عصمت انبیاء از اصول اعتقادی مهم در کلام شیعی است که مبنای بسیاری از مسائل اعتقادی دیگر را تشکیل میدهد. پژوهش حاضر با روش توصیفی تحلیلی به بررسی دیدگاه چهار اندیشمند بزرگ شیعه در این زمینه پرداخته است. منظور از عصمت آن است که انسان بهدلیل ملکه نفسانی که در او هست مورد لطف خدا قرار گرفته و با وجود قدرت, مرتکب گناه یا ترک طاعت نمیشود. امامیه هر نوع گناه, حتی به عنوان خطا در تأویل، یا سهوی که از جانب خدوند بر انبیاءع مسلط شود را جایز نمیداند؛ تنها شیخ صدوق، با وجود آنکه ادله قرآنی و روایی او بر عصمت مطلق انبیاء دلالت دارد، چنین سهوی را جایز دانسته است. استدلال علامه عسکری هم به آیه «لاینال عهدی الظالمین» در صورتی شامل عصمت از سهو و نسیان میشود که سهو و نسیان را مصداق ظلم بدانیم. از نظر شیخ صدوق, کمالات و نیروی درونی, علم انبیاء به احکام و قوانین الهی, و نیز علم شهودی از عوامل عصمت انبیاء میباشد. سید مرتضی هم لطف الهی را عامل عصمت دانسته است, و علامه طباطبایی به چهار عامل نیروی درونی, علم, علم شهودی و تسدید الهی اشاره کرده است. اما علامه عسکری عصمت انبیاء را معلول شناخت و آگاهی به عواقب گناه میداند که از جانب خدا به برگزیدگان خاص, داده میشود. البته عصمت باعث سلب قدرت و اختیار از معصوم نمیشود, بلکه خداوند آن را به کسی میدهد که میداند با اختیار خود هرگز مرتکب گناه و خطا نمیشود. قلمرو عصمت انبیاء شامل عصمت در تلقی وحی, حفظ وحی, تبلیغ وحی, و عصمت از گناه, خطا, سهو و نسیان میشود. گاهی عدم دقت در برخی عبارات بهکار رفته در آیات و روایات, شبهه عدم عصمت انبیاء را به ذهن متبادر می-سازد, اما مفسران قرآن و اندیشمندان اسلامی به تمام این شبهات, پاسخ داده اند.
نوشته
در میان مسائل کلامی، «وقایع آخرالزمان» اهمیت فراوانی دارد که در این میان مسئله‌ی رجعت از اهمیت ویژه‌ایی برخوردار است این اعتقاد مسئله‌ای نوظهور نبوده، در ادیان دیگر نیز به چشم می‌خورد رجعت عبارت است از بازگشت عده‌ای از مردگان به این دنیا درآخرالزمان قبل ازقیام قیامت تا اینکه به مومنان در حکومت حق پاداش داده شود و کافران با دیدن دولت حق سزای عمل خود را ببینند. اعتقاد به رجعت یکی از امور مسلّم مذهب شیعه می‌‌باشد که علمای شیعه در این ادّعا اجماع کرده‌اند مهم‌ترین دلایل عقلی بر امکان وقوع رجعت، امکان ذاتی و امکان وقوعی، قاعده فلسفی؛ حکم امثال «فِی مَا یَجُوز وَ فِی مَا لاَیَجوز وَاحد» وقوع هر چیزی دلیل بر وقوع آن چیز می‌باشد، است. مسئله رجعت از دسته مطالبی است که عقول عادی، از درک آن عاجزند، تا آنجا که برخی آن را به‌طورکلی انکار کرده و برخی به تأویل و توجیه آن پرداخته‌اند، واین باعث شده که بزرگان شیعه برای دفاع از عقیده خود کتب بسیاری در این زمینه تألیف کنند. از ابتکارهای علامه‌‌طباطبایی(ره) در حوزه تفسیر و کلام این است که توانسته میان این دو علم پیوند منطقی و فلسفی ایجاد کند تا تبیین کند که دین در برخورد با مسائل کلامی و اصول فلسفی چه پیامی ارائه می‌دهد. در این مقاله برآن شدیم تا به تبیین عقلانی از رجعت بر مبنای روایات و آیات قرآن، پاسخ به شبهات وارد شده به رجعت و تفاوت آن با معاد و تناسخ را با استفاده از کتب و رساله‌های متعدد، تفاسیر، مقالات، پایان‌نامه‌ها و نرم‌افزارهای علوم قرآنی، دینی فلسفی و کلامی را مورد بررسی قرار دهیم. علامه بر این باور است که در رجعت، نفس به هنگام مرگ رابطه‌اش با بدن قطع شده و با بازگشت به بدن ارتباط دوباره حاصل می‌شود و این مسئله را به معنای بازگشت فعل به قوه نمی‌داند زیرا معتقد است رجعت برای کسانی اتفاق می‌افتد که به مرگ اخترامی از دنیا رفته باشند. در مرگ اخترامی چون به واسطه‌ی قسر قاسر یا مرضی به وجود می‌آید محذوری برای بازگشتن به دنیا وجود ندارد. ایشان روایات معصومان درباره‌ی رجعت را تواتر معنوی می‌داند، و رجعت آخرالزمان را یکی از مراتب قیامت و ظهور امام زمان(عج) را از مراتب رجعت آخرالزمان می‌داند و می‌فرماید این سه امر در حقیقت خود مشترک‌اند اما در شدت و ضعف با هم متفاوت هستند. زیرا در رجعت فی‌الجمله فساد هست ولی در قیامت هرگز فسادی نیست. روش تحقیق در این پژوهش توصیفی از نوع تحلیل مفهومی است و با توجه به اهداف موضوع آن از نوع اسنادی و کتابخانه‌ای خواهدبود.
