در یک تقسیم بندی رایج در دوران معاصر دولت ها به دولت های توسعه یافته و در حال توسعه تقسیم می شوند و این تقسیم بندی نشان دهنده وضعیت آن دولت در حوزه های مختلفی از جمله اقتصادی، سیاسی و اجتماعی است. اما این تقسیم بندی بسیار کلی است و شاید نتوان با صرف "توسعه یافته" یا "در حال توسعه" خواندن یک دولت همه وجوه عملکردی آن دولت در نوع رابطه با ملت و میزان پایبندی به توسعه سیاسی به عنوان زیر بنا و پایه حرکت به سمت کشور مطلوب را مورد مطالعه قرار داد. لذا با این پیش فرض و در اواخر قرن 20 و در حالی که بشر در تدارک آغاز هزاره سوم بود بانک جهانی با ارائه مفهومی جدید تحت عنوان "good governance" یا "حکمرانی خوب" دولت ها را به فضای جدیدی وارد کرد و شاخص های قابل تاملی برای سنجش میزان پایبندی به توسعه سیاسی و اقتصادی ارائه کرد؛ که حکومت های سنتی و متاخر را از مفهوم قدیمی خود جدا می کرد و به سمت "حکمرانی" که متمرکز بر وجوه هدایتگری است، سیر می داد. می دانیم که حکمرانی در رابطه با مفهوم دولت معنا پیدا می کند و بعنوان "شیوه عمل" یا "قدرت حکم راندن دولت" تعریف می شود(حاجی یوسفی و طالبی، 1396: 16). که برخلاف بسیاری از مفاهیم سیاسی دیگر ناظر به حوزه عمل سیاسی است و در صدد آن است که با تکیه بر کاهش فاصله میان حکمرانان و مردم و از بین بردن سلسله مراتب مزاحم، ایجاد همکاری متقابل میان دولت مردان و شهروندان، تلاش برای ایجاد رفاه عمومی، تامین آزادی شهروندان و تامین حقوق آنها مفهوم حکومت را به حکمرانی تغییر دهد. حکمرانی از شئون حکومت است و تعبیر حکمرانی در الگوی حکمرانی خوب نشان از کاهش نقش دولت در تصدی گری و تسلط بر اکثریت منابع و امکانات دارد، این الگو در ازای آن که این تسلط را که خود بستر رانت و فساد است از دولت ها می گیرد بر نقش برنامه ریزی، تصمیم گیری و تصمیم سازی و به طور کلی مدیریت دولت تاکید دارد و سکان مدیریت جامعه را در دولت متمرکز می کند.(قلی پور و همکاران، 1383: 71) دولت در این الگو علاوه بر آنکه با نگاه به مصالح و منافع ملی، بایستی دغدغه حفظ آزادی مردم را داشته باشد و به مردم در قبال عملکرد و تصمیمات اش پاسخگو باشد. الگوی حکمرانی خوب که برآمده از تجربیات تلخ بشر در طول دوران تطور حکومت های مختلفی است که بعضا با عملکرد بدون مهار و ضابطه و ایجاد حکومت های استبدادی موجب از بین رفتن استعداد های یک ملت و هدر رفت منابع فرهنگی، هویتی و سرمایه های مادی و معنوی آنان شده است. با یک بازنگری کلی و پژوهشی مختصر در اندیشه سیاسی اسلام می بینیم که بسیاری از مفاهیمی که به عنوان شاخص های حکمرانی خوب شناخته می شود در معارف و آموزه های مکتوب و منسجم اسلامی که شامل قرآن کریم به عنوان منبع اصلی و سیره و سنت پیامبر گرامی اسلام و جانشینان ایشان وجود دارد و می توان با مطالعه آن به شاخص های کامل تری رسید و حتی آنها را به لحاظ کمی و کیفی توسعه داد برای مثال عموم شاخص های حکمرانی خوب صرفا به حوزه عمل سیاسی پرداخته اند و از حوزه نظر غفلت کرده اند و هر حکومتی بر پایه اندیشه سیاسی خود آن ها را بازتعریف می کند و مطابق اندیشه سیاسی خود آنها را اجرا می کند. اما در اندیشه سیاسی متفکران اسلامی علاوه برپرداختن به حوزه عمل سیاسی دولت ها به حوزه نظری و فکری حاکمان نیز پرداخته اند. بنابراین در اندیشه سیاسی اسلام این ظرفیت وجود دارد که در قالب طرح ریزی یک تمدن و در حوزه حکومت اسلامی به ابداعاتی در این زمینه دست زد که از سطحی که حکمرانی
نوشته
