Toggle navigation
کتابخانه
کتاب ها
مقاله ها
بریده متون
پایان نامه ها
گرد همایی ها
منتشر نشده ها
دیداری شنیداری
آلبوم
تصویر
صدا
ویدیو
سلوک شخصی
خانه ها
زندگی نامه و خاطرات
خاندان علامه
نامه ها
خودنوشت
ذوقیات هنری
مدرسه فکری
اساتید-جلسات-شاگردان
هانری کربن
جستجو
امتناع تسلسل
این مسأله (اثبات واجب الوجود) در فلسفه نیز از مسایل بسیار مهمی بهشمار میآید، به طوری که میتوان گفت: تقریبا نتایج اکثر مباحث فلسفه و بلکه همه آنها بر گرد این موضوع (اثبات واجب الوجود) دور میزنند، چرا که موضوع فلسفه موجود بما هو موجود و بحث از اثبات موجود مطلق است؛ وقتی که وجود موجود در خارج از ذهن ثابت گردید، دوباره فصل دیگری گشوده میشود، به این که آیا آن موجود واجب الوجود بالذات است یا ممکن الوجود است؟ در فرض اول مطلوب (اثبات واجب الوجود) ثابت میگردد، اما در فرض دوم به حکم این که هر موجود ممکن الوجود بالضروره نیازمند به علت است، از دو حال بیرون نیست، آن علت یا واجب الوجود است، یا ممکن الوجود، اگر علت، واجب بالذات باشد، مطلوب حاصل است، و اگر علت ممکن الوجود باشد، آن نیز نیازمند به علت است، در مرتبه سوم، باز اگر علتش ممکن الوجود باشد، نیازمند به علت خواهد بود، در مرتبه چهارم و پنجم، هلم جرا فیتسلسل. 3. بین اجزای سلسله ترتب علی و معلولی برقرار باشد: با توجه به این شرط تحقق مجموعهای که همه اجزای نامحدود آن وجود بالفعل یافتهاند و حتی اجتماع در وجود هم دارند اما میان آنها ترتب نبوده ووجود برخی متوقف بر وجود برخی دیگر نمیباشد محال و ممتنع نخواهد بود مانند : نامحدودی از موجودات که رابطه علیت ومعلولیت در بین آنها برقرار نیست بلکه همه در عرض یکدیگر بوده و هستند به علتی بیرون از خود میباشند.
نوشته
امکان یا امتناع برهان لمی و انی بر وجود خدای متعالی
فیلسوفان مسلمان در الاهیات بالمعنی الاخص انواع گوناگونی از برهان برای وجود خدای متعالی ذکر کرده، و در وصف خدا به اشاره گفتهاند که وجود خدا برهانپذیر نیست. افزون بر این در منطق، برهان، به لمی و انی تقسیم شده است و برهان لمی در وجود خدا راه ندارد و برهان انی مطلق مانند دلیل یقینآور نیست. در این پژوهش معلوم خواهد شد که برهانهای انی مطلق و دلیل در وضعیت خاصی یقینآور است و برای وجود خدا هر چند برهان لمی ممکن نیست، برهان انی مطلق یقینآور ممکن است و مقصود فیلسوفان نفی برهان لمی بر وجود خدای متعالی بود. بهطور معمول منطقدانان در برهانهای انی مطلق به دو نوع پیشین از برهانهای انی مطلق یعنی دو امر متضایف و برهان از نوع دو معلول علت سوم توجه داشتهاند، و شیخ رئیس هم در برهان شفا در فصل هفتم از مقاله اول ذیل برهان لمی و انی با صراحت این دو دسته را بهصورت برهان انی مطلق متذکر شده است؛ اما برهان انی مطلق نوع سومی هم دارد که شیخ رئیس در فصل هفتم مقاله اول برهان شفا راه آن را باز گذاشته و در فصل هشتم با صراحت بدان توجه میدهد و اعتبار آن را تثبیت میکند و آن برهان انی مطلقی است که اوسط و اکبر متلازم هستند؛ ولی نه از نوع دو معلول برای علت سوم و نه از نوع دو متضایف؛ بلکه یکی از آن دو بدون علت* برای اصغر روشن و بین است و آن حد وسط قرار میگیرد و دیگری برای اصغر غیر واضح است و به وسیله اوسط برای اصغر ثابت میشود؛ بنابراین، با برهان انی مطلقی مواجه میشویم که هیچ یک از دو حالت پیشین را ندارد؛ (ابنسینا، 1375: ص87) از اینرو علامه طباطبایی برهان انی را به سه دسته تقسیم کرده است به این صورت که مقدمات در برهان انی یا هیچ سببی (نوع سوم) ندارد یا دارای سبب است و اگر دارای سبب است (همان: ص178)، یا اکبر علت اوسط است که همان دلیل است یا اوسط و اکبر معلول علت سومی هستند و برای برهان انی بدون سبب، اعتبار تام قائل شده و اعتبار دو مورد دیگر را نپذیرفته است."
