دین گریزی به همان اندازه که می تواند یک مقوله دینی باشد، یک مقوله اجتماعی هم هست. در واقع دین گریزی بحثی است که از یک سو به منابع اصیل دینی و به گوهر و حقیقت دین مربوط می شود و از سوی دیگر با اختلاف قشرهای مختلف اجتماعی حکمش فرق می کند. برخی از حقیقت دین بی خبرند وتصوری درست از دین ندارند . در واقع اینها دین را یک امر غیر معقول وغیر منطقی می پندارند خصوصا قشرهایی که با اندیشه غربی و علم و فلسفه غرب آشنا هستند. برخی دیگر دین را منافی علوم جدید و پیشرفت صنعت وتوسعه می دانند وبرخی می پندارند با دینداری نمی شود ،خوشبخت بود وزندگی درست و حسابی داشت ودیگر اینکه گروهی در مسیر مفاسد اخلاقی افتاده اند. این فساد اخلاقی زمینه اعراض آنها از دین می گردد؛ چون دین را مزاحم تمنیات خود می دانند. هیچ کس نمی تواند به طور کامل با دین قطع رابطه کند ؛ زیرا دین یک امر فطری است . دین برنامه سعادت و رستگاری بشر است که ثمرات بی شماری در فرد و اجتماع دارد. دستیابی به سعادت تضمین شده از سوی خداوند، درحیات دنیوی و اخروی، مستلزم پایبندی به دین و دینداری است. به منظور پی بردن به علل ، آثار و راه کارهای دین گریزی نزد مفسران قرآن این تحقیق را از دیدگاه چند تن از مفسران اجتماعی نظیر علامه طباطبایی، آیت الله مکارم شیرازی، سید قطب و شیخ محمد عبده بررسی می نماییم. امید است راهگشا و مفید باشد.
نوشته
Footer