ در بحث از رابطه میان خالق و مخلوق، به سنخیت در اصل وجود و تباین در وصف وجود قائل است؛ الهیات سلبی را که مورد پذیرش علامه مجلسی است، رد می کند؛ در نهایت، ضمن نفی دیدگاه‌های زیادت و نیابت، دیدگاه عینیت ذات با صفات را صائب می‌داند.
نوشته
حکما، به ویژه صدرالمتألهین، بر نظریۀ «تغایر مفهومی و اتحاد مصداقی صفات واجب تعالی» تأکید می­کنند. این در حالی است که عرفا حمل صفات واجب را متأخر از مقام ذات دانسته و ذات واجب را مقام «لا اسم له و لا رسم له» می­دانند. علامه طباطبایی در کتاب نهایة الحکمة قول به تغایر مفهومی و اتحاد مصداقی صفات واجب را پذیرفته است، در حالی که در تفسیر المیزان، مهرتابان و رسائل توحیدیه قائل به نفی کثرت مفهومی از مقام ذات و تأخر صفات واجب از مقام ذات گردیده است. ما در این مقاله نشان خواهیم داد که لازمۀ نظریۀ «تغایر مفهومی و اتحاد مصداقی صفات واجب تعالی» ترکیب واجب تعالی از وجود و عدم خواهد بود و نظر صحیح در این باب همان «نفی کثرت مفهومی صفات در مقام ذات، و تأخر صفات واجب از مقام ذات» است. و در انتها نیز با استفاده از حمل حقیقه و رقیقه و تمایز آن با حمل شایع، وجه جمعی برای سازگاری هر دو نظر علامه طباطبایی در نهایة الحکمة و تفسیر المیزان پیشنهاد خواهیم نمود.
نوشته
علامه طباطبایی توحید صفاتی حق تعالی را در قالب نظریه فلسفی «عینیت صفات کمالی با ذات حق تعالی» تفسیر می کند و این دیدگاه را تنها تبیین معقول از توحید صفاتی می داند. بر اساس این نظریه، صفات کمالی در خارج با ذات الهی و با یکدیگر عینیت دارند هر چند از جهت مفهومی با هم و با ذات مغایرند. وی این نظریه را بر اساس اصولی فلسفی همچون «معطی شیء فاقد شیء نمی شود» و صرافت و بساطت ذات الهی مدلل می کند. علامه در پاسخ به این پرسش که چگونه این تفسیر از توحید صفاتی با قبول کثرت مفهومی صفات سازگار است، دو راه را پیموده است: الف) تبیین اعتباری بودن مفاهیم صفات؛ ب) نفی انتساب کثرت صفات به مقام ذات. با تحلیل بیش تر می توان نشان داد که این دو پاسخ در طول هم اند و تناقضی با یکدیگر ندارند. پاسخ نخست بر این مبنا است که چون مفاهیم صفات اعتباری است، کثرت مفهومی صفات لطمه ای به وحدت مصداقی صفات و ذات نمی زند. اما پاسخ دوم یک گام فراتر می نهد و مقام ذات الهی را از تقید مفهومی و مصداقی پیراسته می داند؛ هر چند کثرت مفهومی صفات بعد از مقام ذات تحقق می یابد اما ذات خداوند عین تمام صفات کمالی به نحو اعلی و اشرف است.
نوشته
برخی احادیث در منظومة روایی شیعه، آموزه نفی صفات را به عنوان کمال توحید و نظام توحید معرفی کرده اند. تفاسیر متعددی از این روایات شده است؛ از جمله صدرالمتالهین و شارحان وی کوشیده اند این روایات را بر نظریة عینیت مصداقی تطبیق دهند؛ اما برخی از عالمان شیعه چون سیداحمد کربلایی و سیدمحمدحسین طباطبائی بر آن اند که این روایات معنایی دقیق تر از نظریه عینیت را افاده می کنند. سیداحمد کربلایی در مکاتبات خود با شیخ محمدحسین اصفهانی و علامة طباطبائی در آثار متعددی با رویکردی عرفانی در این باره بحث کرده و با اقامه برهان عقلی و ژرف کاوی ادلة نقلی نظریه خود را مدلل ساخته اند. مقاله حاضر می کوشد پس از طبقه بندی و تحلیل تفاسیر گوناگون این روایات، به اثبات این مدعا همت گمارد که در میان آرای اندیشمندان مسلمان، تفسیر عرفانی روایات یادشده (به ویژه با تقریر علامه طباطبائی) با آموزه پیشوایان شیعه در تبیین رابطة ذات و صفات الهی هماهنگی بیشتری دارد
نوشته
Footer