امروزه یکی از مباحث مهم در الهیات ، بحث پلورالیسم دینی و تکثّر ادیان است که آرای متفاوتی درباره ی آن اظهار شده است . از آن جا که نوع نگرش متدیّنان، نسبت به پلورالیسم دینی در زندگی آنان تأثیر بسزایی داشته و در تعاملات اجتماعی روزمره و در برخورد با طرفداران ادیان و مذاهب دیگر کاربرد دارد و نیز با توجه به اینکه برداشت های متفاوت از این مساله می تواند درقلمرو اقتصاد، سیاست، فرهنگ ودین تأثیرگذار باشد ، در این پژوهش قصد داریم آثار اعتقاد به پلورالیسم دینی در متدیّنان را مورد بررسی قرار دهیم. لذا با تکیه بر آرای دو تن از متفکران شیعه یعنی علامه سید محمد حسین طباطبایی و دکتر حسین نصر، ابتدا تقریر مشخّصی از پلورالیسم دینی ارائه نموده و سپس آثار اعتقاد به آن را در متدیّنین بررسی می کنیم. علامه، دین وحی شده از طرف خداوند را در همه ی زمان ها و مکان ها واحد می داند و تمامی ادیان را حاوی راه اصلی نجات معرفی می کند. لذا معتقد است که پیروان ادیان مختلف با درک متقابل می توانند اتحاد خود را حفظ کرده و روابطی بر مبنای برادری در راه حق ، داشته باشند. دکتر نصر نیز گوهر تمامی ادیان را واحد می داند و بر اساس نظریه ی وحدت متعالی ادیان ، کثرت ادیان را دلیلی قاطع بر واقعیت جهان شمول امر قدسی(خدا) می داند و معتقد است که این امر باعث همزیستی مسالمت آمیز و درک عمیق متدیّنان از دین یکدیگر و در نتیجه داشتن جهانی بدون جنگ و درگیری، می شود.
نوشته
ارتباط بین انسان شناسی و اخلاق از جمله مباحثی است که کمتر اندیشمندی در حوزه ی اخلاق به آن پرداخته یا دست کم،به صورت روشن در باب آن سخن گفته است.از آنجا که اخلاق و انسان شناسی به عنوان دو دانش بسیار وسیع،مربوط به نفس انسان هستند،طبعا می توان ارتباط زیادی را بین آنها یافت.بررسی انسان شناسی اخلاقی در اندیشه کانت و علامه طباطبایی،منوط به واکاوی اخلاق و انسان شناسی است.هر دو اندیشمند مورد نظر،ابعاد وجودی انسان؛از آن جهت که مربوط به اخلاق و اخلاقی زیستن می شوند؛را مورد بررسی ویژه قرار داده اند.در این تحقیق،که علاوه بر بررسی جداگانه ی عقاید هر کدام،جهت هایی که هر دو اندیشمند،به صورت همسان و نزدیک به هم،اندیشه کرده اند،ذکر شده است.این جهت ها به طور مشخص؛کرامت انسان،آزادی انسان؛سرشت اخلاقی انسان و جایگاه نیت در عمل اخلاقی هستند.در ضمن تقریر و تحلیل اندیشه ی انسان شناسی اخلاقی در اندیشه ی دو فیلسوف مورد نظر،این ابعاد نیز مورد مقایسه قرار گرفتند.
