مباحث و مسائل اخلاق از جمله کلیدواژه: اتی بوده که عالمان دینی در همه اعصار به آن پرداخته اند. با این همه، مسائل راجع به اخلاق به ویژه فلسفه اخلاق سهم بسیار ناچیزی از میراث علمی اندیشمندان دینی گذشته را به خود اختصاص داده است و افرادی مانند علامه طباطبایی و استاد شهید مطهری با وجود آنکه در رابطه با مسائل فلسفه اخلاق بحث نموده اند، موفق به تنظیم و تدوین آن نشده اند. ما در این رساله در صدد هستیم که مباحث و دیدگاه های این دو شخصیت بزرگ را به صورت منظم و مدون تبیین و بررسی نموده و در اختیار تشنگان اخلاق ناب محمدی قرار دهیم. ما در ابتدا به تعریف و تشریح مسائل فلسفه اخلاق پرداخته ایم و سپس مفاهیم و گزاره های اخلاقی و دیدگاه های علامه و استاد مطهری در این ارتباط و نظریه اعتباریات و رابطه ادراکات اعتباری با نسبی گرایی را بیان نموده ایم و راه حل هایی نیز برای برطرف نمودن شائبه نسبی گرایی از نظریه اعتباریات ارائه نموده ایم. در بخش معیارهای اخلاقی ابتدا به بیان نظریات مطرح شده در رابطه با آن و سپس به مکتب اخلاقی علامه با نام [مکتب توحیدی اسلام] و مکتب اخلاقی استاد مطهری با نام [نظریه پرستش] پرداخته ایم. و در انتها به مبحث رابطه دین و اخلاق پرداختیم و دیدگاه علامه طباطبایی و استاد مطهری را نیز در این ارتباط بیان نموده ایم.
نوشته
در پاسخ به این پرسش مهم که آیا می‌توان با زبانی محدود و بشری، از خدایی نامحدود و متعالی سخن گفت؟ دیدگاهها و نظریات گوناگونی مطرح‌شده است. بنابر دیدگاهی که با نظر به‌ مبانی حکمت متعالیۀ ملا صدرا، می‌توان آن را نظریه‌ی «اشتراک معنوی و تشکیک وجودی» نامید، باتوجه به اینکه خدا کامل مطلق و قائم بالذات است، اولا معنای اتصاف او به صفات کمال‌ این است که خداوند تمامی کمالات وجودی را به کاملترین نحو داراست و صفات سلبیه نیز چیزی جز سلب نقص، یا همان اثبات مال، نیست و ثانیا این صفات کمالیه عین یکدیگر و عین‌ ذات الهی دانسته می‌شود و باتوجه به «وحدت تشکیکی حقیقت وجود» ، اشتراک معنوی صفات‌ الهی با صفات انسانی مستلزم اشتراک مصداقی خدا و انسان و افتادن در ورطۀ تشبیه نیست. علامه طباطبایی نخست باتوجه به تلقی انسان وارانگارانۀ انسان از خدا، مفاهیم دینی را جامع میان‌ نفی و اثبات دانسته و با تکیه بر روایات، بر دیدگاه اثبات بلاتشبیه، تأکید نموده است. آنگاه به‌ عنوان یک فیلسوف پیرو مکتب حکمت متعالیه و به تبع صدر المتألهین، با تکیه بر «اشتراک معنوی‌ مفهوم وجود» و «تشکیک حقیقت اصیل وجود» و «تفکیک مقام معنا از مقام مصداق» و باتوجه به‌ مراتب معنا و کاربرد الفاظ، بر اشتراک اصل معنای صفاتی همچون علم و قدرت و حیات و. . . در انسان و خدا تأکید کرده و انحصار معنا در مرتبۀ مادی و جسمانی را نادرست دانسته است. هرچند درنظریۀ علامه نیز نوعی تمایل به روش سلبی دیده می‌شود و معنای ایجابی مشترک‌ میان صفات خدا و صفات انسان، به روشنی بیان نشده است.
نوشته
در تئوری های متنوعی که در حوزه فرا اخلاق مطرح است، اصول اخلاقی در یکی از دو راهی جهان شمولی یا جهان ناشمولی قرار میگیرد، اما نگارنده در این جستار تلاش کرده تا راه سومی باز کند؛ راه سومی که در آن، اخلاق به مثابه سلولی زنده با هستة پایة موسوم به هستة غیرفروکاهشی یک تلقی میشود. این هسته مشتمل بر بایدها و نبایدهاست و به حسب حضورش در محیط های همانند دین، زیست بوم و زیست نوع انسانی گسترش یا کاهش مصداقی یافته یا تضعیف شده یا تقویت پیدا کرده یا مختل میشود؛ البته این سلول اخلاقی در همة محیطهای یاد شده، هسته سخت غیرفروکاهشی جهانشمول دارد. اما هستههای جدید، به حسب مفهوم و فضایل چهارگانه، مشترک با هستة اولیه و به لحاظ مصادیق جدیدش، هویت غیرجهانشمول دارد و متفاوت با هستة اولیه است؛ همانند سلول زنده که در بافتها و اندام های مختلف، ظهور و کارکردهای آن تغییر میکند. بنابراین پرسش پایة این جستار عبارت است از: چگونه میتوان اخلاق را از دیدگاه علامه طباطبایی هم جهان شمول و هم وابسته به دین، زیستبوم و زیستنوع و در نتیجه غیرجهانشمول دانست؟ دستاوردهای این پژوهش عبارت اند از: نظریة سلولی مستنبط از دیدگاه های علامه طباطبایی چهارهستة متنوع دارد که اخلاق به حسب هستة نخست، جهان شمول و غیرفروکاهشی است، اما به لحاظ مصادیق متفاوت دیگر هسته ها، غیرجهانشمول، یعنی، منطقهای، گروهی و گاهی شخصی است. همچنین، برخی احکام و لوازم نظریة سلولی عبارت اند از: یکم، تقسیم اخلاق به اخلاق متعارف و اخلاق متعالی؛ دوم، تنوع شناخت، تشخیص و داوری اخلاقی؛ سوم، رفع ایهام تعارض میان وابستگی دین و اخلاق و عدم وابستگی آن دو به یکدیگر؛ چهارم، ابطال مرزبندی ثابت میان رفتار واجب، خنثی و فداکارانه افراطی؛ پنجم، نظریة سلولی با نسبی انگاری اخلاقی تفاوت جوهری دارد.
نوشته
Footer