در نظریهء ادراکات اعتباری علامه طباطبایی،موجود زنده در انجام هر فعلی غایتی را دنبال می‌کند.این غایت که صرفا نوعی اعتبار است،مطابقی جز در ظرف و هم‌ ندارد.از نظر ایشان امور عدمی نیز اغلب نوعی اعتبارند،لذا هیچ نحوهء وجود خارجی‌ ندارند.تنها جایی که می‌توان کم‌ترین شباهتی را در باب این نظریه میان علامه و شلایر ماخر دید،نتایج نظریهء ایشان در بحث تفسیر متن مقدس ست.شلایر ماخر را پدر هرمنوتیک دانسته‌اند.او براساس راست کیشی نوین اشارات متافیزیکی کتاب‌ مقدس را نه تمثیل که حتی استعاره دانسته است و اشارات متافیزیکی کتاب مقدس، برای مثال مسئلهء شر،را عدمی می‌داند. استعاری دانستن امور عدمی نزد شلایر ماخر با انچه علامه اعتباری می‌خواند چندان‌ قابل مقایسه نیست،هرچند تفاوت‌های ژرفی بین این دو نظریه قابل بیان است که در بخش پایانی به آن خواهیم پرداخت. امور اعتباری به لحاظ پیشینهء بحث در اعتباریات،علامه طباطبایی اصل ایدهء اعتبار را به دوران‌های بسیار قدیم در علم اصول و در بحث مجاز و استعاره از علوم بلاغت برمی‌گرداند(لاریجانی،بی‌تا،ص 69)،که به نظر بیان دقیقی است و جا دارد دربارهء ریشه‌های این نظریه در علم اصول تحقیق و بررسی به عمل آید. این آموزهء شلایرماخر برای هرمنوتیک فلسفی،مبدأ الهام شد و هیدگر در بخش معروفی از کتاب وجود و زمان تأکید می‌کند که حرکت حلقوی در پس همهء صور فهم نهفته است:هر تفسیری که می‌کوشد فهم را پیش برد،باید از قبل آنچه را می‌باید تفسیر شود،فهمیده باشد. شلایرماخر به ین نکتهء مهم کاملا واقف بود،اما نتوانست هرمنوتیک عام،گسترده،و متناسبی برپایهء این ایده استوار سازد،بلکه همان رویکرد شبه هرمنوتیکی به تفسیر متون را محور تأملات خویش قرار داد و فقط توانست به برخی نوآوری‌ها دست یابد و هرمنوتیک را از انحصار متن درآورد و به گفتار شفاهی‌ نیز سرایت دهد. تأویل نحوی به این سویهء زیان متعلق است و شلایرماخر آن را اساسا امری سلبی و عام محسوب‌ می‌کند تا شیوهء مرزگذاری‌ای که در آن چنین ساختاری مندرج است که تفکر در آن عمل می‌کند اما تأویل روان‌شناختی در طلب تفرد مؤلف و نبوغ خاص اوست،و برای این کار به نوعی همخویی با مؤلف‌ نیاز است؛این عملی مرزگذار نیست بلکه جنبهء حقیقتا ایجاب تأویل است. به ین طریق آنها در مقام فهم این مطلب قرار می‌گرفتند،مطلبی که شلایرماخر خود متوجه آن بود و آن اینکه دین بدون‌ قربانی کردن و محبوس ساختن عقل،تنها مبنا برای اخاذ یک دیدگاه کامل نسبت به انسان و جهان‌ است. تبیین شد که مقصود شلایرماخر از هرمنوتیک روان‌شناختی همین فهم ذهنیت عینی مؤلف است و به‌ هیچ‌وجه درصدد ذهنی کردن(دور پایان‌ناپذیر)آنچه مؤلف در نظر دارد نیست.
نوشته
قرآن کتاب هدایت و برنامه‌ی زندگی انسان است. فهم صحیح و معتبر آیات قرآن لازم و ضروری است. مقاله‌ی حاضر با رویکرد توصیفی تحلیلی به بررسی مبانی نظریه‌ی تفسیری علامه طباطبایی درخصوص فهم و تفسیر قرآن می‌پردازد تا مبانی نظریه‌ی تفسیری ایشان را آشکار نموده و آن را با آرای برخی هرمنوتیست‌های کلاسیک مقایسه نماید. یافته‌های این پژوهش نشان می‌دهد کهعلامه باتوجه‌ به مبانی فهم خود که از بینش قرآنی او ناشی می‌گردد، هرمنوتیک خاصی برای قرآن دارد. ازسوی‌دیگر، هرمنوتیک کلاسیک به‌‌رغم تفاوت با نظریه‌ی تفسیری علامه، شباهت‌هایی هم با آن دارد. دانشمندانی چون کلادنیوس، شلایرماخر و هیرش، همگی بر نیت و قصد مؤلف در کشف مراد متن اعتقاد داشته‌اند که این امر، نظریات این دانشمندان را به دیدگاه علامه در مقوله‌ی فهم قرآن نزدیک می‌گرداند. ازنظر نگارنده، نظریه‌ی «تفسیر قرآن با قرآن» علامه، به‌‌رغم برخی تفاوت‌ها، با آرای هرمنوتیک کلاسیک شباهت زیادی دارد.
نوشته
چکیده تحقیق: هدف از این تحقیق بررسی و تحلیل تطبیقی دیدگاه علامه طباطبایی و فردریک شلایرماخر در باب مسئله وحی و تجربه دینی است. شلایرماخر با طرح نظریه تجربه دینی قصد داشت به دین اصالت بخشد و آن را از فروکاستن به حوزه اخلاق نجات دهد. از نظر او دین از سنخ شهود و احساس است، احساسی که نه معرفت بخش و نه قابل تعلیم و تعلم است، او معتقد است همه انسان‌ها می‌توانند شهودهای اصیل و جدید داشته باشند و دین را بسط دهند. شلایرماخر با طرح این نظریه دین را به احساس شخصی فروکاست و دست بشر را از حقایق وحیانی کوتاه کرد. به عقیده علامه طباطبایی الفاظ و عبارات قرآن عیناً از جانب خداوند متعال نازل شده و پیامبر و فرشته وحی هیچ دخل و تصرفی در آن ندارند. از نظر علامه، دلایل الهی بودن قرآن، وجوه اعجاز قرآن، از جهت فصاحت و بلاغت آن و اُمی بودن آورنده آن و دلیل دیگر بیانات ضمنی قرآن کریم است. اما این‌که وحی حاصل ارتباط وحیانی پیامبران است یا تجلی نفس آنهاست، در صورتی که وحی تجلی نفس پیامبران باشد باز هم می‌تواند مصون از خطا باشد و تفاوت‌های وحی و تجربه دینی کدام‌اند، پرسش‌هایی است که در این تحقیق مورد بررسی قرار گرفته است.
نوشته
Footer