Toggle navigation
کتابخانه
کتاب ها
مقاله ها
بریده متون
پایان نامه ها
گرد همایی ها
منتشر نشده ها
دیداری شنیداری
آلبوم
تصویر
صدا
ویدیو
سلوک شخصی
خانه ها
زندگی نامه و خاطرات
خاندان علامه
نامه ها
خودنوشت
ذوقیات هنری
مدرسه فکری
اساتید-جلسات-شاگردان
هانری کربن
جستجو
بررسی آراء ژان پیاژه پیرامون مفاهیم انتزاعی و مقایسه نظرات علامه طباطبایی با آن
مفاهیم «انتزاعی»، چیستی وماهیت آنها و مقایسه نظر «ژان پیاژه» و «علامه طباطبایی» پیرامون این مفاهیم، محوراصلی بحث درفصول این پایاننامه است. در واقع اینکه مفاهیم انتزاعی، به چه مفاهیمی اطلاق می شوند و آیا این مفاهیم با یکدیگر و یا با مفاهیم غیر انتزاعی ربط و نسبتی دارند یا نه، مباحث اصلی در این نوشته را جهت میدهند.در پاسخ به این سوالات و در واقع بهعنوان چکیده کلام میتوان گفت: از نظر پیاژه و علامه، مفاهیم انتزاعی مفاهیمی هستند که ما به ازاء محسوس ندارند. تفاوتهایی نیز بین نظرات این دو وجود دارد که بیشتر حاصل تفاوت در روششناسی بحث از مفاهیم انتزاعی ونوع نگاه هر یک به آن است. همچنین این مفاهیم، از نظر شیوه ادراک نهتنها به یکدیگر مرتبط هستند بلکه با مفاهیم غیرانتزاعی نیز ارتباط و پیوستگی دارند. از اینروی نمیتوان ادراک این مفاهیم را بهطور مستقل و مجزا در نظر گرفت. این مطلب نهتنها بهطور صریح در آثار پیاژه یافت میشود، بلکه با مطالعه اجمالی مراحل شناختی رشد نیز میتوان به آن دست یافت. وی در توضیح این مطلب اشاره میکند که این مراحل به یکدیگر پیوستهاند و اینکه هر مرحله بهطور جداگانه مورد بررسی قرار گرفته بهمعنای استقلال آن مرحله نیست، همه مراحل از نظر پیاژه در یک پیوستار قرار دارد که هر مرحله زمینه را برای ورود به مرحله بعد مهیا میسازد.علامه طباطبایی نیزدرآثار خود به ارتباط ادراک مفاهیم انتزاعی بامفاهیم انتزاعی دیگر وهمچنین مفاهیم غیر انتزاعی اشاره می کننداما از آنجا که درباره ی زمان شکوفایی هر یک از این مفاهیم ،بحثی ارائه ننموده اند،فلذا نظرات ایشان در این باره ،درمقایسه باپیاژه بسیار مختصر ومحدود است.
نوشته
بررسی انتقادی ناواقع گرایی دینی در کتاب دریای ایمان با تاکید بر دیدگاه علامه طباطبایی (ره)
چکیده:در این رساله ناواقعگراییهای کتاب دریای ایمان با تأکید بر دیدگاه علام? طباطبایی(ره) مورد نقد و ارزیابی قرار گرفته است. علامه(ره) بر فطری و بدیهی بودن واقعیت، تاکید دارد. از نگاه وی هستی منحصر در عالم ماده و منابع معرفت منحصر در حس و تجربه نیست. دیدگاه ایشان در مورد هستیِ امر الوهی، علم، مطابقت گزارههای دینی با واقع و نفسالامر، معناداری و معرفتبخشی گزارههای دینی گواه این است که علامه(ره) در عرصههای هستیشناسی و معرفتشناسی و در باب گزارههای دینی واقعگراست. اما در مقابل، کتاب دریای ایمان که توسط دان کیوپیت نوشته شده؛ شامل ناواقعگراییهای فراوانی در عرص? دین است. از مبانی مهم دان کیوپیت میتوان به طبیعتگرایی، تقدم معرفت و شناخت بر هستی و منحصر دانستن ابزارهای معرفت در حس و تجربه اشاره کرد که با توجه به دیدگاه علامه بطلان آن روشن است. تلاش وی برای بطلان ناواقعگرایی و اثبات نظری? انتقادی خود، به خاطر نداشتن دلیل کافی، علم زدگی و عدم شناخت وی از سایر ادیان، نافرجام است. ایشان درصدد است تا دین و آموزههای دینی را اموری ذهنی و بدون واقعیت خارجی تبیین کند تا مزیتهای دین بدون اعتقاد به امور متافیزیکی حفظ شود. به عبارت دیگر ایشان به دنبال معنویتی طبیعت-گرایانه است که باعث فعالیت انسان در عرص? زندگی میشود. از نگاه علامه چنین تفسیری از دین و آموزه-های دینی صحیح نیست و هیچ مزیتی را به دنبال ندارد؛ چون اعتقادی که ذهنی است و واقعیتی در ورای خود ندارد و تصور دنیا بدون حسابرسی آخرت، نمی-تواند انسان را به فعالیت وا دارد و آرمان زندگیاش باشد.
