« نسخ » به عنوان یکی از دانشهای قرآنی، از دیرباز مورد توجه مفسّران و قرآنپژوهان و امکان وقوع آن در قرآن کریم، از جهت « نسخ » شیعه و سنی قرار گرفته است. موضوع ارتباط آن با شناخت تاریخ تشریع و قانونگذاری و مراحل مختلف آن در اسلام، شیوه تربیتی این دین مبین و شناخت احکام نورانی آن، اهمّیّت ویژهای دارد؛ به همین دلیل، از عصر نزول تاکنون، همواره محلّ عنایت دانشمندان خاصّه و عامه بوده است. این مقاله با روش توصیفی ا تحلیلی، آراء علامه طباطبایی و آیت الله جوادی آملی را در ابعاد مختلف نسخ، مورد بررسی قرار داده و به این نتایج دست یافته که آیت الله جوادی در خصوص شرایط نسخ، تعداد آیات ناسخ و منسوخ و ملاکهای اثبات یا ردّ نسخ در آیات، نگاهی متفاوت و گاهی مخالف با علامه اتخاذ نموده است. به نظر میرسد که این واقعیت، از باب اطلاق جزء و اراده کل است و همچنین، امکان دارد که بتواند قابلیت تعمیم به دیدگاههای دیگر در حیطه آراء علوم قرآنی این دو بزرگوار را داشته باشد.
نوشته
علامه طباطبایی در تفسیر البیان فی الموافقة بین الحدیث و القرآن در مورد ارتباط برخی از روایات با آیات از تعابیر مختلف و خاصی استفاده کرده است؛ اما به‌ طور صریح روش مشخصی را برای این گونه گونی در تعابیر بیان نمی‌کند. از طرفی این تعابیر تشکیل‌دهنده بخشی از اندیشه تفسیری علامه و جهت دهنده به فهم روایت و قسمتی از مراحل فهم آن است. لذا در این پژوهش سعی شده با بررسی این تعابیر و دسته‌بندی آنها با استفاده از روش توصیفی- تحلیلی ضمن معرفی آن‌ها به بیان روش علامه در تبیین پیوند روایات با آیات پرداخته شود. در این راستا، علامه ارتباط روایات با آیات را از باب تفسیر، تعمیم، تأویل، مصداق و جری دانسته است. در مواردی گاه به‌صورت احتمال از دو اصطلاح استفاده می‌کند و گاه نیز این اصطلاحات را به همراه قید خاصی به کار می‌برد که بیشترین کاربرد در این زمینه را اصطلاح جری و مصداق دارد. در نهایت اینکه دو تعبیر جری و مصداق کاربرد اساسی در پیوند میان روایات و آیات در تفسیر البیان دارند.
نوشته
یکی از مباحث علوم قرآنی که توسط عالمان این علم مورد توجه قرار گرفته موضوع مجمل و مبین در قرآن کریم است. جلال الدین سیوطی درکتاب الإتقان فی علوم القرآن فصلی با عنوان « فی مجمله و مبینه » دارد و در آن فصل آیاتی که از نظر او دارای اجمال هستند را برشمرده و معانی مختلف مترتب بر آن آیات را بیان کرده است . او اسبابی مانند اشتراک لفظی ، حذف ، غرابت و... را برای اجمال برمی شمارد و آیاتی را به عنوان مثال بیان می کند. به نظر می رسد در تفسیر المیزان، با بررسی آیاتی که سیوطی آن ها را دارای اجمال برشمرده است، علامه طباطبایی در بیشتر موارد ، آن آیات را با توضیح و توجه به سیاق از شکل مجمل خارج کرده است. البته در برخی آیات که طبق نظر سیوطی مجمل هستند ، علامه طباطبایی اظهار نظر صریح یا خاصی نداشته و تنها به بیان وجوه مختلف معنایی آیه پرداخته است . این مقاله کوشیده است با بررسی اسباب اجمال در آیاتی که در اتقان آمده و نیز پرداختن به روایات کتاب الدر المنثور فی التفسیر بالمأثور ، دیدگاه سیوطی درباره اسباب اجمال را مورد مطالعه قرار داده است و با مراجعه به کتب مختلف علوم قرآنی و نیز تفسیر المیزان ، اجمال درآن آیات را تحلیل و بررسی نماید
نوشته
