برخی اگزیستانسیالیست‌های خداباور استعدادهای درونی انسان را در پیوند با منزلت و کرامت انسانی تعریف می‌کنند و بر وجوهی چون اختیار، انتخاب و مسئولیت انسان تاکید می‌کنند. در حوزه اسلامی نیز علامه طباطبایی منزلت انسانی را با خدامحوری در ارتباط می‌داند. اختیار ازجمله وجوه تشابه دو رویکرد است با این تفاوت که علامه برخلاف اگزیستانس‌ها نقش استقلالی برای اختیار و اراده انسان قائل نیست. در دیدگاه علامه کرامت انسانی در پیوند با مبدا ترسیم می‌شود، اما در نظراگزیستانسیالیست‌ها ارتباط با خدا نقش قابل‌توجهی در کرامت و منزلت انسانی ندارد، هرچه هست به اختیار، اراده و آزادی انسان محقق می‌گردد. از‌جمله وجوه برتری دیدگاه علامه توجه به فطرت انسانی در تحقق کرامت حقیقی است. ازین منظر شکوفایی فطرت نیازمند برنامه است. این برنامه که همان آموزه‌های دینی و وحیانی در نظر علامه است، هرچند به تعبیر اگزیستانس‌ها نوعی محدودیت است اما این محدودیت در حقیقت گوهر فطرت انسان را فربه‌تر می‌کند. این مقاله به مقایسه رویکرد فلاسفه اگزیستانس خداباور و علامه طباطبایی دربحث از منزلت و کرامت انسانی می‌پردازد و می‌کوشد تا وجوه تشابه و افتراق این دو دیدگاه را نشان دهد.
نوشته
هدف: دستیابی به رهیافتی نو برای ایجاد سازمان کرامت‌مدار با مقایسۀ مبانی انسان‌شناسی و کرامت انسانی مکاتب فلسفی کانت(انسان اخلاقی) و علامه طباطبایی(انسان الهی). روش: بازاندیشی و مقایسۀ مبانی انسان‌شناسانۀ دو مکتب فلسفی با رویکردی تحلیلی- منطقی و راهبرد کلان کیفی از نوع استفهامی به روش گونه‌شناسی. یافته‌ها: محوریت انسان الهی، عبودیت و بندگی خداست و کرامتش امری الهی با انواع ذاتی و اکتسابی و با مراتبی از تقواست؛ در حالی که انسان اخلاقی، خود غایت و هدف اصلی است و کرامتش امری ذاتی، بشری و مبتنی بر تعقل و استقلال و قانونگذاری است. نتیجه‌گیری: جامعۀ بشری امروز در حسرت ایجاد سازمانی در شأن انسان، روزگار می‌گذراند و تلاش می‌کند تا سازمانی مبتنی بر کرامت انسان بنا کند. بر اساس مقایسۀ انجام شده، گذار از انسان اخلاقی به انسان الهی می‌تواند رهیافتی نو برای سازمان کرامت‌مدار ایجاد کند
نوشته
کرامت انسانی پایه‌ای‌ترین مفهوم بنیادین در تدوین حقوق بشر است و توجه به این مفهوم در اغلب نظام‌های سیاسی با اختلاف‌نظرها و تفاوت‌هایی مدنظر اندیشمندان و حقوقدانان همراه بوده است. این مقاله درصدد است تا با محوریت و تکیه ‌بر آرای علامه طباطبایی، به بررسی مفهوم و مؤلفه‌های تشکیل‌دهندة کرامت ذاتی انسان بپردازد و ضمن اشاره به تعریف و مفهوم کرامت ذاتی در اندیشة علامه طباطبایی، مؤلفه‌هایی را که براساس آن انسان دارای کرامت ذاتی شده است، برشمارد و در نهایت به منظومة روابط میان این مؤلفه‌ها اشاره کند. نگارش زیر متضمن جایگاه ممتاز کرامت ذاتی است که در اندیشة علامه طباطبایی به کرامتی که در جریان تکوین و آفرینش انسان مطرح بوده و مربوط به مقام انسانیت است و در تمام افراد انسانی به‌صورت بالقوه وجود دارد، تعریف می‌شود. همچنین مؤلفه‌های نه‌گانة «شرافت ذاتی وجود»، «خلقت ممتاز انسانی»، «محوریت انسان برای سایر آفریده‌ها»، «فطرت»، «عقل»، «علم»، «اختیار»، «پذیرش امانت الهی» و «خلافت انسان» ـ براساس نظم رتبی خاص ـ، به‌عنوان دلایلی دال‌ بر کرامت ذاتی انسان در اندیشة ایشان مطرح می‌شود.