نوشته
بررسی تطبیقی عصمت انبیاء (ع) از دیدگاه شیخ مفید و علامه طباطبایی
عصمت انبیاء - علیهم السّلام- از جمله مسائل مهمّ و مطرح در ادیان الهی است، و در دین اسلام، وامدار قرآن کریم و سخنان پیامبر اسلام (ص) و ائمّهی اطهار (ع) میباشد. عصمت، یک نیروی درونی یا به عبارت دیگر ملکهی نفسانی است که انسان را از اشتباه و گناه حفظ میکند، با وجود اینکه بر آن قدرت دارد.شیخ مفید و علّامه طباطبایی از جمله کسانی هستند، که در مسئلهی عصمت پیامبران صاحبنظرند، و در تألیفات متعدّد خود از جنبههای مختلف این موضوع بحث نمودهاند، از جمله اینکه عصمت چگونه ماهیتی دارد؟ انبیاء (ع) در چه مواردی معصوماند؟ دلیل ضرورت عصمت برای ایشان چیست؟ و با وجود عصمت، تکلیف اختیار شخص معصوم چه میشود؟ که با بررسی و تحلیل سخنان شیخ مفید و علّامه طباطبایی در بحث عصمت انبیاء، به این نتیجه رسیدیم که ایشان وجوب عصمت را برای پیامبر یک ضرورت عقلی میدانند و البته دلایل عقلی و نقلی هم بر اثبات این ضرورت میآورند. عصمت از نظر مرحوم شیخ مفید، لطف و موهبتی الهی است، که شامل حال مکلَّف میشود و او را از وقوع در معصیت و ترک اطاعت باز میدارد، با این که آن شخص قادر به انجام آن دو است. و علّامه طباطبایی (ره) عصمت را نوعی علم خاصّ عنوان میکند که اثرش قطعی و تخلّف ناپذیر است و صاحب آن را به طور دائم از خطا و اشتباه حفظ میکند. هر دوی ایشان، اختیار را از ویژگیهای عصمت برمیشمارند و قائلند که عصمت مستلزم تکلیف است و اختیار لازمهی تکلیف. و این چنین، سازگاری میان عصمت و اختیار را تبیین میکنند.آنها همچنین قلمرویی برای عصمت انبیاء ذکر کرده و عصمت آن حضرات را در این مراحل به اثبات رساندهاند. که به طور کلّی مرحوم شیخ مفید (ره) پیامبر اسلام، حضرت محمّد (ص) را مطلقاً معصوم دانسته، امّا سایر انبیاء ممکن است قبل از نبوّتشان، صغیرهی سهوی که مایهی بیاعتباری مرتکب آن نشود، انجام داده باشند. و علّامه طباطبایی (ره) تمامی انبیاء را مطلقاً معصوم میداند.
