Toggle navigation
کتابخانه
کتاب ها
مقاله ها
بریده متون
پایان نامه ها
گرد همایی ها
منتشر نشده ها
دیداری شنیداری
آلبوم
تصویر
صدا
ویدیو
سلوک شخصی
خانه ها
زندگی نامه و خاطرات
خاندان علامه
نامه ها
خودنوشت
ذوقیات هنری
مدرسه فکری
اساتید-جلسات-شاگردان
هانری کربن
جستجو
آموزه ی اسلامی پیدایش نفس و نظریه ی فلسفی «جسمانیت حدوث نفس» صدرایی: سازگاری یا تعارض؟
ملا صدرا نفس انسانی را اصلی حیاتی و سرچشمه واقعیتی قدرتمند، فرا زمانی و فرا مکانی می داند که به مثابه نشانه ای از جنبه الهی در انسان به ودیعه نهاده شده است؛ به نظر وی، این حقیقت غیر مادی فعلیت یافته، از مرتبه ملکوتی خود به عالم ماده فرود می آید و در جسم انسان اقامت می کند. بنابراین حدوثش مادی است، اگرچه در بقا به مقام تجرد می رسد. این همان مضمونی است که در نظریه «جسمانیت نفس در حدوث و روحانیتش در بقاء» ملاصدرا بازتاب یافته است. آموزه اسلامی پیدایش نفس یا نظریه وجود سابق نفس بر بدن نیز که در نصوص دینی اسلامی (قرآن و حدیث) مطرح شده است به ظاهر با این نظریه متعارض است! ملا صدرا بر این باور است که میان این دو انگاره تعارضی وجود ندارد، بلکه آن دو موید همدیگرند. تبیین و اثبات این ادعا در پرتو نظرات تاییدی فیلسوفان هم مشرب او مانند ملا هادی سبزواری و علامه طباطبایی هدف این جستار است.
نوشته
برداشتهای فلسفی علامه طباطبائی از قرآن در تفسیر المیزان
رساله حاضر درصدد است تا برداشتهای فلسفی علامه طباطبائی از قرآن در تفسیر المیزان را مورد بررسی قرار داده و با تحلیل مباحث فلسفی تفسیرالمیزان، مبانی فلسفی ایشان را تبیین نماید. از آنجائیکه بسیاری از آیات قرآن کریم ماهیت فلسفی داشته و فهم صحیح آن آیات منوط به داشتن درک و آگاهی عمیق فلسفی میباشد و از سوی دیگر، علامه طباطبائی فیلسوف طراز اول و والا مقامی است که علاوه بر داشتن شأن فیلسوف الهی، مفسری توانا و جامعنگر و برخوردار از ذخیره عظیم علمی و معنوی میباشد، لازم است تا نحوه برداشت فلسفی چنین شخصیت عظیمی از آیات قرآن کریم که دریای بیکران معارف اسلامی میباشد. به درستی تبیین و تشریح گردد. نوشتار حاضر مانند همه مسائل عقلی از روش تحلیلی و توصیفی بهره گرفته است ، لازم به ذکر است که تحقیق حاضر مشتمل بر کلیه مباحث فلسفی است که نخست عنوان بحث فسلفی، در تفسیر شریف المیزان به طور پراکنده آمدهاست و لذا اندراج مباحث تحت عناوین کلی جنبه ابتکاری داشته و میتوان مباحث را که هرکدام کلیدواژه: مستقلی میباشند از حیثیات دیگری نیز طبقهبندی نمود. نتایج تحلیلی نشان میدهد که وجه امتیاز اصلی المیزان از تفاسیر دیگر آن است که بر مبنای تفسیر قرآن به قرآن استوار گشته است. و حضرت علامه در بحثهای فلسفی برهان را در خدمت قرآن به کار گرفته و از این طریق ضمن روشن ساختن بسیاری از حقایق هستی به دفاع از مریم مقدس اسلام و قرآن پرداخته است، روش علامه در قبال آراء فلسفی مکاتب مقابل چنین است که نظریات مختلف را در کلیدواژه: ی خاص طرح نموده و با نظری صائب و محققانه به نقد و تحلیل و بررسی آنها میپردازد و موارد نفی و اثبات یا رد و تصویب را مشخص میسازد همچنین ایشان قواعد عقلی را برای توضیح و تفسیر قرآن کریم بکار نبرده است، بلکه بحث فلسفی را بهانهای قرارداده تا بدینوسیله بر اعتبار قواعد عقلی بیفزاید و حقانیت این علوم را از طریق قرآن بثبوت برساند
نوشته
تجرد نفس از دیدگاه ملاصدرا و علامه طباطبایی
