انقلاب اسلامی ایران به ‌عنوان سرآغاز ورود دین در اداره جامعه در دوران معاصر، نیاز شدیدی به نظریه‌پردازی در مورد چگونگی استفاده از منابع مختلف دینی و بشری در علوم اجتماعی دارد. حکمت متعالیه ملاصدرا با جمع و مبرهن کردن منابع مختلف معرفت راه را برای استفاده از عقل و عرف هموار کرده است ولی دقت‌ها و تقریرهای گوناگون اندیشمندان صدرایی موجب تفاوت در میزان استفاده از عقل و عرف می‌شود. این تحقیق نشان می‌دهد که نظر علامه طباطبایی در اعتباری دانستن گزاره‌های حقوقی و نظر استاد مصباح یزدی در حقیقی دانستن آن‌ها، تأثیر روشنی در میزان استفاده از منابع مختلف حقوقی خواهد داشت، به نحوی که اعتبارات مورد تأیید علامه، موجب رونق عرف و موضع استاد مصباح موجب کم‌رنگ شدن عرف و قوت برداشت‌های ثابت و عقلانی در حقوق خواهد شد. با اثبات امکان و مطلوبیت استفاده از عقل و عرف، مکتب حقوقی ما از مکاتب طبیعی و واقع‌گرایی فاصله گرفته و به مکتب اجتهادی نزدیک می‌شود.‌
نوشته
این مقاله با به‌کارگیری نوعی روش تحلیل محتوای کیفی، به بازخوانی آرای اندیشمند بزرگ جهان اسلام، علامه طباطبائی دربارة مسئلة عرفی ‌شدن پرداخته و با تنسیق دوبارة آنها و افزودن نکات تکمیلی به آنها، کوشیده است یک مدل نظری منطبق بر معیارهای علمی که قابلیت تبیین عرفی‌ شدن در ایران معاصر را دارا باشد، ارائه دهد. این مدل دربردارندة 58 عامل مؤثر بر عرفی‌ شدن است که 30 عامل از سخنان علامه استخراج و 28 عامل از طریق تأمل در آیات و روایات به آنها افزوده شده است. مدل مزبور با در پیش گرفتن رویکرد انسان‌شناسانه، به‌ویژه با تأکید بر فطرت دین‌گرایی، طبیعت ثانوی دین‌گریزی و گرایش درونی انسان‌ها به جاذبه‌های دنیوی، بر لایه‌های بنیادی‌تر عرفی‌ شدن متمرکز شده است. در عین حال، جامع‌نگری این مدل به آن این قابلیت را می‌دهد که بخش مهمی از عوامل مورد تأکید در نظریه‌های عرفی‌ شدن، به‌ویژه رشد تفکر علمی، عناصری از مدرنیزاسیون و افزایش ثروت، رفاه و امنیت را نیز در خود جای دهد.
نوشته
Footer