نوشته
بررسی تطبیقی نظام احسن از دیدگاه علامه طباطبایی و شهید مطهری
مسألهی نظام احسن از دیرباز مورد توجه بسیاری از فیلسوفان و متکلمان قرار گرفته است. این مسأله از طرفی با علم، حکمت و عنایت خداوند و غایتمندی افعال الهی و مسألهی شرور گره خورده است. از طرف دیگر این مساله با رشد علم و فناوری بشر در نظام پیچیدهی هستی مورد توجه فیلسوفان و اندیشمندان غرب قرار گرفته است. پس این مساله به عنوان یکی از مسائل مهم فلسفی در مباحث مربوط به جهانشناختی اهمیت دارد و به عنوان یکی از مسائل کلامی در تبیین مسائل اعتقادی مثل رابطهی شرور و عدل الهی و وجود نقایص موجود در نظام هستی و غایتمندی افعال الهی و حکیم بودن واجب الوجود کاربرد دارد. لذا علامه طباطبایی و شهید مطهری در آثار خود به صور گوناگون به تأمل در این مسأله پرداختهاند. علامه طباطبایی معتقد است هرچیزی که در عالم هستی است با تمام تفاصیلش و به نحو برتر و شریف تر وجود دارد و در نظر شهید مطهری، شکوه و زیبایی جهان در تنوع پهناور و اختلافهای رنگارنگ آنهاست که از این نظر جهان هستی را با تمام پستیها و بلندیها و فراز و نشیبها، همواری و ناهمواریها، تاریکیها و روشناییها و لذتها و موفقیتها و ناکامیها، باشکوه و زیبا تلقی کرده و وجود آنها را بر این جهان لازم میداند.در این تحقیق به تحلیل و بررسی مسألهی نظام احسن از دیدگاه دو فیلسوف متأخر یعنی علامه طباطبایی و شهید مطهری پرداخته میشود تا به دیدگاههای این دو فیلسوف در مورد نظام احسن پی برده شود و تفاوتها و تشابهات و نتایج و آثار دیدگاههایشان بدست آید.
نوشته
بررسی و تحلیل مبانی روایات جری و تطبیق با تأکید بر اندیشه علامه طباطبایی
روایات جری و تطبیق در معنای اخصّ آن، روایاتی است که در آنها، پیامبر خدا و امامان معصوم: برخی از آیات قرآن را بر خود و بر مخالفانشان تطبیق کرده اند. از جمله مهم ترین امور در حوزه این روایات، بررسی و تحلیل مبانی آنهاست. اهمیت پرداختن به این مبانی از آنجا ناشی می شود که روایات مزبور، حجم قابل توجهی از روایات قرآنی را به خود اختصاص داده و نیز به لحاظ سند و محتوا، محل اختلاف و گفتگو بوده و همچنین به دلیل اشتمال بر معارف ناب شیعی، از جایگاه مهمی در حوزه امام شناسی بر خوردار است. با عنایت به این ویژگی ها، پژوهش حاضر با هدف ترسیم چهره ای روشن تر از روایات مزبور و نیز بسترسازی برای مواجهه منطقی تر با آنها، از رهگذر واکاوی و بررسی و تحلیل مبانی این روایات (با تأکید بر اندیشه علامه طباطبایی)، نگارش یافته است. در این تحقیق، به اقتضای پرسش از «چراییِ» صدور روایات جری، «چیستیِ» معنای این روایات، و نیز «چگونگیِ» فهم آنها، به سه دسته از مبانی پرداخته شده که به ترتیب عبارتند از: مبانی صدوری، مبانی معرفتی، و مبانی روشی. مهم ترین یافته های پژوهشی این رساله به اجمال عبارتند از: اعتبار بخشی به اصل صدور روایات جری و تبیین رَواییِ القای آنها از سوی اهل بیت:به مخاطبان؛ دستیابی به مجموعه ای از مبانی که از لحاظ نظری و معرفتی، این روایات را پشتیبانی می کند و سرانجام، استنباط دسته ای از مبانی که روش مفسری همچون علامه طباطبایی در مواجهه با روایات جری، بر آنها مبتنی است.