نوشته
مفاهیم «انتزاعی»، چیستی وماهیت آنها و مقایسه نظر «ژان پیاژه» و «علامه طباطبایی» پیرامون این مفاهیم، محوراصلی بحث درفصول این پایان‌نامه است. در واقع اینکه مفاهیم انتزاعی، به چه مفاهیمی اطلاق می شوند و آیا این مفاهیم با یکدیگر و یا با مفاهیم غیر انتزاعی ربط و نسبتی دارند یا نه، مباحث اصلی در این نوشته را جهت می‌دهند.در پاسخ به این سوالات و در واقع به‌عنوان چکیده کلام می‌توان گفت: از نظر پیاژه و علامه، مفاهیم انتزاعی مفاهیمی هستند که ما به ازاء محسوس ندارند. تفاوت‌هایی نیز بین نظرات این دو وجود دارد که بیشتر حاصل تفاوت در روش‌شناسی بحث از مفاهیم انتزاعی ونوع نگاه هر یک به آن است. همچنین این مفاهیم، از نظر شیوه ادراک نه‌تنها به یکدیگر مرتبط هستند بلکه با مفاهیم غیرانتزاعی نیز ارتباط و پیوستگی دارند. از این‌روی نمی‌توان ادراک این مفاهیم را به‌طور مستقل و مجزا در نظر گرفت. این مطلب نه‌تنها به‌طور صریح در آثار پیاژه یافت می‌شود، بلکه با مطالعه اجمالی مراحل شناختی رشد نیز می‌توان به آن دست یافت. وی در توضیح این مطلب اشاره می‌کند که این مراحل به یکدیگر پیوسته‌اند و اینکه هر مرحله به‌طور جداگانه مورد بررسی قرار گرفته به‌معنای استقلال آن مرحله نیست، همه مراحل از نظر پیاژه در یک پیوستار قرار دارد که هر مرحله زمینه را برای ورود به مرحله بعد مهیا می‌سازد.علامه طباطبایی نیزدرآثار خود به ارتباط ادراک مفاهیم انتزاعی بامفاهیم انتزاعی دیگر وهمچنین مفاهیم غیر انتزاعی اشاره می کننداما از آنجا که درباره ی زمان شکوفایی هر یک از این مفاهیم ،بحثی ارائه ننموده اند،فلذا نظرات ایشان در این باره ،درمقایسه باپیاژه بسیار مختصر ومحدود است.
نوشته
چکیده:در این رساله نا‌واقع‌گرایی‌های کتاب دریای ایمان با تأکید بر دیدگاه علام? طباطبایی(ره) مورد نقد و ارزیابی قرار گرفته است. علامه(ره) بر فطری و بدیهی بودن واقعیت، تاکید دارد. از نگاه وی هستی منحصر در عالم ماده و منابع معرفت منحصر در حس و تجربه نیست. دیدگاه ایشان در مورد هستیِ امر الوهی، علم، مطابقت گزاره‌های دینی با واقع و نفس‌الامر، معناداری و معرفت‌بخشی گزاره‌های دینی گواه این است که علامه(ره) در عرصه‌های هستی‌شناسی و معرفت‌شناسی و در باب گزاره‌های دینی واقع‌گراست. اما در مقابل، کتاب دریای ایمان که توسط دان کیوپیت نوشته شده؛ شامل نا‌واقع‌گرایی‌های فراوانی در عرص? دین است. از مبانی مهم دان کیوپیت می‌توان به طبیعت‌گرایی، تقدم معرفت و شناخت بر هستی و منحصر دانستن ابزار‌های معرفت در حس و تجربه اشاره کرد که با توجه به دیدگاه علامه بطلان آن روشن است. تلاش وی برای بطلان نا‌واقع‌گرایی و اثبات نظری? انتقادی خود، به خاطر نداشتن دلیل کافی، علم زدگی و عدم شناخت وی از سایر ادیان، نافرجام است. ایشان درصدد است تا دین و آموزه‌های دینی را اموری ذهنی و بدون واقعیت خارجی تبیین کند تا مزیت‌های دین بدون اعتقاد به امور متافیزیکی حفظ شود. به عبارت دیگر ایشان به دنبال معنویتی طبیعت-گرایانه است که باعث فعالیت انسان در عرص? زندگی می‌شود. از نگاه علامه چنین تفسیری از دین و آموزه-های دینی صحیح نیست و هیچ مزیتی را به دنبال ندارد؛ چون اعتقادی که ذهنی است و واقعیتی در ورای خود ندارد و تصور دنیا بدون حسابرسی آخرت، نمی-تواند انسان را به فعالیت وا دارد و آرمان زندگی‌اش باشد.
