عدم توجه به ارتباط میان اجزای کلام گوینده ما را در بازیابی مقصود سخن او ناکام می سازد. فهم کلام خداوند نیز به مانند سایر محاورات،از نگرش مجموعی به تمامی اجزای تشکیل دهنده سخن حاصل می شود. عده ای از دانشمندان علوم قرآنی،در خصوص تناسب آیات وارتباط میان آنها سخن گفته اند وبخش هایی از کتب خود را به واگویی تناسب موجود میان سور اختصاص داده اند که بیشتر ناظر به تناسب پایان یک سوره با ابتدای سوره بعدی یا تناسب میان موضوعات مطرح در سور ومواردی از این قبیل است.در این میان علامه طباطبایی وتفسیر اواز جایگاه ممتازی برخوردار است.زیرا ایشان با فرض حجیّت الفاظ قرآن وتبادر معنای سخن به ذهن مخاطب از طریق همین الفاظ، به تفسیری ارتباط گونه پرداخته است.علامه با تکیه بر اعتقاد به تشخّص هر سوره وبا استمداد از مسیری که پیوند آیات از ابتدا تا انتهای هر سوره ترسیم می کند،توانسته به هدف هر سوره دسترسی پیدا کند.رسیدن به اغراض در تفسیر او طّی فرایندی چهار مرحله ای انجام می شود؛مرحله اول برقراری ارتباط میان اجزای هر آیه که با کمک از ارتباطات نحوی از قبیل فای تفریع،استثناءو...صورت می گیرد. مرحله دوم برقراری ارتباط میان دو آیه مجاور است.در مرحله سوم بر اساس ساختارهای هماهنگ قسم وجواب قسم یا شرط وجواب شرط وگاه بر اساس موضوع ومحتوای یکسان وگاه با کمک از اصول سخنوری،ارتباط میان گروه های آیات را بازگو می کندودر پایان نیز، برآیند موضوعات میان گروه های آیات،شکل دهنده غرض سوره است. در این بین برخلاف عقیده محکم علامه به برقراری ارتباط میان آیات،شاهد بروز نظریه ای از ایشان مبنی بر انحصار تحقّق سیاق واحد،در میان آیات یکپارچه در نزول هستیم.یعنی ایشان سیاق لازم برای پیوندوارتباط میان آیات را،در آیاتی که دفعتا نازل شده اند میسّر می داندوسعی برای پیوند دادن آیات متفرق در نزول را تلاشی بیهوده قلمداد می کند.زیرا اگر آنها با یکدیگر پیوند داشتند،یکجا نازل می شدند.این نظریه از سوی علامه به این جهت از اهمیّت برخوردار است که آیات متفرق درنزول به دلیل عدم تحقق سیاق نمی توانند غرض واحدی را تحقق بخشند واز این روست که ایشان سوره بقره را به علت طیف نزول 23سال آن،فاقد غرض واحد می داند.
نوشته
Footer