نوشته
بررسی و تحلیل مبانی، اصول و روش دکترصادقی در تفسیر الفرقان و مقایسه آن با روش تفسیری علامه طباطبایی
موضوع رساله بررسی تطبیقی مبانی، و روش تفسیری دکترصادقی وعلامه طباطبایی میباشد؛ سوال محوری درباب زمینههای فکری آقای صادقی وآراء جدید وی و روشهای مشترک واختصاصی در باب مبانی واصول وروش تفسیرقرآن باهدف روشن شدن مبنا وآراء دکترصادقی درسایه مبانی متقن و زمینه استفاده محققین ازآراء جدید وی میباشد که باتحقیق درآثاروی به صورت کتابخانهای ومقایسه آن با مبانی علامه درتفسیر انجام گرفت.مبانی تفسیری دکترصادقی در تفسیر الفرقان مثل علامه با محوریت خود قرآن وسنت به شرط عدم مخالفت با قرآن است. روش وی روشی است متکی برتفسیرقرآن به قرآن وقرآن به سنت.روش صادقی در تفسیر را میتوان یکی از مکاتب تفسیری وابسته به مشرب تفسیری علامه طباطبایی به شمار آورد. مبانی وروش دکترصادقی دراکثرموارد باعلامه یکیست ولی علامه خبرمتواتر را بدون توجه به مخالفت وعدم مخالفتش با قرآن میپذیرد اما صادقی برشرط عدم مخالفتش با قرآن اصرار میورزد. علامه فقط ترتیب آیات را توقیفی میداند اما صادقی جمع سور، آیات، حروف، حتی اعراب را وحیانی میداند. علامه بعضی موارد اختلاف قرائت را میپذیرد. صادقی هیچ اختلافی را برنمیتابد.آراء جدید دکترصادقی در توسعه معانی لغات وعدم جمود برمعنای واحد(درموارد مقتضی وفاقد قرینه)، توقیفی دانستن چینش سور، آیات، اعراب، التزام به قراءت واحد، وبیان مسائل فقهی به صورت مستدل وگسترده میباشد. مهمترین دست آورد رساله روشن شدن مبانی وروش دکترصادقی در برداشت ازقرآن وتوسعه مفاهیم وبه خصوص مصادیق آیات، باتکیه براطلاقات وعمومات قرآن درپرتو منطق فصاحت وبلاغت و نیز اهرم بیان وتبیین کتاب هدایت است. سعی شده است مبانی، متخذ از وحی؛ وتمام قبض و بسطها دارای تکیهگاه محکم وبدون هیچ تحمیل علمی یا عقیدتی باشد. رساله طی چند فصل به ترتیب: کلیات، مبانی واصول، روش وگرایش ونهایتا نتیجهگیری، طراحی و ارائه گردید.
نوشته
تحلیل و مقایسهی دیدگاه علامه طباطبایی با سایر مفسران پیرامون مسأله تأویل و ارتباط آن با آیات متشابه
نوشته
دین و خاستگاه آن از دیدگاه دورکهیم در مقایسه با دیدگاه علامه طباطبایی
تعریفی همه جانبه از دین و ریشه یابی خاستگاه آن همواره از دغدغه های فکری اندیشمندان بوده است که هر یک مطابق با نوع جهان بینی خود ریشه ی دین را الهی یا ایجادی انسانی خوانده اند. از جامعه شناسان مشهوری که در این زمینه نظریه پردازی نموده دورکهیم فرانسوی است که دیدگاهش در کتاب صور ابتدایی حیات دینی نمودار است. مسأله ی محوری در نوشتار حاضر مقایسه ی دیدگاه دورکهیم و علامه طباطبایی در دین و خاستگاه آن است. نگارنده با روش تحلیل محتوا وجوه تشابه و تفاوت این دو اندیشه را آشکار نموده است. علامه با ارائه ی دو نوع تعریف از دین، اسلام را کامل ترین دین معرفی می نماید و بر آن است که دین الهی همان راه هدایت و سعادت انسان است که بر اساس فطرت بنا شده است. او خاستگاه دین را فطرت انسانی می داند. به بیانی خدا جویی و خداگرایی ذاتاً در سرشت انسان قرار دارد و به واسطه ی دین به کمال می رسد. ادله ی علامه بر فطری بودن دین آیات قرآن و برهان هدایت عام است. از سوی دیگر دورکهیم با تبیینی اثبات گرا به دین و خاستگاه آن پرداخته است. از نگاه او جامعه منشأ دین و توتم نمادی از پرستش جامعه است. دورکهیم در اثبات اجتماعی بودن خاستگاه دین تقسیم کار و وجدان جمعی را دخیل می داند. از پیامدهای دیدگاه دورکهیم در دین و خاستگاه آن یکی شدن خدا و جامعه است که ناشی از عدم اعتقاد او به مبادی وحی و فطرت است. علاوه بر آن علی رغم معرفی دورکهیم به عنوان جامعه گرای افراطی بر اساس ادعای این نوشتار فرد نیز در تفکر او از جایگاه ارزشمندی برخوردار است. نگاه کارکردگرایانه و عنایت به بعد اجتماعی دین از وجوه تشابه دیدگاه دورکهیم و علامه طباطبایی است. نگارنده در این پایان نامه نگاهی نقادانه به مباحث داشته و در بیشینه ی مباحث دیدگاه دورکهیم را نقد نموده است که از جمله می توان به خلط مفهوم دین و دین داری، تعریف به دور، تداعی نوعی بت پرستی، پرستش خدایی انتزاعی و به طور کلی مبهم ماندن خاستگاه دین در اظهارات دورکهیم اشاره نمود.