نوشته
عصمت انبیاء - علیهم السّلام- از جمله مسائل مهمّ و مطرح در ادیان الهی است، و در دین اسلام، وام‌دار قرآن کریم و سخنان پیامبر اسلام (ص) و ائمّه‌ی اطهار (ع) می‌باشد. عصمت، یک نیروی درونی یا به عبارت دیگر ملکه‌ی نفسانی است که انسان را از اشتباه و گناه حفظ می‌کند، با وجود این‌که بر آن قدرت دارد.شیخ مفید و علّامه طباطبایی از جمله کسانی هستند، که در مسئله‌ی عصمت پیامبران صاحب‌نظرند، و در تألیفات متعدّد خود از جنبه‌های مختلف این موضوع بحث نموده‌اند، از جمله این‌که عصمت چگونه ماهیتی دارد؟ انبیاء (ع) در چه مواردی معصوم‌اند؟ دلیل ضرورت عصمت برای ایشان چیست؟ و با وجود عصمت، تکلیف اختیار شخص معصوم چه می‌شود؟ که با بررسی و تحلیل سخنان شیخ مفید و علّامه طباطبایی در بحث عصمت انبیاء، به این نتیجه رسیدیم که ایشان وجوب عصمت را برای پیامبر یک ضرورت عقلی می‌دانند و البته دلایل عقلی و نقلی هم بر اثبات این ضرورت می‌آورند. عصمت از نظر مرحوم شیخ مفید، لطف و موهبتی الهی است، که شامل حال مکلَّف می‌شود و او را از وقوع در معصیت و ترک اطاعت باز می‌دارد، با این که آن شخص قادر به انجام آن‌ دو است. و علّامه طباطبایی (ره) عصمت را نوعی علم خاصّ عنوان می‌کند که اثرش قطعی و تخلّف ناپذیر است و صاحب آن را به طور دائم از خطا و اشتباه حفظ می‌کند. هر دوی ایشان، اختیار را از ویژگی‌های عصمت برمی‌شمارند و قائلند که عصمت مستلزم تکلیف است و اختیار لازمه‌ی تکلیف. و این چنین، سازگاری میان عصمت و اختیار را تبیین می‌کنند.آن‌ها هم‌چنین قلمرویی برای عصمت انبیاء ذکر کرده و عصمت آن حضرات را در این مراحل به اثبات رسانده‌اند. که به طور کلّی مرحوم شیخ مفید (ره) پیامبر اسلام، حضرت محمّد (ص) را مطلقاً معصوم دانسته، امّا سایر انبیاء ممکن است قبل از نبوّتشان، صغیره‌‌ی سهوی که مایه‌ی بی‌اعتباری مرتکب آن نشود، انجام داده باشند. و علّامه طباطبایی (ره) تمامی انبیاء را مطلقاً معصوم می‌داند.
نوشته
عقل در دیدگاه فلاسفه اسلامی و نیز عقل‌گرایان غربی یکی از مهمترین منابع معرفت بشری می‌باشد. علامه طباطبایی از جمله فیلسوفان مسلمان معاصر است که اهتمام ویژه‌ای برای عقل و ادراکات عقلی قائل است او بر این باور است که عقل توان درک بسیاری از حقایق و کلیات را دارا است اما از محدودیت‌هایی نیز رنج می‌برد و برای درک برخی از حقایق نیازمند وحی می‌باشد البته نقش عقل صرفا چراغ و مصباح بودن در درک معارف عقلانی نیست بلکه در درک حقایق وحیانی نیز نقش مفتاح و کلید را ایفا می‌کند. در میان فلاسفه‌ی غربی نیز رنه دکارت فرانسوی محور و پایه‌ی فلسفه‌ی خود را بر یک گزاره عقلانی« من می‌اندیشم پس هستم» قرار می‌دهد. گزاره‌ای یقینی که در اقیانوس متلاطم شکاکیت و تردید نقش جزیره کوچک یقین را ایفا می‌کند. از نظر دکارت هر