مساله تجرد نفس یکی از مسایل مهم در نظامهای الهیات به ویژه در فلسفه اسلامی به شمار میآید. این مساله از ابعاد گوناگون مورد توجه فیلسوفان و متکلمان و مفسران مسلمان واقع شده است. ملاصدرا و علامه طباطبایی در آثار فلسفی ،کلامی و تفسیری خود از ابعاد مختلف به تامل و بررسی این مساله پرداختهاند. ملاصدرا نفس را مجرد میداند که در ابتدای حدوث، وجودی جسمانی داشت است و در اثر حرکت جوهری به کمال میرسد؛ بنابرین با توجه به مبانی خودشان و از جمله اصالت وجود به بررسی این مساله میپردازند. علامه طباطبایی نیز به تبع ملاصدرا نفس را مجرد میداند با این تفاوت که ایشان علاوه بر دلایل برهانی و عقلی، به دلایل نقلی نیز پرداخت و از آیات و روایات در اثبات مساله استفاده کرده است. ملاصدرا در مورد تعلق نفس به بدن معتقد به وجود روح بخاری است که واسطه نفس و بدن می شود. اما علامه طباطبایی به این واسطه اشکال می گیرد و میگوید لطافت و غلظت موجب شرافت و پستی یک چیز نمی شود. از آنجا که تجرد نفس، بسیاری از شبهات مادیین؛ من جمله معاد و نیز دغدغه جاودانگی و... را حل می کند، از اهمیت بسزایی برخوردار است و انسان را در رسایدن به معارف حقیقی یاری میرساند. این پژوهش با جهت گیری توصیفی و تطبیقی به تحلیل و بررسی این مسال از دیدگاه این دو فیلسوف می پردازد و برایند آن تبیین تشابه ها و تفاوتها و در نتیجه، فهم عمیق مساله خواهد بود.
نوشته
دیدگاه ملاصدرا در باب تجرد عقلی نفس و نقد آن از منظر علامه طباطبایی
صدرالمتألهین با مساوق دانستن علم و وجود، تعقل را در اثر تجرد نفس تا حد ایصال به تجرد تام و ادراک معقولات در عالم عقلی ممکن میداند. از این رو ضمن نظریهی اتحاد عاقل و معقول مراتب مختلفی از تعقل را مطرح میکند که در مرتبهی عالی آن که اتحاد با عقل فعال است، تعقل به معنای واقعی آن صورت میگیرد و این نیازمند سعهی وجودی نفس است. علامه طباطبایی قائل است چنین نگرشی به تعقل، همانگونه که ملاصدرا خود به آن معترف است، مستلزم اعتقاد به عدم توانمندی افراد عادی در ادراک معقولات است و در این صورت تنها خواص قادر به تعقل به معنای واقعی آن دانسته میشوند. این چنین فلسفه و منطق که با معقولات و کلیات سروکار دارد، تعطیل گشته و به علمی غیر عقلی بدل میگردد. در مقابل علامه طباطبایی قائل به امکان تعقل برای همهی افراد است؛ به این صورت که نفس پس از اتصال حس و محسوس، قادر به ادراک صورت مثالی و سپس ارتباط با عقل فعال و اخذ صورت عقلی شیء میگردد. از آن گذشته معقولاتی دیگر نیز وجود دارند که پس از ادراک صور معقولات یا به اصطلاح علامه مفاهیم حقیقی و از کند و کاو ذهنی آنها ایجاد میشوند. این معقولات که علامه آنها را مفاهیم اعتباری مینامد، نقش مهمی در تفکر داشته و به همین دلیل علامه تمرکز ویژهای بر نحوهی شکلگیری آنها دارد.در واقع علامه با پذیرش اصول یژهی خود، با نگاهی نقادانه به مبانی ملاصدرا و ارائهی تفاسیری جدید از این اصول، سعی در حفظ میراث متعالیه در عین اصلاح مشکلات آن دارد. اما طبیعتاً نظریات علامه نیز خالی از مشکل و سهو نبوده و او نیز در برخی موارد دچار مشکلاتی میگردد.
نوشته
شناخت نفس از دیدگاه علامه طباطبایی و دلالت های تربیتی آن
نوشتار حاضر می کوشد مسئله نفس را از دیدگاه علامه طباطبایی با بهره گیری از شیوه ی توصیفی ـ تحلیلی، مورد بررسی قرار دهد و مسائلی چون حقیقت نفس، تجرد نفس، مراتب نفس و رابطه نفس و بدن از دیدگاه ایشان را روشن سازد، سپس با توجه به دیدگاه های وی، برخی از دلالت های تربیتی آن را تبیین نماید. با توجه به مبانی نظری علامه در شناخت نفس، برخی از دلالت های تربیتی آن عبارت است از: اصالت بعد معنوی انسان در برابر بعد مادی و تقدم رتبی تزکیه بر تعلیم؛ جاودانگی و فناناپذیری نفس و مادام العمر بودن امر تعلیم و تربیت؛ تاثیر تکوینی علم و عمل در سعادت یا شقاوتمندی نفس؛ تاثیر ژرف کنترل هواهای نفسانی و خواهش های حیوانی بر شکوفایی قدرت شگرف نفس؛ ارتباط وثیق ظاهر و باطن و لزوم آغاز اصلاح و تربیت از ظاهر به باطن و ... .