یکی از مباحث چالش بر انگیز و قابل بحث، آیات عتاب هستند که بر حسب ظاهر خداوند در این آیات پیامبر(ص) خویش را مورد نکوهش و عتاب قرار داده است. از آنجایی که ما مسلمانان قائل به عصمت آن حضرت هستیم، ممکن است شبهه ای به وجود بیاید که چطور این خطابهای عتاب آمیز خداوند به پیامبر (ص)، با عصمت آن حضرت سازگار است؟ و بدیهی است دشمنان اسلام این دین رحمانی، آن را مورد تمسک خود قرار داده و شک و تردید در دل مسلمین ایجاد می کنند. در پاسخ به این شبهه، متکلمین و مفسرین به بحث های زیادی و به صورت پراکنده پرداختند. در این نوشتار که با موضوع «بررسی آیات عتاب بر پیامبر و ارتباط آن با عصمت پیامبر(ص) از دیدگاه فخر رازی» تدوین یافته است، با بررسی درآثار نوشته شده ی آن دو بزرگوار سعی شده بر اینکه نظر علامه طباطبائی که یکی از فیلسوفان و مفسران عصر حاضر می باشد و همچنین فخر رازی که یکی از متکلمان و مفسران بزرگ اهل سنت می باشد؛ را در خصوص آیات عتاب و عصمت پیامبر (ص)؛ مورد بحث قرار دهد و بررسی شده که این آیات عتاب گونه و توبیخ آمیز از نظر علامه در حقیقت هیچ لطمه ای به عصمت آن حضرت نمی زند و این خطابات قرآن از باب «ایّاکِ أعنی و إسمَعِی یا جَارَه» است و اکثریت قریب به اتفاق شیعه امامیه به همین مسأله معتقداند. علمای اهل سنت نظرات مختلفی داده اند ولی فخر رازی همانند علمای شیعه در خصوص این آیات قائل به عصمت آن حضرت شده است و البته باید در نظر داشت که تعریف عصمت از نگاه فخر رازی با نگاه علمای اهل سنت فرق دارد. فخر رازی صدور خطای سهوی، که ربطی به شریعت و دریافت و ابلاغ وحی ندارد؛ را از آن حضرت جایز می داند، بر خلاف علامه که عصمت را مطلقا از زمان ولادت آن حضرت می داند. نظر آن دو بزرگوار در خصوص آیات عتاب معصوم بودن آن حضرت است با این تفاوت که فخر رازی تنها در یک مورد اظهار داشت: آن حضرت اشتباهی مرتکب شده که گناه شمرده نمی شود اما در مابقی آیات عتاب، حتی قائل به خطای آن حضرت هم نمی باشد.
نوشته
این مقاله کوشیده است تا با رویکردی تفسیری ـ ‌روایی، برداشت‌های تفسیری علامه ‌طباطبایی درباره لوح محفوظ و موارد مرتبط با آن مانند خزائن الهی و برخی از وی‍ژگی‌های لوح محفوظ مانند اتصاف آن به حکیم بودن را مورد بررسی قرار دهد. به شهادت آیات و روایات، محفوظ بودن لوح، به‌معنای مصونیت حقیقت ماورایی قرآن از دستبرد و مسّ و شهود نامحرمان درگاه الهی است و به‌معنای محفوظ بودن آن از تغییر نیست. همچنین صفت «حکیم» در آیه 3 و 4 زخرف، به مرتبه لوح محفوظ ارتباطی ندارد، بلکه وصف همین قرآنی است که به زبان عربی نازل گشته است و همچنین عبارت «مفاتح الغیب» که در صدر آیه 59 انعام آمده است جمع مفتاح به‌معنای کلید بوده و میان مفاتح الغیب در صدر آیه و کتاب مبین در ذیل آیه دوگانگی وجود ندارد، بلکه براساس شواهد قرآنی و روایی می‌توان صدر آیه را اجمال تفصیلی دانست که در ذیل آن آمده است.
نوشته
درقرآن آیات فراوانی درباره زنان وجود دارد که برخی، آیات زنان را به گونه‌ای تفسیرنموده اند که هویت و شخصیت انسانی زن را زیرسوال برده اند و برخی دیگربه شکلی متفاوت به موضوع نگریستند وشخصیت زن را برابر با مرد دانسته اند.این نوشتار با هدف تبیین دیدگاه های دو مفسرمطرح شیعی، علامه طباطبایی و علامه فضل الله درباره آیات مسأله برانگیز زنان را مورد مطالعه تطبیقی قرار داده است. سوال اصلی دراین پژوهش این است که تفاوت دیدگاه های صاحبان المیزان ومن وحی القرآن درتفسیرآیات زنان به چه سان است؟وتفاوت آن دو مفسر در تفسیرآیات زنان،درکدام خاستگاه ها ومبانی فکری ایشان ریشه دارد؟دراین پژوهش ، به بررسی 10آیه مشکله ازمنظراین دو مفسر پرداخته شده است. نخست دیدگاه هریک از دو مفسر مطرح و گزارش شده است. سپس تفاوت وهمانند های آن بیان گردیده،آن‌گاه به نقد و ارزیابی دیدگاه‌های این دو پرداخته می شود. در پایان نویسنده بر این باور است که علامه طباطبایی در تفسیر برخی از این آیات دارای دیدگاه سنتی و علامه فضل الله نگاهی نواندیش واصلاح گرایانه نسبت به تفسیر این آیات دارد.
