مسالة ماهیت از جملة مباحث بنیادین و با اهمیت در فلسفه و عرفان اسلامی است؛ اما امروزه به دلیل نگاه اصالت وجودی. توجه و شناخت ماهیت به حاشیه رفته و ماهیت‌شناسی تبدیل به حوزه‌ای فرعی گردیده است. همچنین استفاده از ظرفیت‌های موجود در فلسفة اسلامی و عرفان اسلامی جهت بهره از توانایی‌های هر یک از این دو، در رشد و بالندگی روز افزون دیگری, امری غیرقابل تردید است؛ اهمیت مطلب فوق را به عنوان نمونه می‌توان در نظام حکمی ملاصدرا مشاهده نمود. مقالة حاضر به تبیین مسئلة ماهیت در نظر قیصری؛ یکی از مهم‌ترین صاحب‌نظران و شارحان حوزة عرفان نظری, پرداخته و عنوان می‌کند که از منظر قیصری اعیان ثابتة موجود در علم حق‌تعالی. همان ماهیات هستند. سپس به تبیین دقیق ماهیات از دیدگاه علامه طباطبابی؛ بنیان‌گذار نظام حکمی نوصدرایی» می پردازد و در نهایت به بررسی و تحلیل ماهیت از نظر قیصری و علامه طباطبایی پرداخته است. نگارندگان بر این باورند که ماهیات از نظر قیصری همان اعیان ثابته در علم حق‌تعالی هستند و علم انسان سایه‌ای از علم خداوند است. اما ماهیات در نظر علامه حد وجودات خاص خارجی در ذهن هستند که در نتیجة تفاعل ذهن و عین. و با وجودی اعتباری در علم انسان تحقق می‌پابند.
نوشته
اثبات وجود خدا همواره از مهمترین دغدغه های اندیشمندان بوده است. بدین منظور براهین متعددی با نگاه های متفاوت اقامه گردیده است. هر یک از براهین مطرح شده دارای نقاط قوت و ضعف فی می باشند. از میان براهین اثبات وجود خدا موثق ترین و محکم ترین آنها برهانی است که وجود خدا را تنها از طریق خود او اثبات می کند و این همان راه صدیقین است که شواهد دینی فراوانی موید آن است. فلاسفه و عرفا تقریرات متفاوتی از برهان صدیقین ارائه داده اند. در این میان تقریر بدیع علامه طباطبائی(ره) از ویژگی هایی برخوردار است که در مقایسه با براهین فلاسفه پیشین نمود خاصی یافته است و هدف از تحقیق حاضر بیان و بررسی برهان علامه و مقایسه آن با سایر براهین اثبات خدا بویژه برهان های ملاصدرا و قیصری است، تا از این رهگذر زوایای نو و امتیازهای برهان علامه بر سایر براهین بیش از پیش نمایانده شود. در راستای این هدف دریافتیم که برهان ایشان برخلاف برهان ابن سینا که متکی بر تمایز وجود و ماهیت و تقسیم موجود به واجب و ممکن است و برهان سهروردی که متکی بر تقسیم شیء به نور و ظلمت و تشکیک در ماهیت است به هیچ مبدأ تصدیقی غیر بدیهی نیاز ندارد و همچون برهان های قیصری مبتلا به خلط مفهوم و مصداق نمی باشد. همچنین در مقایسه با برهان ملاصدرا که متأخر از دو اصل اساسی اصالت وجود و وحدت تشکیکی وجود و مسئله وجود رابط می باشد برهان علامه می تواند به عنوان اولین مسئله فلسفی مطرح شود؛ حتی نسبت به برهان سبزواری که با کوتاه کردن مقدمات و تنها با اتکاء بر اصالت وجود در اثبات وجود خدا گامی جلوتر نهاده است باز هم برهان علامه یک قدم فراتر نهاده و خود را از قید اصالت وجود نیز رها کرده است.علاوه بر اینکه رسالت ناتمام فلسفه در قبال عرفان در اثبات موضوع آن را که همان وجود لابشرط مقسمی بدون هیچ تعینی است، به اتمام رسانده است و بدین ترتیب توانسته است به آیات و روایاتی که دال بر تقدم شناخت خدا بر هر شناختی است جامه عمل بپوشاند.
نوشته
Footer