هدف پژوهش حاضر تبیین ایمان به حیات پس از مرگ و دلالت‌های تربیتی آن در دیدگاه علامه طباطبایی(ره)است. این پژوهش که در زمره تحقیقات کیفی قرار دارد بر اساس آراء و اندیشه‌های علامه در باب معاد تدوین شده است که در آن به مفهوم شناسی معاد و جایگاه آن در تعالیم دین مبین اسلام و سایر ادیان پرداخته شده و سپس دلایل منکرین، پاسخ علامه با دلایل قرآنی و عقلی و همچنین اثبات معاد و حیات پس از مرگ مورد بحث قرار گرفته است. دلالت‌های تربیتی حاصل از این پژوهش در سه بعد اهداف، اصول و روش‌های تربیتی تبیین گردیده و حاکی از آن است که اهداف غایی در نزد علامه شامل توحید و رضوان الهی می‌باشد که توحید به عنوان غایی‌ترین هدف شناخته شده و اهداف واسطه‌ای در راستای اهداف غایی مورد بررسی قرار گرفته است. در این پژوهش همچنین اصول و روش‌های تربیتی مبتنی بر اصل معاد استنباط واستخراج گردیده است.
نوشته
پژوهش حاضر، به منظور بررسی رابطه دنیا با برزخ و قیامت، انجام گرفته است. براساس دیدگاه دو تن از اندیشمندان بزرگ علامه ‌طباطبایی و شهیدمطهری، پذیرش این رابطه، منوط به باقی ماندن روح انسان بعد از مرگ است. چون انسانی که در دنیا زندگی می‌کند و می‌ میرد روحش باقی می‌ ماند و وارد برزخ و بعد وارد قیامت می‌شود تا به نتیجه هر آن‌چه که در دنیا انجام داده است برسد. با توجه به اهمیت این مساله و بی ‌اطلاعی مردم نسبت به آن، پژوهش حاضر در نظر دارد به بررسی رابطه جدایی ‌ناپذیر دنیا با برزخ و قیامت بپردازد. روشی که در این رساله به کار گرفته شده کتابخانه ‌ای است و اطلاعات از طریق فیش برداری گردآوری شده و سپس به تبیین و تحلیل مطالب آن‌ ها پرداخته شده است. با تطبیق و بررسی نظرات این دو اندیشمند بزرگ درباره رابطه دنیا با برزخ و قیامت می ‌توان به این نتیجه رسید که بین دنیا با برزخ و قیامت رابطه‌ای حقیقی وجود دارد به این صورت که رابطه بین آن‌ ها از قبیل رابطه بین پدیده‌ ها نیست که اگر پدیده‌ ای در دنیا زیبا باشد در برزخ و قیامت هم زیبا باشد، بلکه آن‌چه موجب نعمت یا عذاب انسان در برزخ و قیامت می‌ شود اعمالی است که انسان با اختیار خودش در دنیا انجام داده است چون هر عملی که انسان در دنیا انجام می ‌دهد چیزی را برای خودش به عالم دیگر می‌ فرستد البته به هر صورتی که در دنیا بوده است، یعنی اگر انسان در دنیا به طرف زینت‌های دنیوی رفته باشد و به امور مادی دلبسته باشد به دلیل رابطه حقیقی که دنیا با برزخ و قیامت دارد، در برزخ و قیامت هم در عذاب زندگی می ‌کند چون اعمالی ندارد که به آن تکیه کند، اما اگر در دنیا به خداوند ایمان داشته باشد در برزخ و قیامت هم از سعادت برخوردار است و در شادمانی زندگی می ‌کند. پس انسان در دنیا به هر صورتی که باشد در برزخ و قیامت هم به همان صورت است.
