توحید عبادی به عنوان یکی از جلوه های مهم توحید، همواره مورد وفاق شخصیت های دینی در همه فرقه های اسلامی بوده است. با این وجود، درباره اینکه حقیقت توحید عبادی چیست و به چه عملی شرک در عبادت اطلاق می شود، فهم مشترک و وحدت نظری در میان آنان مشاهده نمی شود. ازآنجاکه منشا این اختلاف نظرها تا حد بسیاری به سبب دریافت های متفاوت از مفهوم عبادت است، در این پژوهش کوشیده ایم در پرتو اندیشه های تفسیری دو مفسر بزرگ شیعه و اهل سنت، یعنی علامه طباطبائی و آلوسی بغدادی، نخست با تحلیل مفهومی واژه عبادت در کاربرد قرآنی آن به تبیین حقیقت عبادت بپردازیم، و در وهله بعد و با اثبات نقصان و عدم توانایی هر کدام از آن معانی، نشان داده ایم که عبادت حقیقتی ترکیبی است؛ یعنی علاوه بر عملی گویای خضوع و تذلل باطنی است، مولفه های دیگری همچون اعتقاد به الوهیت و ربوبیت معبود و نیز استقلال در این الوهیت و ربوبیت در عبادی شدن یک عمل موثرند.
نوشته
خداشناسی فطری است و ایمان به حقیقت و مبدأ هستی در نهاد انسانها ریشه دارد ولی شکل بروز و ظهور آن مختلف است و «نیایش» یکی از زیباترین و معمول‌ترین نوع اذعان به خداوند و پرستش است. منظور از نیایش، رابطه خاضعانه و خاشعانه بنده در پیشگاه معبود است که اغلب با حالت تضرع و اظهار ذلت همراه است و این حالت ناشی از شناخت عمیق بنده از فقر وجودی خود نسبت به قدرت و علم و کمال و غنای وجودی خالق است. این تحقیق با تبیین مبانی فلسفی حکمت متعالیه با تأکید بر آراء علامه طباطبایی(ره) از اصالت وجود، امکان فقری، تشکیک وجود و حرکت جوهری کوشیده است تا یک تحلیل فلسفی از مسئله نیایش ارائه دهد. زیرا در هستی‌شناسی و انسان شناسی صدرایی موجود فقیر بطور ذاتی نسبت به موجود غنی وابسته و وجود و بقای خود را مدیون اوست. و به عبارتی، رابطه وجود بنده نسبت به خداوند همان نسبت وجود رابط به مستقل و فقیر به غنی است و هرگونه اظهار انسان به این حقیقت وجودی، پرستش و در حالت کمال یافته آن «نیایش» نامیده می‌شود. چنین حالتی که همراه با اظهار عجز و ذلت و تضرع است موجب خودساختگی و کمال انسان می‌گردد و آثار تربیتی و اخلاقی مانند صفت عزت نفس، استغنا از خلق، آرامش، شکر و تسلیم در شخص می‌شود.
نوشته
این مقاله از چشم‌انداز فلسفه دین و الهیات کلامی با روش توصیفی ـ تحلیلی وارد قلمرو مباحث کارکردهای دین گردیده و به بررسی نظریه علّامه طباطبائی پیرامون تاثیر بعد عبادی دین در سعادت دنیوی انسان پرداخته است. در ابتدا با تبیین کارپایه‌های مفهومی و ارائه تعاریف علّامه طباطبائی از معنای «دین»، «سعادت» و «عبادت»، دیدگاه علّامه در این زمینه تبیین گردیده و به ردن ظریات رقیب مبادرت شده است. یکی از این نظریات رقیب، اصل تاثیر دین در سعادت دنیوی را انکار می‌نماید و دیگری هرچند منکر تاثیر دین در سعادت دنیوی نیست، ولی این تاثیر را مربوط به بعد عبادی نمی‌داند. آن‌گاه در این مقاله وجوه مستقیم و غیرمستقیم کارکرد بعد عبادی دین در سعادت دنیا بیان شده است. تاثیر عبادات در خوشبختی دنیایی از طریق تاثیر در ارتقای فردی و اجتماعی، دستیابی به حاجات دنیوی در اثر استجابت دعا، ایجاد بداء، تبدیل نقمت‌های دنیوی به نعمت‌ها، ایجاد احساس رضایت‌مندی و بهره‌مندی از لذات ویژه و تاثیر مثبت دین در زندگی اجتماعی از زمره این کارکردهاست.
نوشته
Footer