نوشته
معرفت نفس و ارتباط آن با شناخت خداوند از دیدگاه علامه طباطبایی
علامه طباطبایی معرفت نفس را نزدیکترین و کاملترین طریق در معرفت خداوند به شمار میآورد. وی معرفت حصولی نفس را معرفتی حقیقی نمیداند بلکه معرفت نفس ناب را معرفتی حضوری و شهودی میداند. معرفت حصولی نفس لزوماً همراه با شناخت خداوند نیست ولی معرفت شهودی نفس تهی از معرفت حق تعالی نخواهد بود و هر کس به اندازه ظرفیت وجودی خویش از شهود خداوند سبحان بهره میبرد. علامه طباطبایی بر مبنای وحدت شخصی وجود و تجلی ظهور خداوند در موجودات، تقریری نو از معرفت نفس ارائه میدهد. بنا بر نظر علامه ممکنات در واقع موجودات مقید و محدودند و تنها واقعیت مطلق خداوند است که هیچ قید و تعینی ندارد. هر اندازه حد و تعین موجودی بیشتر باشد، از آن حقیقت مطلق دورتر خواهد بود. این انسان است که در فرآیند معرفت نفس از عالم مادی و اشتغال به لذایذ مادی وحسی جدا شده و پا را فراتر از عالم ماده گذاشته و از قیود و تعینات عالم ماده رها میشود و به مرتبهی مثالی میرسد و سپس وارد عالم عقل و در نهایت به مقام فنا نایل میشود؛ این مقام خود شامل سه مرتبهی فنای ذاتی و صفاتی و افعالی است. از بیانات علامه چنین برداشت میشود که در نگاهی عمیق به معرفت نفس، انسان اولاً و بالذات حقیقت مطلق خداوند را ادراک و شهود میکند و به تبع این معرفت، خود را که ظهوری از آن حقیقت است مشاهده میکند؛ زیرا هر ظاهری دارای باطنی است و هر باطنی باطنی دارد و همینطور ادامه مییابد تا به حقیقت الحقایق که باطن همهی باطنهاست، منتهی شود. از طرفی هر انسانی علم حضوری به «من» خویش دارد و از آنجا که هر ویژگی وجودی متعلق به ظاهر در واقع اولاً و بالذات متعلق به باطن است و به عرض و تبع آن به ظاهر اسناد داده میشود بنابراین معرفت حضوری نفس اولاً و بالذات متعلق به ادراک شهودی نفس نسبت به حق تعالی است.
نوشته
وجود نفس قبل از بدن و حدوث جسمانی آن از منظر علامه طباطبایی و صدرالمتالهین
نحوه وجود نفس قبل از بدن و حدوث جسمانی آن از مباحث کلامی و فلسفی است. سوال این است که علامه طباطبایی نحوه وجود نفس قبل از بدن و حدوث جسمانی آن را چگونه تقریر کرده و چه شباهت و یا تفاوتی با دیدگاه ملاصدرا دارد؟ علامه طباطبایی نفس قبل از بدن را به نحو وجود جمعی و ملکوتی اثبات کرده در حالی که ملاصدرا از نفس قبل از بدن به عنوان وجود عقلی نفس در مراتب علل عالیه یاد کرده است. همچنین در بحث انسان در دنیا، علامه حدوث نفس در بدن را به معنای تبدیل نشئه مادی بدن به نفسانی دانسته و حدوث جسمانی نفس را اثبات کرده است. صرف نظر از برخی اختلاف ها، می توان گفت نتیجه تفسیر علامه از آیات مربوط به مراتب آفرینش انسان و نفخ روح در بدن، در مورد کیفیت حدوث نفس، مشابه همان تبیینی است که ملاصدرا بر اساس مبانی حکمت متعالیه از حدوث نفس کرده است، و از منظر هر دو حکیم، نفس، تمام بدن و محصول بدن مادی است؛ با این تفاوت که ملاصدرا بر اساس مبانی حکمت متعالیه، و علامه با پذیرش همان مبانی و با توجه به دلایل وحیانی آن را تقریر کرده است.
نوشته
درباره ما
عضویت
تماس با ما
جهت عضویت در خبرنامه،اطلاع از تازه ترین جلسات، گرد همایی ها و کتاب های چاپ شده ایمیل خود را وارد کنید.
لطفا آدرس ایمیل خود را وارد نمایید!
آدرس وارد شده معتبر نمی باشد!
.با ما همراه باشید
.حقوق مربوط به این سایت متعلق به "سایت علامه طباطبایی" بوده و هرگونه کپی اطلاعات با ذکر منبع مجاز می باشد