گزاره دیگری نیز که از دو ویژگی وضوح و تمایز برخوردار باشد می‌تواند حکایتگر واقعیت باشد و این شیوه درست بهره برداری از عقل بر اساس اصول خاص خود می‌باشد. پیامد کوجیتوی دکارتی تبدیل عقل انسانی به محور و مفسر هستی و نامحدود بودن و خودبنیاد بودن آن و همچنین تغییر مصداق سوژه و ابژه بود زیرا معنای حقیقت در فلسفه دکارت به یقینی بودن تغییر یافت؛ بنابراین در تفکر دکارت فلسفه از یقینی بودن اندیشه آغاز می‌شود و سپس با اتکا به آن وجود خدا و جسم اثبات می‌گردد؛ اما در دیدگاه علامه طباطبایی به اعتبار تقسیم معرفت به حصولی و حضوری، سیر اندیشه از اثبات جهان خارج آغاز می‌شود و به عبارت دیگر فلسفه او فلسفه رئالیستی است که به جای تمرکز بر کوجیتو بر اصل هوهویت و عدم تناقض تأکید می‌ورزد و اصل خودبنیاد اندیشی انسان( سوبژکتیویسم) را نمی‌پذیرد و گرچه انسان را افضل مخلوقات می‌داند اما به محدودیت‌های او نیز توجه داشته و او را محور هستی قرار نمی‌دهد. از نظر او تفکر دکارتی زمینه ساز بحران هویتی انسان و از خودبیگانگی او شده و انسان را در گرداب بت‌هایی که خود ساخته و سپس به پرستش آن‌ها پرداخته مانند سوبژکتیویسم، امانیسم، دموکراسی، آزادی خود بنیاد، پلورالیسم و نسبیت گرفتار کرده است
نوشته
مسأله‌ی نظام احسن از دیرباز مورد توجه بسیاری از فیلسوفان و متکلمان قرار گرفته است. این مسأله از طرفی با علم، حکمت و عنایت خداوند و غایتمندی افعال الهی و مسأله‌ی شرور گره خورده است. از طرف دیگر این مساله با رشد علم و فناوری بشر در نظام پیچیده‌ی هستی مورد توجه فیلسوفان و اندیشمندان غرب قرار گرفته است. پس این مساله به عنوان یکی از مسائل مهم فلسفی در مباحث مربوط به جهانشناختی اهمیت دارد و به عنوان یکی از مسائل کلامی در تبیین مسائل اعتقادی مثل رابطه‌ی شرور و عدل الهی و وجود نقایص موجود در نظام هستی و غایتمندی ا‌فعال الهی و حکیم بودن واجب الوجود کاربرد دارد. لذا علامه طباطبایی و شهید مطهری در آثار خود به صور گوناگون به تأمل در این مسأله پرداخته‌اند. علامه طباطبایی معتقد است هرچیزی که در عالم هستی است با تمام تفاصیلش و به نحو برتر و شریف تر وجود دارد و در نظر شهید مطهری، شکوه و زیبایی جهان در تنوع پهناور و اختلاف‌های رنگارنگ آنهاست که از این نظر جهان هستی را با تمام پستی‌ها و بلندی‌ها و فراز و نشیب‌ها، همواری و ناهمواری‌ها، تاریکی‌ها و روشنایی‌ها و لذت‌ها و موفقیت‌ها و ناکامی‌ها، باشکوه و زیبا تلقی کرده و وجود آنها را بر این جهان لازم می‌داند.در این تحقیق به تحلیل و بررسی مسأله‌ی نظام احسن از دیدگاه دو فیلسوف متأخر یعنی علامه طباطبایی و شهید مطهری پرداخته می‌شود تا به دیدگاههای این دو فیلسوف در مورد نظام احسن پی برده شود و تفاوتها و تشابهات و نتایج و آثار دیدگاههایشان بدست آید.