نوشته
کرامت بیانگر مرتبه کمال و وصف ارجمندی و نزاهت از فرومایگی است که خداوند متعال در بالاترین مرتبة آن قرار دارد. از آنجا که در قرآن کریم انسان مورد تکریم و بزرگداشت خداوند متعال قرار گرفته است و در مقام خلیفه اللهی جای گرفته و بر سایر موجودات برتری و فضیلت داده شده است، پرداختن به مبانی کرامت ذاتی انسان از دیدگاه آیات وحی بایسته ای است که بسیاری از پرسش ها و ابهامات را دربارة انسان و ارزش های وجودی او پاسخ می دهد. بدون تردید بیان کرامت انسان در نظام معنایی قرآن، می تواند چهره ای زیبا و جذاب از انسان در جامعه بشری ترسیم کند و دقیق ترین و ژرف ترین سخن را در این باره بیان کند. این مهم در بسیاری از تفاسیر قرآن در ذیل آیات مربوط به جایگاه انسان آمده است و در این پژوهش تلاش بر آن است تا با روش تحقیق کتابخانه ای و تتبّع در آیات و روایات، مبانی کرامت ذاتی انسان با تفسیر و تبیین علامه طباطبایی (ره) روشن شود. از این منظر، ارزشمندی وجودی انسان مبتنی بر مفاهیم ارزشی و بنیادین چون برخورداری از مقام خلافت الهی، تعلیم اسماء، مسجود ملائکه، نفخه الهی، قدرت تعقل، آزادی، اراده و اختیار معرفی شده است.
نوشته
تبیین کرامت انسان مبتنی بر مبانی خاص خود است که مبانی متفاوت با توجه به تفاوت هستی شناسی و انسان شناسی ، لوازم متفاوتی دارد علامه طباطبایی و علامه جعفری به عنوان دو فیلسوف الهی با استفاده از مبانی عقلانی و وحیانی به تبیین خدا محورانه از کرامت انسان قائلند که تمام کرامت انسان در ارتباط با خدا و حرکت به سوی او معنا می شود در اکثر مبانی این دو فیلسوف اشتراک دارند برخی از مهمترین این مبانی عبارتند از :دارا بودن روح الهی،خلافت الهی،اختیار، اراده و...؛روشن است که اشتراک در مبانی ، لوازم مشترکی نیز در پیش دارند.آنچه می تواند میان این دو فیلسوف در این موضوع فاصله اندازد تنها در روش تحلیل و اثبات مبانی و لوازم است. کرامت انسان مورد قبول در اندیشه این دو فیلسوف با موانعی بیرونی و درونی مواجه می شود.علامه جعفری انسان را در نایل شدن به کرامت با موانع شیطانی سه گانه ابلیس که وجودی خارجی دارد و نفس خود انسان وانسان های پلیدتر از شیطان محاصره می بیند.علامه طباطبایی نیز به این موانع اذعان دارند.
نوشته
در این پژوهش سعی شده است، نقش مبانی انسان‌شناختی علامه طباطبایی در تبیین کرامت انسان مورد بررسی قرار گیرد. هدف از این پژوهش، تبیین نقش مبانی انسان‌شناختی علامه طباطبایی در کرامت انسان، به منظور ارتقای سطح بینش انسان نسبت به کرامت و نقش مبانی انسان‌شناسی در رسیدن به کرامت حقیقی انسان است. پایان‌نامه حاضر با روش تحلیلی - توصیفی و با رویکردی کلامی - تفسیری، پس از بیان کلیات، ابتدا نفس، عقل، فطرت و اختیار را به عنوان مبانی انسان‌شناختی علامه طباطبایی تبیین نموده، سپس به حقیقت و معیار کرامت انسان از دیدگاه علامه و تبیین رابطه مبانی انسان‌شناختی علامه طباطبایی و کرامت انسان پرداخته است که در آن سعی شده از منابع دست اول و متعددِ مرتبط با موضوع هر بحث استفاده شود. از دیدگاه علامه طباطبایی، نفس، عقل، فطرت و اختیار انسان منشأ کرامت ذاتی انسان هستند و هر یک از آنها نقش ویژه‌ای در کرامت اکتسابی انسان دارند. ایشان به عنوان یک فیلسوف الهی با استفاده از مبانی عقلانی و وحیانی، تبیین خدامحورانه از کرامت اکتسابی انسان دارد که بر اساس آن، بالاترین مرتبه کرامت اکتسابی انسان، کمال حقیقی نفس در تقرب به خداوند و فانی شدن در اوست و انسان می-تواند در اثر حرکت اشتدادی و صعودی نفس خود و بهره‌گیری از قوه عقل و گرایش‌های فطری در افعال اختیاری خود از کرامت‌های وجودی شدیدتری برخوردار شود و در نهایت، به بالاترین مرتبه کرامت اکتسابی که رسیدن به مرتبه تجرد عقلی و فوق عقلی و مقام فنای الهی است، نایل آید.