نوشته
در این تحقیق ما با روش توصیفی و تحلیلی به بررسی مواقف قیامت از دیدگاه علامه طباطبایی و فخر رازی پرداختیم مهمترین موقف صراط میزان و حساب است که بحث از این مواقف با رویکرد قرآنی آن هم با مقایسه آراء دو مفسر بزرگ اسلامی علامه طباطبایی و فخر رازی کار بسیار ارزشمند و مفید است و اهمیت و ضرورت این بحث ها از این جهت هم آشکار می شود که توجه به این مباحث هم بر معنویت و باور محقق می افزاید و تاثیر مستقیم بر رفتارهایش دارد و هم بر خواننده این تحقیق تاثیر گذار است اختلاف دیدگاه علامه طباطبائی و فخر رازی درباره حساب و میزان است. علامه می فرماید : اصحاب یمین و اصحاب شمال مورد حساب قرار میگیرند ولی مقربین مورد حساب قرار نمی گیرند ولی فخر رازی حساب برای همه قائل است. علامه درباره میزان می فرماید : خدای سبحان در قیامت اعمال را با" حق" می‌سنجد و وزن هر عملی به مقدار حقی است که در آن است. فخر رازی می گوید : مراد از میزان عدالت و قضاوت است . اشتراک علامه و فخر رازی بر وجود پل ظاهری صراط است. در این تحقیق چون از لحاظ موضوعی محدودیت داشتم لذا توجه بیشتر را بر موضوع مصوب یعنی آراء دو مفسر نمودم و از آوردن آراء دیگر مفسرین و محققین و مولفین هم کوتاهی نشده است که با مراجعه به کتابخانه ها نرم افزارها و اینترنت مطالب مربوطه را جمع آوری و تجزیه و تحلیل و استنتاج نموده ام. مواقف به مکان هایی در قیامت اطلاق می شود که شخص مجبور به ایستادن و انتظار در آن مکان ها برای حساب رسی است. مراد از میزان سنجش اعمال در روز قیامت است که ببیند ترازوی چه کسی سنگین است تا رستگار شود و چه کسی سبک است تا زیان ببند. حساب عبارت است از مقابله میان اعمال با جزای آنها تا برابر بدی هایش توبیخ و در برابر خوبی هایش پاداش داده شود. صراط پلی بر روی جهنم است که خوبان از آن عبور می کنند و بدکاران از آن به داخل جهنم سقوط می کنند
نوشته
خواب از جمله ضروریات زندگی بشر است که قرآن آن را قبض روح ناقص و شکل ضعیفی از مرگ معرفی می کند؛ علامه طباطبایی و فخررازی هر دو بر این اعتقادند که در خواب همانند مرگ روح از بدن قبض شده و منجر به تعطیلی برخی حواس می شود؛ و بیداری پس از مرگ در روز رستاخیز همانند بیداری از خواب در زمان حیات می باشد.علامه طباطبایی در خصوص موت معتقدند که روح با مرگ از بدن متماییز گردیده و به عالم برزخ منتقل می شود و فخررازی مرگ را دریافت نفس از ظاهر وباطن بدن می داند که اعمال بدن به کلی تعطیل می شود. در اثبات تشابه خواب و مرگ آمده است: مرگ همان خوابی است که هر شب به سراغتان می آید با این تفاوت که مدتش طولانی است و تفاوت عمده خواب و مرگ در این است که در خواب برخلاف مرگ روح به بدن برگردانده می شود و تنها بخشی از اعضا و حواس آدمی تعطیل می شود ولی در مرگ روح برگردانده نمی شود و اعضای و حواس بدن بطور کامل تعطیل می شود. در نوشتار حاضر هدف اصلی پی بردن به ارتباط خواب و مرگ با معاد می باشد که با روش کتابخانه ای اقدام به پژوهش در این خصوص شده است
نوشته