نوشته
چکیده این موضوع از آن جهت که به بررسی آراء یکی از مفتیان مهم فرقه سلفیه در دوره‌ی معاصر که با استفاده از جایگاه حکومتی و علمی خود نقش مهمی در گسترش و نشر عقاید وهابیت داشت پرداخته وآن را با تاکید بر آراء علامه طباطبائی (رحمه) نقد می‌نماید دارای اهمیت وضرورت بسیار است . در این تحقیق ابتدا به دو عنصر مهم کلیدی که محل اختلاف سلفیه با سایر فرق اسلامی است یعنی توحید و شرک پرداخته می شود. سپس ملاک شرک و مصادیق آن از دیدگاه عبدالعزیز که عبارتند از: شفاعت، توسل، تبرک، استغاثه، سوگند، ذبح، و بالاخره بحث قبور مطرح می‌شود سپس با تکیه بر آراء علامه و استناد به آیات قرآنی آن‌ها را به چالش کشیده و ثابت می‌کنیم که هیچ‌کدام از مواردی که عبدالعزیز جز مصادیق شرک بر می‌شمادر و آن‌ها را منافی با توحید عبادی می‌داند صحیح نمی‌باشد و طبق نظر علامه همه‌ی آن‌ها در راستایی توحید ربوبیی و توحید عبادی قرار می‌گیرند. بر این اساس من اصول و مبانی مورد نظر بن باز به صورت بدوی و بدون تامل در سایر آیات وسنت پیامبر ارائه شده است و بطلان آن از طریق بررسی قرآن و سیره ی نبوی آشکار می شود .کلمات کلیدی : وهابیت، عبدالعزیز بن باز ، علامه طباطبائی ، توحید ، شرک
نوشته
انسان یکی از شگفت‌انگیزترین مخلوقات خداوند است که آفریده شده تا به مقام خلیفه‌اللهی برسد و تحقق این هدف جز در پرتو تعلیم و تربیت حقیقی میسـر نمی شود. حقیقت انسـان ملکوتی و با فطرتی پاک است که با طی مراتبی قوس نزولی را طی کرده و در پایین ترین مراتب قرار گرفته است، بنابراین با تعلیـم و تربیت می‌تواند به حقیقت وجود خویش دست یابد و به بالاترین مراتب کمال برسد. در این راستا در دین اسلام به هیچ مسئله‌ای به اندازه‌ تعلیم و تربیت اهمیت داده نشده است. بنابراین آموزش و پرورش در هر کشوری از اهمیت بسزایی برخوردار است چرا که زیربنای تحول و پیشرفت در تمام زمینه های اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، اجتمـاعی و ... منوط به داشتن نظام آموزش و پرورش صحیح است. اما علیرغم این نیاز باید اعتراف کنیـم که نظام آموزشی و تربیتی کشور به شکل اصولی و متناسب با نیازهای جامعه‌ی اسلامی و مبانی اسلامی تدوین نشـده است. چرا که غالباً در دستگاه-های متولی تعلیم و تربیت کشور در تمام مقاطع و سطوح از نظام‌های تربیتی وارد شده از غرب و شرق، آن هم به طور ناقص بهره‌برداری می‌شود. بنابراین با توجه به اهمیت بالای مقوله‌ی تعلیم و تربیت در کشور باید کوشیـد تا مسئله تعلیم و تربیت مطابق مبانی اسلامی شکل گیـرد. این مبانی باید مبتنی بر آموزه‌های اسلامی و منابع بسیار غنی آن باشد. یکی از راه‌های مطمئن تحقّق این امـر نیز منوط به استفاده از دیدگاه‌های علمای بزرگ اسلام است که در این رابطه مرحوم علامه طباطبایی یکی از منابع غنی می‌باشد که می تواند ما را در ارائه مبانی تعلیم و تربیت اسلامی یاری نماید. روشی که در این تحقیق بکار گرفته شده ترکیبی است از دو روش، تحقیق توصیفی، که به بررسی و توصیف آرای فلسفی - تربیتی علامه طباطبایی می پردازد و از طرفی تجزیه و تحلیل و سازمان دهی مطالب بدست آمده از اندیشه های ایشان، روش تحلیل محتوا استفاده شده است. این تحقیق نتیجه گرا می باشد و با داده های کمی سروکار ندارد و کاملاً کیفی است و روش گردآوری کتابخانه‌ای می‌باشد.
نوشته
 «  1  2  3  4  » 
Footer