نوشته
کرامت انسان، به مثابه اساس حقوق بشر و معیار تعامل اجتماعی و بین المللی، در حوزه های مختلف علوم انسانی، از اهمیت ویژه برخوردار است. علامه طباطبائی که از چهره های کم نظیر علمی جهان اسلام به شمار می رود، کرامت انسان را به صورت عمده به تکوینی و اکتسابی تقسیم می کند. در این نوشتار می کوشیم با استفاده از روش توصیفی ـ تحلیلی، کرامت اکتسابی، معیار کرامت و مهم ترین ویژگی های آن را از منظر علامه بیان کنیم. کرامت اکتسابی، در حقیقت دستیابی انسان به کمالات وجودی و مقام قرب الهی و تنها راه وصول به آن خدامحوری است. لذا هر اندازه عبودیت انسان در پیشگاه حق تعالی، آگاهانه تر و مخلصانه تر باشد، به همان اندازه به ارزش و کرامت بیشتر نایل می آید. ازآنجا که کرامت اکتسابی بر اثر تلاش های اختیاری انسان به دست می آید، یک امر ارزشی است و می توان به آن افتخار نمود. چون حرکت تکاملی انسان، به تدریج حاصل می شود، تدریجی و تشکیکی بودن دو ویژگی دیگر کرامت اکتسابی است. به دلیل اینکه همه انسان ها قابلیت کسب کرامت را دارند، نوعی بودن چهارمین ویژگی آن به شمار می رود.
نوشته
در نوشتار حاضر با توجه به موضوع که کرامت نفس و معنا داری زندگی از دیدگاه علامه طباطبایی می باشد اهداف پیش بینی شده در این تحقیق ، نهادینه نمودن اخلاق اسلامی در جامعه با تکیه بر کرامت انسانی و تلاش در جهت تحقق جامعه ای عدالت محور و صداقت محور و مهر ورز با تکیه بر کرامت انسانی و ارایه مدلی از سبک زندگی معنا دار بر اساس نظر علامه طباطبایی که به روش کتابخانه ای صورت گرفته است منابه مورد استفاده تفاسیر مختلف قران(عربی و فارسی)،مبانی انسان شناسی (قران و کتب دیگر)،کتب مختلف علامه طباطبایی و آثار شهید مطهری می باشد. در فصل اول بیان مسأله و اهمیت و ضرورت پژوهش ،سوالات و فرضیه ها مطرح گردیده و مفاهیم و اصطلاحاتی مانند کرامت ،نفس،عقل،تعریف گردیده است.در فصل دوم که آثار و لوازم اجتماعی کرامت نفس می باشد ،کرامت در نظام معنایی قران ،کاربرد و وجوه مختلف کرامت ،اقسام کرامت ،و نظریات مختلف بزرگانی چون علامه مجلسی ،بوعلی سینا، ملاصدرا،علامه طباطبایی و استاد شهید مطهری در باب کرامت انسان ،ارزیابی نظریه اخلاقی کانت و همچنین مقایسه ای میان معنای زندگی انسان مومن و انسان بی ایمان صورت گرفته است .در فصل سوم مولفه های کرامت انسان در پرتو زندگی معنا دار ،تحت عناوینی چون حیات معنادار و دیدگاه مکاتب مختلف مارکسیسم ،اگزیستانسیالیسم،نهیلیسم ،منفی گرایان در مورد کرامت انسان و مقایسه دیدگاههای ذکر شده با ساحتهای وجودی انسان از منظر علامه و نوآوریهای علامه در مقوله انسان شناسی مطرح گردیده است .در فصل چهارم تلقی علامه در مورد کرامت نفس و رابطه آن با هویت انسانی در ذیل مطالبی چون سبک زندگی و ویژگیهای آن ،ارزشهای درست زیستن از منظر قران و نقش سازنده ایمان در تعیین دیدگاه و نگرش در تمامی ابعاد زندگی و فواید اجتمایی ایمان به خدا و کارکرد معنا بخشی دین در اندیشه علامه طباطبایی و نقش دین در ارایه تصویری معنا دار و نظام مند از جهان هستی مطرح گردیده است در خاتمه نتیجه گیری این پژوهش امده که فرضیات مطرح شده در فصل یک به تایید رسیده و در رابطه با فرضیه چهارم بر اساس نظریه علامه می توان مدلی برای سبک زندگی ارایه داد که این مدل زندگی فطری بوده که جهان هستی با تمام وسعت خویش یک واحد واقعی را تشکیل می دهد که تمامی اجزاءآن با هم ارتباط وجودی داشته و درتأثیر و تأثر از یکدیگرند.این اجزاءدایما در حال تحول بوده وروبه سوی کمال دارند ودر حرکت خود از قوانین معینی پیروی می کنند که علامه آن را ناموس می نامد و انسان نیزبه عنوان یک جزءبا هدفی معین روبه تکامل است. (فالهمها فجورها و تقواها)
نوشته
Footer