خواب در لغت به نقیض بیداری ، حالت آسایش و راحتی که بواسطه از کار باز آمدن حواس ظاهره و فقدان حس در انسان و سایر حیوانات بروز می کند یاد شده و اسلام آن را حرکت به سوی عالم ارواح می داند قرآن خواب را قبض روح ناقص و شکل ضعیفی از مرگ معرفی می کند.علامه طباطبایی نیز هم از نظر فلسفی و تفسیری به تحلیل مسئله خواب و رویا پرداخته و معانی صور موجود در رویاهای صادقه را برگرفته از عالم مثال می دانند و فخررازی معتقد است که در خواب روح از تن قبض می شود که منجر به تعطیلی حواس پنجگانه می گردد.مرگ به معنای مردن و ضد حیات است.در زیست شناسی هم مرگ را پایان زندگی موجودات و برگشت ناپذیری علایم حیات می دانند.در قرآن مرگ به معنای فانی و نابودی و امر عدمی نیست بلکه امر وجودی است و با تعابیری از جمله توفی ،رجوع و سیر به خدا به آن اشاره شده است علامه طباطبایی در خصوص موت معتقدند که روح با مرگ از بدن متماییز گردیده و به عالم برزخ منتقل می شود.فخررازی مرگ را دریافت نفس از ظاهر وباطن بدن می داند که اعمال بدن بکلی تعطیل می شود. در اثبات تشابه خواب و مرگ آمده است :مرگ همان خوابی است که هر شب به سراغ انسان می آید با این تفاوت که مدتش طولانی است و تفاوت عمده خواب و مرگ در این است که در خواب برخلاف مرگ روح به بدن برگردانده می شود و تنها بخشی از دستگاه مغز آدمی تعطیل می شود ولی در مرگ روح برگردانده نمی شود و دستگاه مغز بطور کامل تعطیل می شود.در قرآن نیز داستان اصحاب کهف و خواب زمستانی و بهار مجدد دلیل امکان معاد معرفی شده است.در نتیجه انسان،مرگ کوتاه مدتی را در خواب تجربه می نماید ولی بعد از مرگ کامل وتوفی،روح نابود نمی شود بلکه جوهری لطیف (فاقد جرم)از او باقی می ماند که از آن به روح یاد می شود و بعد پا به عرصه ای دیگر بنام برزخ وسپس معاد می نهد.این سه حقیقتی است که به ترتیب در زندگی تجربه می گردد و در ارتباط تنگاتنگی با یکدیگر قرار دارند که در این پایان نامه به تبیین چرایی و چیستی خواب ،مرگ و ارتباط این دو با معاد از دیدگاه علامه طباطبایی و فخررازی پرداخته ایم که در ضمن آن به تفاوت خواب ،هیپنوتیزم (نوعی بیهوشی بدون تزریق ،خواب مصنوعی)،بیهوشی،حتی رویایی شدن یک فرد به هنگام بیداری که غالباً مورد سوال است به صورت میان رشته ای پرداخته شده است.
نوشته
خواب در لغت به نقیض بیداری ، حالت آسایش و راحتی که بواسطه از کار باز آمدن حواس ظاهره و فقدان حس در انسان و سایر حیوانات بروز می کند یاد شده و اسلام آن را حرکت به سوی عالم ارواح می داند قرآن خواب را قبض روح ناقص و شکل ضعیفی از مرگ معرفی می کند.علامه طباطبایی نیز هم از نظر فلسفی و تفسیری به تحلیل مسئله خواب و رویا پرداخته و معانی صور موجود در رویاهای صادقه را برگرفته از عالم مثال می دانند و فخررازی معتقد است که در خواب روح از تن قبض می شود که منجر به تعطیلی حواس پنجگانه می گردد.مرگ به معنای مردن و ضد حیات است.در زیست شناسی هم مرگ را پایان زندگی موجودات و برگشت ناپذیری علایم حیات می دانند.در قرآن مرگ به معنای فانی و نابودی و امر عدمی نیست بلکه امر وجودی است و با تعابیری از جمله توفی ،رجوع و سیر به خدا به آن اشاره شده است علامه طباطبایی در خصوص موت معتقدند که روح با مرگ از بدن متماییز گردیده و به عالم برزخ منتقل می شود.