نوشته
باز هم برهان صدیقین علامه طباطبایی
به باور برخی، برهانی که علامه طباطبایی در حاشیه اسفار برای اثبات وجود خدواند مطرح کرده است، بر هیچ اصل یا مسئله فلسفی مبتنی نیست. در این نوشتار نشان می دهیم که این گفته نادرست است. و برهان علامه، بدون بهره گیری ار دو نظریۀ حداکثری مطابقت با عالم وجود و نظریۀ تعمیم یافتۀ وحدت شخصی وجود به سرانجام مطلوب نمی رسد. نوشتار حاضر به شرح و بسط برخی نکات مطرح شده در مقالۀ پیشین نگارنده با نام «تأملی در برهان صدیقین به تقریر علامه طباطبایی» می پردازد و تلاش دارد به انتقاداتی که بر آن مقاله ایراد شده است، پاسخ گوید.
نوشته
بررسی انتقادی نظریه علامه طباطبایی پیرامون حسن و قبح اخلاقی
حسن و قبح یا خوبی و بدی اخلاقی که به کارهای اختیاری آدمی تعلق می گیرد و منشا صدور امر و نهی اخلاقی شناخته می شود، از دیرباز مورد بحث بوده و فلاسفه اخلاق، بویژه درباره چگونگی و منشا آن گفتگو کرده و نظریاتی را ابراز داشته اند. فیلسوف معاصر، علامه سید محمد حسین طباطبایی - رحمه اله علیه - نیز در این باره نظریه ای ابراز داشته اند که از جهانی بدیع است. نظر ایشان، از دیدگاه نگارنده این مقاله، شامل دو بخش اصلی است: نخست درباره واقعیت حسن و قبح است که به نظر علامه از نوع اعتبارات ذهنی است. دوم درباره منشا حسن و قبح است که به عقیده ایشان متکی بر اعتبار دیگری با عنوان «اعتبار وجوب یا ضرورت» است که خود سه شعبه دارد: ضرورت اکتساب، ضرورت اجتناب و لاضرورت. اما این که اعتبار وجوب بر چه مبنایی صورت می گیرد تا به اعتبار حسن و قبح منتهی می شود، بحثی است که در متن مقاله به آن خواهیم پرداخت و نظر علامهرا در این قسمت، همراه با مبانی آن، توضیح داده و ارزیابی خواهیم کرد. در علم اخلاق و در زندگی روزمره، وقتی این واژهها را بر کارهای اختیاری انسان حمل میکنیم،بیشتر به نتایج آن کارها توجه داریم،ولی در فلسفهء اخلاق وقتی از اینگونه کلمات استفاده میکنیم،به مبانی و مصادر این صفات نظر داریم؛برای مثال میخواهیم بفهمیم: با چه ملاکی و براساس چه معیاری،عملی به حسن و قبح متصف میشود،مرجعی که حکم به خوبی یا بدی کار صادرمیکند،کدام است و در قالب یک پرسش فلسفی خالص، میخواهیم بدانیم خوبی و بدی اخلاقی چهگونه وجودی دارند؟آیا مثل دو صفت واقعی در فعل حضور دارند،چنانکه امتداد در جسم حضور دارد،یا آنکه به اصطلاح،اعتباراتی هستند که ذهن ما،براساس دلایل موجه؛یعنی با منشأ حقیقی،آنها را در فعل مینگرد،بیآنکه وجود عینی داشته باشند؟ پاسخ علامه طباطبایی به این پرسشها و بررسی و نقد آن در ادامهء این مقاله خواهد آمد. همچنین انتقاداتی که برخی از معاصران بر علامه دارند،و به آنها اشاره خواهد شد،اصل نظر علامه را مخدوش نمیسازد،اما آنچه میتواند منشأ اشکال باشد،دو نکتهء دیگر است: نخست این که علامه طباطبایی در آثار مکتوب خود نظریات متفاوتی پیرامون آن اعتباری که واسطهء اعتبار حسن و قبح است،اظهار داشتهاند. به منظور حل و فصل این مطلب،بیانات مختلف ایشان را بتدریج ملاحظه میکنیم و چون در ادامهء مقاله ناچار از ارجاع و اشاره به متون هستیم،هر متن را با شمارهای مشخص میکنیم: علامه(ره)در مقالهء ادراکات اعتباری گفته است: 1-اعتبار دیگری که میتوان گفت زاییدهء بلافصل اعتبار و وجوب عام میباشد،اعتبار حسن و قبح است که انسان قبل الاجتماع نیز آنها را اعتبار خواهد نمود(3:ج 2،ص 190)
نوشته
بررسی تطبیقی تقریر علامه طباطبایی و آکوئیناس از برهان امکان و وجوب
مساله وجود خدا، از جمله مباحث مهمی میباشد که از دیرباز ذهن بشر را به خود مشغول نموده است. در حوزه فلسفه دین، فلاسفه به انحای مختلف به اثبات وجود خدا پرداختهاند. برهان امکان و وجوب از جمله براهین جهانشناختی است که با رویکرد پسینی به اثبات خدا میپردازد. در حوزه فلسفه غرب، توماس آکوئیناس تحت تاثیر فلاسفه اسلامی، تقریری از این برهان ارائه نمودهاست. در فلسفه اسلامی تحت عنوان برهان صدیقین از آن یاد میشود و یکی از مهمترین افرادی که به آن پرداخته است، علامه طباطبایی میباشد. در این نوشتار ضمن ارائه تحلیلی از این دو تقریر، پس از بیان عناصر محوری آنها به بررسی سازگاری درونی و بیرونی و مطابقتشان با واقعیت پرداخته و تفاوت این دو تقریر بیان میشود. بررسی تطبیقی این تقریرها، نتایج و پیامدهای ارزندهای بهویژه در حیطه داوری براهین اثبات وجود خدا دارد.
نوشته
بررسی مفهومی و وجودشناختی صفت اراده الهی در حکمت متعالیه(با تاکید بر آراء ملاصدرا و علامه طباطبائی)
نوشته
مبانی فلسفی بساطت الهی از دیدگاه علامه طباطبایی
بساطت حقیقی واجب بالذات یکی از مهم ترین مسائل مورد بحث فلاسفه و متکلمان اسلامی است که به خصوص در حکمت متعالیه، جایگاه و موقعیت بلندی دارد. علامه طباطبایی به عنوان فیلسوفی متعالی، در آثار مختلف خود بر بساطت حقیقی ذات الهی تاکید و ادلة بسیاری بر آن اقامه می کند. اما با تحلیل مبانی ایشان، می توان دریافت که حداقل دو دیدگاه در باب این مسئله وجود دارد؛ نخست اصطلاح بساطت حقیقی واجب بالذات و ادلة اثبات آن بر مبنای نگرش ثبوتی به ماهیت و دیگر، اصطلاح بساطت حقیقی الهی و ادلة اثبات آن بر مبنای نگرش سلبی به ماهیت. چنین به نظر می رسد که دیدگاه دوم دیدگاه نهایی علامه طباطبایی است که از مشکلات دیدگاه نخست مبراست و مستقیما به اثبات بساطت حقیقی می پردازد. ما در این مقاله، به تبیین، تحلیل و اثبات برتر بودن دیدگاه دوم نسبت به دیدگاه نخست می پردازیم.
نوشته
درباره ما
عضویت
تماس با ما
جهت عضویت در خبرنامه،اطلاع از تازه ترین جلسات، گرد همایی ها و کتاب های چاپ شده ایمیل خود را وارد کنید.
لطفا آدرس ایمیل خود را وارد نمایید!
آدرس وارد شده معتبر نمی باشد!
.با ما همراه باشید
.حقوق مربوط به این سایت متعلق به "سایت علامه طباطبایی" بوده و هرگونه کپی اطلاعات با ذکر منبع مجاز می باشد