مبانی هر مکتبی در نوع پاسخ­های آن به مسائل زندگی ازجمله حیات سیاسی تأثیرگذارند و اتخاذ هر مبنا استلزامات خاص خود را می­طلبد. در این میان مبانی هستی­ شناختی دارای جایگاه خاصی است و پذیرش هر نوع مبنای هستی­ شناختی، اثری متناسب در چگونگی پاسخ به مسائل سیاسی دارد. بر این ­اساس مسئله این است که «مبانی هستی­ شناختی» از منظر قرآن کریم کدام ­اند و پذیرش آنها چه برون‏دادهایی در تدبیر حیات سیاسی الزام می­کند؟ به نظر می­ رسد اهم مبانی هستی‏ شناختی از منظر قرآن کریم را در عناوینی چون «مخلوق­ بودن هستی، فقر نظام هستی، قانون­مندی تکوینی، ابزارانگاری هستی، تداوم هستی پس از مرگ، مادی و فرامادی‏ بودن هستی» بتوان یافت و نوع پاسخ­ها به مسائل سیاست در اسلام متأثر از پذیرش این مبناهای قرآنی، متفاوت از پاسخ­ها در مکاتب دیگر با مبناهای خاصشان خواهد بود. از مهم­ترین نتایج پذیرش این مبانی می­توان به برون‏داهایی چون «معناداری عبادت و اطاعت در حیات سیاسی، تناسب حق و تکلیف سیاسی با مخلوق­ بودن هستی، اثرپذیری حیات سیاسی از قوانین تکوینی و ثابت هستی، اثرپذیری قدرت از وابستگی و نیاز هستی به خالق در تقنین سیاسی، پذیرش دخالت علل غیرمادی در حیات سیاسی، آخرت­محوری در سیاست و...» اشاره کرد. این تحقیق با روش تحلیل و تفسیر آیات قرآن کریم سامان می‏یابد و علاوه بر استناد به منابع تفسیری مختلف، به ‏طورویژه از تفسیرالمیزان علامه طباطبایی به عنوان یکی از معتبرترین منابع دستیابی به تفسیر صحیح آیات قرآن کریم در مسیر دستیابی به مبانی هستی­ شناختی مذکور و نیز برون‏دادهای سیاسی آنها بهره می­برد.
نوشته
شناخت آراء و اندیشه های متفکران و اندیشمندان زمینه ساز معرفت به زوایایی از حقایق جهان هستی و تعالی نفسانی حاصل از این درک و معرفت است.فهم جهان اجتماعی نیز از این قاعده مستثنی نیست و شناخت آراء و افکار علماء علوم اجتماعی و صاحبان حکمت می تواند زمینه معرفت جدیدی از زیست محیط اجتماعی یا معنا و مبنای حیات جمعی را برای ما فراهم سازد.اندیشه های منسجم از ساختاری سازمان یافته برخوردارند و نظام معنایی آن ها اغلب حاوی مفاهیم بدیهی یا تعریف شده،مبانی،اصول و شاخه ها است.واضح است که صورت ذهنی هریک از واژگان در تصدیق نسبت به گزاره هایی که این واژه ها در آن به کار گرفته می شوند بسیار تاثیر گذارند.مفاهیم همان صورت های ذهنی هستند که در مرحله تصدیق،به شدّت به آن ها وابسته ایم.هرمکتب فکری دارای مجموعه ای از واژگان و مفاهیم خاص خود است که بدون درک آن،تصدیق به گزاره های خبری و انشایی آن مکتب و نظام معنایی آن میسّر نمی باشد.بی تردید اسلام نیز به عنوان یک دین جامع و کامل که در تمام شئون و عرصه های مرتبط با ساحات وجودی انسان برنامه ارائه کرده است،برخوردار از این خصیصه است.یکی از این عرصه ها،حوزه سیاسی اجتماعی به طور عام و حکومت اسلامی به طور خاص است.بررسی این که آیا اسلام فقط به مسائل ارزشی و معنوی می پردازد یا آن که به تشکیل حکومت،اداره جامعه و نظام سازی نیز اهتمام دارد،با تحلیل مفاهیم دینی امکان پذیر است.از این رو فهم دیدگاه اسلام در این عرصه با نظر به مفاهیم سیاسی آن ضروری می نماید .یکی از روش هایی که می تواند یاریگر محقق در کشف صحیح اندیشه سیاسی اسلامی باشد،رجوع به متون اولیه دین همچون؛قرآن و سنّت است.روش دیگر مراجعه به اندیشه های صاحب نظران و متفکران دینی و استخراج اصطلاحات و مفاهیم ساسی اسلام از منظر آنان است.در این رویکرد مفاهیم سیاسی از درون آراء و اندیشه های یک متفکر استخراج و جایگاه آن در نظام اندیشه ای وی مورد بررسی قرار می گیرد.سپس در صورتی که این اندیشه از منظر دینی ارائه شده باشد به عنوان دیدگاه دینی آن متفکر معرفی می گردد. از آنجا که علامه سیّد محمد حسین طباطبایی به عنوان مفسر بزرگ قرآن،فیلسوف اسلامی معاصر،فقیه،عارف اسلامی،و حتی فیلسوف احتماعی سیاسی و صاحب نظر در بسیاری از مسائل اسلامی شناخته شده اند.تأمل در اندیشه های سیاسی وی برای علاقمندان به اندیشه های سیاسی امری ضروری می نماید.
نوشته
Footer