هم معنایی یا ترادف از جمله روشهای مفسران در فهم و تفسیر واژگان قرآن و مجالی پر از اختلاف نظر و تکثر اصطلاحات است. این پژوهش در صدد بررسی روش کاربست هم معنایی یا ترادف در تفسیر المیزان و تحلیل تطبیقی نقدهای علامه طباطبایی بر روش برخی مفسران با هدف فهم دقیق و موشکافانه معنای واژگان است. نتایج حاصل، حاکی از آن است که وجه تشابه روش­های به کار رفته در ترادف، عدم تطابق کامل واژگان است. نقدهای علامه شامل بافت زبانی و غیر زبانی است. زیرا آنچه از نگاه مفسرانی چون راغب، زمخشری، فخررازی و مولف تفسیر المنار مغفول مانده است عدم توجه به عوامل درون متنی مثل مقابل­ها، هم­نشین­ها و مقام و نوع خطاب آیه در کنار عوامل برون متنی مثل روایت، باورهای کلامی، تاریخ مکانی و زمانی نزول آیه است. مجموع این عوامل مفسر را به معنایی مشخص از واژه و کشف فرایند هم­معنایی و نیز سایر روابط معنایی رهنمون می­شود که علامه طباطبایی آن را کالمترادف یا شبه ترادف می­نامند. نمونه­هایی از نوآوری علامه در جامع­نگری به قرائن در روش کاربست ترادف نسبت به سایر مفسران مورد انتقاد در تفسیر المیزان، در بخش تحلیل تطبیقی ذکر شده است.
نوشته
تفسیر به رأی در میان اندیشمندان علوم قرآنی از مسائل سیاسی و پایه‌ای است که حل‌ آن همواره نقش بسزایی در میزان و نوع فعالیتهای علمی و تحقیقات قرآن‌پژوهانه داشته است. این مسأله هم به لحاظ معنی و مفهوم و هم به لحاظ تعیین مصداق در میان دانشمندان‌ فرقه‌های مختلف کلامی و فقهی و مکاتب علمی در جهان اسلام، کاملا مورد اختلاف واقع‌ شده است. این اختلافات اگرچه در حوزه اجتماعی و در مقام تعیین مصداق، موجب تفرقه و تفسیق و حتی تکفیر یکدیگر شده در حوزه نظری و فعالیتهای علمی در مقام ارائه مفهوم و معنا و تعریف ماهوی و تعیین مرزهای تفسیر به رأی نه‌تنها درگیری منجر نشده، بلکه چه‌ بسا عامل شکوفایی و رشد و کمال و تعالی علمی بوده است. در این نوشته کوشش شده است به بررسی و تحققی و تحلیل درباره معنا و مفهوم تفسیر به رأی و تعیین حدود و مرزهای آن از دیدگاه مفسران بزرگ و اندیشمندان شهیر علوم قرآنی‌ در طی عمر دراز دامن دانش تفسیر و علوم قرآنی از طبری تا امام خمینی (ره)پرداخته شود.
نوشته
با توجه به فلسه تعلیم و تربیت در این مقاله سعی‌ شده است تا نظریات دو تن از مفسران و متکلمان‌ بزرگ معاصر اسلامی، یعنی مرحوم علامه طباطبایی و استاد شهید مطهری (ر ه)تحت عنوان رئالیسم در فلسفه‌ اسلامی مورد بحث قرار می‌گیرد. به این نکته باید توجه کرد که نه تنها این دو فیلسوف بزرگ اسلامی‌ ، رئالیست هستند، بلکه تقریبا می‌توان گفت همه‌ فیلسوفان مسلمان نیز رئالیست هستند و معتقدند اشیا مستقل از ما وجود دارند که بعضی از طریق حواس در ذهن تأثیر می‌کند و ذهن به درک آنها نائل می‌شود و بعضی هم توسط عقل شناخته می‌شود. علاوه بر این‌ ، معتقدند غیر از جهان مادی نیز حقایقی وجود دارد که‌ بهره آنها از واقعیت کمتر از مادیات نیست، بلکه بیشتر و والاتر است و از همه بالاتر، وجود حق تعالی است که‌ در عین مادی نبودن، واقعیت بخش هر واقعی‌داری‌ است. چون در مکتب رئالیسم اسلامی، تعلیم و تربیت‌ از نوع حکمت عملی (ایدئولوژی)و مقولات فلسفی (جهان‌ شناسی، انسان‌شناسی، هستی‌شناسی، خداشناسی، ارزش‌ شناسی و شناخت‌شناسی)، به عبارت دیگر جهان‌بینی‌ یا حکمت نظری رئالیسم اسلامی، اساس مسائل تربیتی‌ در این دیدگاه است و این ارتباط یک ارتباط منطقی‌ است که می‌تواند بر انسجام و هماهنگی نظام تربیتی‌ آن تأثیر بسزایی داشته، آن را به عنوان یک نظام خاص‌ تعلیم و تربیت مطرح کند؛ یعنی حکمت عملی که شامل‌ اخلاق، تعلیم و تربیت، حقوق و. . . است بر حکمت‌ نظری (مقولات و مسائل نظری و فلسفی)مبتنی است‌. بعدا به چگونگی این ارتباط اشاره خواهد شد. با توجه‌ به این مقدمه، مبانی تعلیم و تربیت رئالیسم اسلامی را می‌توان بطور کلی زیر تعریف کرد: دیدگاه‌های کلی رئالیسم اسلامی درباره هستی‌ ، خدا، انسان، ابعاد وجود او، شناخت دانش (نگرش‌های‌ کلی، مقبولات و پیش‌فرض‌ها نسبت به جهان هست) است که پایه و اساس تعلیم و تربیت را تشکیل می‌ دهد. اگر بخواهیم تعریف خلاصه‌تری را بیان کنیم، می‌ توان گفت مبانی تعلیم و تربیت، دیدگاه‌های رئالیسم‌ اسلامی، نسبت به انسان، حقیقت و ابعاد وجودی، هدف‌ از آفرینش کمال نهایی و کیفیت حرکت او به سوی‌ مقصد نهایی (قرب الی الله)است‌
نوشته
علامه طباطبایی برای تفسیر و تبیین صحیح کلام خداوند متعال، معیارهای مختلفی را در نظر گرفته و بر اساس همین معیارها به تفسیر قرآن پرداخته است. مولف المیزان در تدوین تفسیر گرانسنگ خود، نظریات مفسران مختلف را یاد کرده، در جای جای کتابش، بر اساس ملاک و مولفه هایی به نقد و بررسی برخی از آن نظریات اقدام می کند. برخی از ملاک هایی که علامه با توجه به آنها به بررسی و نقد نظریات مفسران می پردازد عبارت اند از: قرائت صحیح کلمات و آیات قرآن کریم، شان نزول آیات، عدم توجه دقیق به قواعد ادبیات عرب، تعیین معنا و مفهوم مفردات و واژگان قرآن، تشخیص و تطبیق اشاره و مشارالیه، تشخیص صحیح مرجع ضمایر، شناخت صحیح مکی یا مدنی بودن آیات، دخالت پیش داوری ها و اعتقادات مذهبی در تفسیر، تشخیص صحیحِ اعراب (نقش) حروف و کلمات، تطبیق ناصواب برخی از آیات بر جریانات تاریخی و ... . در این نوشتار با مطالعه همه مجلدات المیزان، مهم ترین مبانی و ملاک های علامه در بررسی و نقد نظریات مفسران استخراج و به شیوه کنونی با ذکر نمونه هایی دسته بندی شده است.
نوشته
Footer