فخررازی مرگ را دریافت نفس از ظاهر وباطن بدن می داند که اعمال بدن بکلی تعطیل می شود. در اثبات تشابه خواب و مرگ آمده است :مرگ همان خوابی است که هر شب به سراغ انسان می آید با این تفاوت که مدتش طولانی است و تفاوت عمده خواب و مرگ در این است که در خواب برخلاف مرگ روح به بدن برگردانده می شود و تنها بخشی از دستگاه مغز آدمی تعطیل می شود ولی در مرگ روح برگردانده نمی شود و دستگاه مغز بطور کامل تعطیل می شود.در قرآن نیز داستان اصحاب کهف و خواب زمستانی و بهار مجدد دلیل امکان معاد معرفی شده است.در نتیجه انسان،مرگ کوتاه مدتی را در خواب تجربه می نماید ولی بعد از مرگ کامل وتوفی،روح نابود نمی شود بلکه جوهری لطیف (فاقد جرم)از او باقی می ماند که از آن به روح یاد می شود و بعد پا به عرصه ای دیگر بنام برزخ وسپس معاد می نهد.این سه حقیقتی است که به ترتیب در زندگی تجربه می گردد و در ارتباط تنگاتنگی با یکدیگر قرار دارند که در این پایان نامه به تبیین چرایی و چیستی خواب ،مرگ و ارتباط این دو با معاد از دیدگاه علامه طباطبایی و فخررازی پرداخته ایم که در ضمن آن به تفاوت خواب ،هیپنوتیزم (نوعی بیهوشی بدون تزریق ،خواب مصنوعی)،بیهوشی،حتی رویایی شدن یک فرد به هنگام بیداری که غالباً مورد سوال است به صورت میان رشته ای پرداخته شده است.
نوشته
به گفته‌ی مفسّرین بیش از یک چهارم آیات قرآن درباره‌ی معاد است و این بیانگر اهمیّت موضوع معاد در نگاه قرآن است . درهفت مورد از قرآن نمونه‌هایی عینی از معاد و زنده شدن مردگان ذکر شده‌است. در این نمونه‌ها قرآن بیان می‌کند که افرادی و یا موجوداتی بعد از مرگشان دوباره به دنیا برگشته‌اند ، و این مطالب به عنوان نمونه‌های عینی بازگشت مجدد روح در قرآن مورد بحث قرارگرفته است . ومسئله‌ی امکان معاد را که برای انسان ها از اهمیّت و پیچیدگی بسیار برخوردار است ، نشان داده است . درباره‌ی حیات اخروی و زنده شدن دوباره ی انسان‌ها بشر همواره دچار تردید بوده و هست ، و نقطه‌ی ثقل اعتقاد به معاد نیز همین حیات دوباره‌ی انسان است ، به گونه‌ای که به طرق مختلف به این تشکیک و شبهات پاسخ داده شده است یکی از این طرق ذکر نمونه‌های عینی زنده شدن انسان‌ها ، حیوانات و...است. البته درباره‌ی این که منظور از برگشتن دوباره‌ی موجودات و حیات مجدد این موجودات چیست ، در بین مفسّران اختلاف نظر است ، که این پژوهش تلاش می‌‌کند دو دیدگاه متضاد در این زمینه را بررسی و مقایسه نماید . علامه طباطبایی این موارد را از نمونه‌های بازگشت مجدّد روح به بدن می‌داند و چنین استدلال می‌کند ، که خداوند در قیامت هم ، همین گونه دوباره انسان‌ها را زنده خواهدکرد . ولی رشید رضا در تفسیر المنار همه‌ی این موارد را ردّ کرده است ، و منکر زنده شدن هر نوع موجودی بعد از مرگ شده‌است . وی همه‌ی این هفت مورد را توجیه می‌کند . در این پژوهش برآنیم تا بررسی مقایسه‌ای از دیدگاه این دو اندیشمند بزرگ درباره نمونه‌های عینی معاد ، به روش کتابخانه‌ای و تحلیل محتوا در قرآن انجام دهیم .
