رساله حاضر درصدد است تا برداشت‌های فلسفی علامه طباطبائی از قرآن در تفسیر المیزان را مورد بررسی قرار داده و با تحلیل مباحث فلسفی تفسیرالمیزان، مبانی فلسفی ایشان را تبیین نماید. از آنجائیکه بسیاری از آیات قرآن کریم ماهیت فلسفی داشته و فهم صحیح آن آیات منوط به داشتن درک و آگاهی عمیق فلسفی می‌باشد و از سوی دیگر، علامه طباطبائی فیلسوف طراز اول و والا مقامی است که علاوه بر داشتن شأن فیلسوف الهی، مفسری توانا و جامع‌نگر و برخوردار از ذخیره عظیم علمی و معنوی می‌باشد، لازم است تا نحوه برداشت فلسفی چنین شخصیت عظیمی از آیات قرآن کریم که دریای بیکران معارف اسلامی می‌باشد. به درستی تبیین و تشریح گردد. نوشتار حاضر مانند همه مسائل عقلی از روش تحلیلی و توصیفی بهره گرفته است ، لازم به ذکر است که تحقیق حاضر مشتمل بر کلیه مباحث فلسفی است که نخست عنوان بحث فسلفی، در تفسیر شریف المیزان به طور پراکنده آمده‌است و لذا اندراج مباحث تحت عناوین کلی جنبه ابتکاری داشته و می‌توان مباحث را که هرکدام کلیدواژه: مستقلی می‌باشند از حیثیات دیگری نیز طبقه‌بندی نمود. نتایج تحلیلی نشان می‌دهد که وجه امتیاز اصلی المیزان از تفاسیر دیگر آن است که بر مبنای تفسیر قرآن به قرآن استوار گشته است. و حضرت علامه در بحث‌های فلسفی برهان را در خدمت قرآن به کار گرفته و از این طریق ضمن روشن ساختن بسیاری از حقایق هستی به دفاع از مریم مقدس اسلام و قرآن پرداخته است، روش علامه در قبال آراء فلسفی مکاتب مقابل چنین است که نظریات مختلف را در کلیدواژه: ی خاص طرح نموده و با نظری صائب و محققانه به نقد و تحلیل و بررسی آنها می‌پردازد و موارد نفی و اثبات یا رد و تصویب را مشخص می‌سازد همچنین ایشان قواعد عقلی را برای توضیح و تفسیر قرآن کریم بکار نبرده است، بلکه بحث فلسفی را بهانه‌ای قرارداده تا بدینوسیله بر اعتبار قواعد عقلی بیفزاید و حقانیت این علوم را از طریق قرآن بثبوت برساند
نوشته
براهین اثبات خدا یکی از مسائل مهم در نظام های الهیات به ویژه درفلسفه اسلامی و مباحث فلسفه دین وکلام جدید به شمارمی آید. این مسأله ازابعاد گوناگون مورد توجه فیلسوفان و متکلمان و مفسران واقع شده است. مرحوم علامه طباطبایی یک مفسر و حکیم الهی بوده که با معرفت و آگاهی به مبانی اعتقادی و اندیشه های دینی عمری را در این مسیر سپری ساخته و در آثار فلسفی، کلامی و تفسیری خود از ابعاد مختلف به تأمل و بررسی این مسأله پرداخته اند. وی اثبات خدا را امری ممکن دانسته و در آثار خود به براهینی مانند؛ برهان صدیقین، حرکت، فطرت، نفس، نظم، علیت، وجوب و امکان، معجزه و... اشاره کرده است. این پژوهش با جهت گیری توصیفی و تحلیلی به بررسی این مسأله از دیدگاه علامه (ره) می پردازد و براهین جهانشناختی، وجود شناختی و غایت شناختی را از دیدگاه علامه (ره) تبیین و بررسی می کند. و برآیند آن تبیین دقیق مسأله و در نتیجه فهم عمیق آن خواهد بود. با این وجود به دلیل اهمیت بیشتر این نظریه، نتیجه ای که از این تحقیق وکاوش انتظار می رود، تبیین درست دیدگاه علامه طباطبایی (ره) در مورد براهین اثبات خداوند و پی بردن به وجود بی انتهایش است.
نوشته
چون علامه طباطبائی پیوند با قرآن داشت، سیره علمی او سیره فلسفی بود، تفکر او تفکر برهانی بود، لذا مسائل جهان‌بینی را با برهان عمیق طرح می‌کرد، و نه تنها در فلسفه آگاهی داشت و مدرس ماهری بود، بلکه فیلسوف و حکیم و صاحب‌نظر بود، هم در فلسفه اشراق تبحر داشت و هم در فلسفه مشاء مهارت داشت و هم در فلسفه حکمت متعالیه، که فلسفه صدرالمتألهین است که برهان را با قرآن آمیخته کرد و عرفان را در کنار برهان پیوند داد. استاد علامه طباطبایی، چون در محضر اساتیدی تربیت شد که در فقه، فقیه نامور، و در اصول اصولی ماهر، در فلسفه حکیم متاله، بودند و در حکمت عملی و عرفان چون مرحوم قاضی از اولیاء الهی رضوان‌الله علیه، عارف نامور بودند، او خود عصاره‌ای از آن اساتید بود، لذا عقل نظری را با عقل عملی آمیخت، فلسفه را با عرفان آمیخت، یعنی آنچه را می‌گفت، می‌اندیشید، می‌فهمید، می‌یافت، و آنچه را می‌یافت می‌توانست برهانی کند، وقتی در جلسه درس مطلبی را با بحث‌های فلسفی طرح می‌کرد، شواهد عرفانی اقامه می‌کرد، وقتی در جلسه تدریس عرفان نظری «تمهید القواعد ابن ترکه» را تدریس می‌کرد، مسائل عرفانی را با براهین فلسفی تأکید می‌کرد، در یک جناح عارف بود و در جناح دیگر حکیم، و چون بر اساس حکمت متعالیه برهان از عرفان جدا نیست زیرا هر دو در خدمت قرآنند، و این روح الهی با قرآن پیوند ناگسستنی داشت، لذا توانست به برکت قرآن، عرفان و برهان را به هم مرتبط کند، هم مفسر قرآن باشد، هم عارف باشد و هم حکیم.
نوشته
Footer