نوشته
هدف از این مجموعه بررسی تطبیقی علم تناسب از دیدگاه علامه طباطبایی وبقاعی از مفسران قرن نهم است ؛با توجه به اینکه بقاعی یکی از طرفداران سر سخت این علم است اما بررسی شایان توجهی در صحت ادعاهای مطرح شده از جانب ایشان انجام نشده است .وهمچنین در باره تفسیر گرانقدر علامه طباطبایی نیز،اثری که بطور مستقل و همه جانبه به بیان تناسبات مطرح شده از نظر ایشان بپردازد وجود ندارد.لذا مناسب دیدم که به بررسی تناسب از دیدگاه این دو مفسر بپردازم.تناسب مبناهای مختلفی از نظر این دو مفسر دارد؛از نظر بقاعی تناسب تنها بر مبنای توقیفیت نظم قرآن و از نظر علامه مهمترین دلیل تناسب وحدت سیاق می باشد.لذا در بررسی تطبیقی نظر این دو مفسر،به این نکته اهمیت داده شده است.زیرا هر کدام از این مبانی ،در نحوه ی پرداختن به علم تناسب تاثیر گذار است؛با توجه به مبنای بقاعی ،وی قائل به کلیه ی تناسباتی که ار تباط مستقیم با توقیفیت نظم دارند می باشد که شامل تناسب الفاظ و جملات درون آیه ها و تناسب همه ی آیات مجاور وهمه ی سوره های مجاور می باشد.ولی با عنایت به مبنای علامه ،وی بجز مواردی که دلیل قطعی روایی مبنی بر یکجا نازل شدن آیه ها وجود داشته باشد،تنها تناسباتی که بر مبنای وحدت سیاق باشند می پذیرد که فقط در حیطه ی آیات مطرح می شود وشامل تناسب سور نمی باشد.چون اساس توقیفیت نظم قرآن به زمان جمع قرآن ارتباط مستقیم دارد لذا مباحث لازم از جمع قرآن را مطرح نموده تا در بررسی تطبیقی نظر این دو مفسر،دلیل تفاوتهای موجود در انواع تناسبات مطرح شده از جانب آنان،بخوبی در ذهن خواننده نقش ببندد.
نوشته
عموم مفسران از جمله علامه طباطبایی بر این باورند که آیۀ « اِقْتَربَتِ الساعَةُ وَ انْشَقَّ القَمَرُ [قمر:1] هنگام قیامت نزدیک شد و ماه شکافت» ناظر به معجزۀ شق‌القمر است که در زمان پیامبر خاتم(ص) تحقق یافته است. در مقابل، اندکی از مفسران از جمله سید محمدحسین فضل‌الله (صاحب تفسیر مِن وَحیِ القرآن) بر این باورند که این آیه به شکافته شدن ماه در قیامت اشاره دارد و روایاتی که تحقق آن در زمان پیامبر(ص) را مطرح کرده‌اند قابل اتکا نیستند. علامه طباطبایی در المیزان از نظریۀ مشهور دفاع کرده اما فضل الله آن را نقد کرده و دفاعیات صاحب المیزان را ناکافی دانسته است. در این نوشتار با استناد به شواهد قرآنی و تاریخی نشان داده شده است که نظریۀ مشهور با اشکال‌هایی مواجه است و نظریۀ فضل الله و شماری از عالمان مسلمان که انشقاق قمر را از رویدادهای هنگام قیامت می‌دانند قوی‌تر است.
نوشته
تناسب آیات از مباحث مهم وبحث برانگیز در میان مفسّران و دانشمندان علوم قرآنیمی باشد، به همین دلیل در این پایان نامه به روش تحلیلی، توصیفی دیدگاه علامه طباطبایی درباره تناسب آیات باتکیه بر سوره احزاب بررسی می‌شود تا انسجامو تناسب آیات در یک سیستم وچارچوب منظم مشخص وتناسب در سورهاحزاب بررسی شود.علامه قرآن را مجموعه ای به هم‌پیوسته و منسجم می داند که تمامی آیه ها و سوره های آن باهم مرتبط ودارای هدف واحدی می باشند مبانی ایشان در این بحث،‌آسمانی، حکیمانه و هدایتگر بودن قرآن و سلامت آن از تحریف می باشد، توقیفی بودن آیات قرآن و سیاق آنها و آیات توحیدیاز دیگر مبانی مورد اهتمام ایشان است. تناسب در سوره احزاب درون سوره ای و به دلیل عطف ،تعلیل، تمهید، تأکید و نتیجه‌گیریآیات قبلمی‌‌باشد. ایشان توقیفی بودن ترتیب تمامی آیات را قبول ندارد بعضی آیات مانند آیه سی و سوم سوره احزاب را معترضه می داند که جدای از صدر وذیل آیه نازل شده وبه اجتهاد صحابه در این جا قرار گرفته است اما چون قرآن کتابی جهانی وهدایتگر است تناسب در آن وجود دارد.کلید واژه : تناسب آیات، المیزان،علامه طباطبایی، سوره احزاب
نوشته
Footer