نوشته
«حمل» از دیدگاه آیت الله جوادی آملی با تاکید بر حمل عرفانی ظاهر و مظهر
حمل یکی از مباحث مهمی است که در تبیین مسائل منطقی، فلسفی و عرفانی کاربرد فراوانی دارد. این مبحث در طول زمان دچار دگرگونی های بسیاری شده است. این مقاله دیدگاه آیت الله جوادی آملی را دراین باره تبیین، آن را با دیدگاه ملاصدرا و علامه طباطبایی مقایسه می کند و نوآوری هایش را برمی شمرد. یکی از نوآوری ها این است که حمل ظاهر و مظهر، قسم مستقلی از اقسام حمل است که در تبیین منطق عرفان باید از آن استفاده کرد. تبیین آیت الله جوادی آملی از حمل ظاهر و مظهر در قاعده بسیط الحقیقه، با تبیین ملاصدرا تفاوت دارد. این تفاوت از تفاوت در مبانی این دو فیلسوف در تبیین حقیقت وجود رابط، تقریر وحدت شخصی وجود و تبیین حقیقت مظاهر نشات می گیرد.
نوشته
«سبک زندگی» با رویکرد تطبیقی بین دیدگاه «علامه طباطبایی» و «دالاییلاما»
این پژوهش با هدف معلوم ساختن تفاوتها و شباهتهای سبک زندگی از دیدگاه «علامه طباطبایی» و «دالایی لاما» انجام شده است و رویکردی میان رشته ای بین اخلاق و روان شناسی، و نیز رویکردی علمی- دینی دارد؛ و با روش تحلیل نظریِ متون دینی و روانشناختی به انجام رسیده است. نتایج نشان داد که علامه طباطبائی «گستره سبک زندگی» را در چهار مقوله ارتباط با «خدا»، «خود»، «دیگران» و «طبیعت» تعریف میکند و سه مقوله دیگر را زیل «ارتباط با خدا» جای میدهد؛ اما دالاییلاما، فقط به سه حیطه ارتباط با «دیگران»، «خود» و «طبیعت» توجه کرده و ارتباط با «خدا» را توجه نمی کند. هر دو اندیشمند به خودشناسی، مهرورزی، احترام به والدین، عشق به همسر، حفظ محیط زیست و نقد تکنولوژی پرداختهاند، اما در ناحیه مبانی و اهداف تفاوتهای اساسی دارند؛ در واقع، علامه نگرشی اعتقادی ـ اخلاقی دارد، اما دالاییلاما، نگرش «اخلاق سکولار» دارد.
نوشته
درباره ما
عضویت
تماس با ما
جهت عضویت در خبرنامه،اطلاع از تازه ترین جلسات، گرد همایی ها و کتاب های چاپ شده ایمیل خود را وارد کنید.
لطفا آدرس ایمیل خود را وارد نمایید!
آدرس وارد شده معتبر نمی باشد!
.با ما همراه باشید
.حقوق مربوط به این سایت متعلق به "سایت علامه طباطبایی" بوده و هرگونه کپی اطلاعات با ذکر منبع مجاز می باشد