قرآن کریم به زبانی و در عصری نازل شده که در آن دوران شیوه های گوناگون فصاحت و بلاغت در حد کمال در بین اهل زبان متداول بوده است. یکی از آن شیوه ها کاربرد دلالت ها در قرآن است. جلال الدین سیوطی در کتاب الإتقان فی علوم القرآن عواملی را تحت عنوان اسباب اجمال برمی شمارد که وجود آن ها در برخی آیات قرآن کریم، باعث اجمال آیات شده است و به همین سبب، بخشی از آیات قرآن را نیازمند تبیین دانسته است. این‌که موضوع عوامل اجمال آیات قرآن که توسط سیوطی مطرح شده است، تا چه میزان با دیدگاه سایر دانشمندان علوم قرآن و به ویژه آراء علامه طباطبایی هم خوانی و مشابهت دارد، مطلبی است که نیازمند پژوهش و بررسی است. در پژوهش حاضر، آراء جلال الدین سیوطی در مبحث اجمال و تبیین، با تأکید بر اندیشه های علامه طباطبایی(ره) مورد ارزیابی و بررسی قرارمی گیرد، تا دیدگاه این دانشمندان را در این خصوص تحلیل کرده و بیان صحیحی از شیوه کار و آراء ایشان ارائه نماید. این پژوهش مشتمل بر سه فصل است؛ فصل اول شامل کلیات و مفاهیم است که در آن مفاهیم و اصطلاحاتی مانند مجمل، مبیّن، مبهم و متشابه و همچنین برخی از تفاوت های میان آن ها تبیین شده است. در فصل دوم با عنوان «تحلیل آیات مجمل کتاب الإتقان فی علوم القرآن و بررسی چگونگی اسباب اجمال در این آیات»، آیات مجمل مورد نظر سیوطی و چگونگی اسباب اجمال در این آیات، بررسی شده است. همچنین روش علامه‌سیوطی در بررسی واژه یا واژگان مجمل و نیز نحوه بهره گیری وی از روایات کتاب الإتقان و تفسیر الدّرالمنثور مورد تحلیل قرار گرفته است. در این فصل به موضوع «سیاق»، اعم از سیاق کلمات، جملات یا آیات، که علامه طباطبایی برای روشن شدن معنای آیات قرآن کریم، بدان اهتمام و توجه ویژه داشته است، پرداخته شده و شیوه او در به کارگیری «سیاق» تبیین شده است. علامه طباطبایی در بررسی آیات مجمل ـ برخلاف سیوطی که واژه یا واژگان مجمل را به تنهایی و بیرون از آیه بررسی کرده است ـ کلمات را درون آیه بررسی کرده و با درنظرگرفتن سیاق آیات، توجه به کاربرد همان واژگان در سیاق مشابه و نیز دقت در دلالت واژگان، معنای آن کلمه و به دنبال آن، دلالت آیه را تبیین نموده است. در این فصل همه آیاتی که جلال الدین سیوطی در کتاب الإتقان آن ها را مجمل دانسته-است، با بهره گیری از دیدگاه مفسران گوناگون و نیز دانشمندان علوم قرآنی و با تأکید بر اندیشه های علامه طباطبایی، مورد بازبینی و تحلیل قرارگرفته است. همچنین در این فصل، روایات تفسیری موجود در تفسیر الدرّالمنثور و نیز کتاب الإتقان ذیل آیات مجمل، بررسی شده و موضوع عدم هماهنگی بین این روایات، تبیین گشته است. در فصل سوم با عنوان «تحلیل آیات مبیّن و اقسام آن در کتاب الإتقان فی علوم القرآن» به اقسام مبیّن(مبیّن متّصل و منفصل)، تفاوت دیدگاه جلال الدین سیوطی و علامه طباطبایی در مبیّن بودن آیات و نیز چگونگی برطرف کردن اجمال، پرداخته شده است. با بررسی آیات مبیّن در این بخش، روشن شد که هیچ یک از اسباب اجمال مورد نظر سیوطی، که خود او در کتاب الإتقان آن ها را برشمرده بود، یافت نشد، در حالی که اگر وی این آیات را به عنوان آیات مجمل معرفی کرده، طبیعی است که اسباب اجمال آن ها باید درون آیه وجود داشته باشد. همین موضوع نشان دهنده این است که آیاتی را که سیوطی در بخش اول فصل«فی مجمله ومبیّنه» از کتاب الإتقان به عنوان مجمل معرفی کرده است، اجمال آن ها محلّ تأمل و تردید بوده و یا احتمالاً در اسباب اجمال، مولفه های دیگری مورد نظر سیوطی بوده اما وی آن ها را یادآور نشده است. از آن جا که جلال
نوشته
علامه طباطبایی در تفسیر المیزان به طور گسترده به نقد و بررسی روایات تفسیری اقدام کرده است. یکی از تفاسیری که علامه بیش از دیگر تفاسیر به نقد و بررسی آن پرداخته است، تفسیر الدرالمنثور اثر جلال الدین سیوطی می باشد. این کتاب یکی از منابع تفسیری علامه طباطبایی در تصنیف المیزان بوده که گاهی از نظریات و روایات مذکور در این تفسیر به عنوان موید نظر خویش استفاده کرده و از طرف دیگر بخش قابل توجهی از تفسیر گران سنگ المیزان به بررسی روایات این کتاب اختصاص یافته است. بر این اساس، علامه از طریق: 1- بررسی روایات به تنهایی (یعنی بدون بهره گیری و نوع استفاده سیوطی از روایات) و 2- بررسی اجتهاد و نوع به کارگیری سیوطی از روایات، به نقد و بررسی اقدام کرده است. بدین سان گاه روایات این کتاب را به دلایلی از قبیل: مطابقت با قرآن، همسویی با نظر تفسیری خویش و هماهنگی با روایت صحیح معصومین (ع) تایید کرده و گاه به دلایلی نظیر: مخالفت با قرآن و سنت، جعلی بودن روایت و عدم صلاحیت روایت برای تفسیر آیه نقد و رد کرده است.
نوشته
Footer