نوشته
ازآنجایی که انسان اشرف مخلوقات است وبا عقل به موجودات دیگری برتری یافته ،ومانندموجودات دیگرنیست لذا نباید دچار روزمرگی شد وتمامی اندیشه وعملش درپی رفع نیازهای آنی وروزمره اش باشد،چرا که دل هر ذره تا افلاک جولانگاه اندیشه اوست وهیچ گاه سلسله جستجوگری وشناختن ناشناخته هایش قطع نمی شود. موضوع معاد درمیان افراد انسانی بحثی است فراگیر ،که ازبحث های تئوری ونظری، به عرصه زندگی عملی ما میرسد.اعتقاد یا بی اعتقادی به دنیای پس از مرگ مستقیم یا غیر مستقیم می تواندتأثیری همه جانبه بر تمامی رفتارفردی وعملی بشر داشته باشدصرف نظرازتنوع باورهای دینی و مکاتب انسانی به زندگی پس از مرگ ،اعتقاد به ادامه حیات انسانی بعد مرگ دنیوی،منشأرفتارهایی است متفاوت با رفتارهای کسانی که مرگ را پایان زندگی می دانند. بانظر اجمالی به آیات قرآن کریم نشان می دهددرمیان مسایل عقیدتی هیچ مساله ای در اسلام بعداز توحید به اهمیت مساله معاد نمی رسد خداونددر سوره نساء87میفرماید:"الله لا اله الا هو لیجمعنکم الی یوم القیامه لا ریب فیه ومن اصدق من الله حدیثا"مساله معادنه تنها بسیارمهم است بلکه در ایجاد نوع نگاه انسان به هستی وفلسفه وسبک زندگی او نیزبسیار تاثیرگذار است. از سوی دیگر متفکران اسلامی در باره معادآثار ارزشمندی را به رشته تقریر در آورده اند، ازدیدگاه علامه طباطبایی حقیقت معاد ودنیایی که انسان پس از مرگ باآن روبروست آثارتربیتی بی شماری به همراه دارد وانسانراوادار می کند که بانظرش به جهان آخرت در روابط خود با دیگران مواظبت بیشتری بکند تا حقی از دیگراعضای جامعه بر دوشش نباشد (طباطبایی ص 236 1385) هچنین ایمان به معاد آثاری بر نوع روابط انسان با دیگران واجتماع میگذارد ازجمله مسئولیت پذیری ،عدالت اجتماعی ،صبر خویشتن داری ،فداکاری ،امیدواری...لذاانسان معتقد به مبداءومعادمی داند سعادت هر موجودی همان چیزی است که خدای متعال برای آن معین کرده وراه به سوی آن سعادت وطریقتی که باید سلوک کند خداوند تشریع وبیان نموده است (طباطبایی ج18ص 115 ،1374) این تحقیق برآن است باتوجه به اهمیت وجایگاه"معاد"درزندگی بشرضمن بررسی چگونگی آموزه های دین اسلام در این مورد نقش وتاثیر آن را در رفتارهای فردی واجتماعی بشر تبیین نماید ودرپی یافتن پاسخ هایی عقلانی ومناسب برای پرسش هایی چنین باشد 1-آیا ایمان به معاد،می تواند منشأرفتارآدمی در زندگی فردی واجتماعی باشد؟ 2-ایمان به معاد،چگونه بشر راازیاس،شکست از ملایمات وگذراز تنگناهای زندگی یاری خواهد کرد؟ 3-این دو بزرگوارچه برداشتی ازآن داشته ودر مقام عمل چگونه به آن پرداخته ووجوه اشتراک وامتیاز دیدگاه فیض کاشانی وعلامه طبابایی دراین باره چیست؟
نوشته
Footer