نوشته
آنچــه »پاســخ های کربــن بــه هایدگــر، از منظــر فلســفه شــیعی « نامیــده شــده اســت ، پاســخ هایی اســت کــه کربــن بــرای گــذر از فلســفه هایدگــر عرضــه داشــته اســت . در ایــن کتــاب نویســنده میکوشــد از منظــر آرای فلسـفی هانـری کربـن ، کـه بـه فلسـفه اسـلامی تعلـق خاطـر دارد، بـه بررسـی آرای مارتیـن هایدگـر بپـردازد و بـه تعبیــر نگارنــده ، هانــری کربــن میکوشــد پاســخی بــرای بن بسـت های مارتیــن هایدگــر پیــدا کنــد. همچنیــن ، در ایــن اثــر شــرح ماجــرای ســفر کربــن بــه ایــران و دیــدار بــا اســاتید ایرانــی و آشــنایی بــا علامــه طباطبایــی مـرور می شـود و بـه بررسـی نقـد شرق شناسـی و الهیـات تنزیهـی پرداختـه می شـود. در آخـر هـم دیدگاه هـای متنوعـی دربـاره تشـیع کربـن بررسـی می شـود. آشـنایی و آگاهـی کربـن از فیلسـوف سرشـناس آلمانـی از دیگـر بخش هــای ایــن کتــاب اســت .
نوشته
تاثیر محیط بر انسان یا نظریة اکولوژیست، از مسائل اساسی، جریان‌ساز در عالم تفکر و مورد توجه اندیشمندان متاخر و متقدم بوده است. علم اکولوژی، به تاثیر و نقش عوامل محیطی بر افکار و رفتار انسان می‌پردازد. جریان‌هایی همچون ماتریالیسم و گونه‌های مختلف عوامل محیطی و جریان‌های کوچک بر آمده از آنها، ناشی از نوع واکنش علمای معاصر شیعی با این مسئله بوده است. این تعامل، در موارد بسیاری وابسته به موضع معرفت‌شناختی آنها است؛ بدین‌معنا که با انکار یا پذیرش نقش هریک از این عوامل توسط این علماء، نظریة اکولوژیکی این دانشمندان نیز قلمرو متفاوتی داشته است. ازاین‌رو، بررسی دیدگاه‌های اکولوژیکی علمای معاصر شیعی، از اهمیت خاصی برخوردار است. این پژوهش، با استفاده از روش توصیفی ـ تحلیلی، ابتدا نیم‌نگاهی به دیدگاه فیلسوفان و اندیشمندان متاخر در این زمینه داشته، سپس به طور خاص به بررسی دیدگاه علامه طباطبائی و علامه جعفری در این زمینه می‌پردازد. حاصل یافته‌های این پژوهش، دسترسی به رهیافتی است که بر اساس آن، نظریه اکولوژیکی علمای معاصر شیعی را به روشنی اثبات می‌کند. به‌گونه‌ای‌که علامه طباطبائی و علامه جعفری، بر اثربخشی عوامل محیطی به‌مثابه یک عامل بیرونی در الگودهی افکار و رفتار انسان اذعان داشته‌اند.
نوشته
Footer