عقلانیت عامل بازشناسی انسان و یکی از مفاهیم مهم نظریه فرهنگی معاصر است. پرسش اصلی این جستار آن است که عقلانیت در نظریه فرهنگی ماکس وبر چه نسبتی با عقلانیت در اندیشه علامه طباطبایی دارد؟ با توجه به انواع چهارگانه عقلانیت (نوعی، هنجاری، نظری، عملی) بررسی تحلیلی- منطقی آرای دو متفکر نشان می دهد هرچند هردو عقلانیت نوعی و هنجاری را می پذیرند، درون مایه عقلانیت که در ساحت اندیشه و عمل منعکس می شود، با هم تفاوت بنیادین دارند. وبر عقلانیت را در زندگی روزمره بازتاب دیدگاهی صرفاً عمل گرایانه و خودسرانه می داند؛ یعنی انتخاب مناسب ترین وسیله برای رسیدن به هدف. او دنیای معاصر را جهانی می داند که عقلانیت ابزاری با نفوذ در همه عرصه های زندگی اجتماعی بشر غربی، جهان اجتماعی او را شکل داده و سیاست گذاری کرده است. اما در اندیشه علامه طباطبایی، عقلانیت با فطرت سالم و اصیل ملازم است؛ لذا انسان باید حق همه قوا و غرائزش را ادا و از افراط و تفریط پرهیز کند تا فطرت او سالم و در سایه آن عقل او از انحراف و کژاندیشی مصون بماند و کنش های انسانی عقلانی شود و به حیات طیبه برسد. عقلانیت فطری می تواند زندگی اجتماعی اسلامی(حیات طیبه) را شکل دهد و جهان طیب اجتماعی مومنان را سیاست گذاری نماید.
نوشته
فرهنگ قوام هر جامعه‌ای است و پویایی فرهنگ منجر به انسجام و استحکام آن جامعه خواهد شد. تغییرات فرهنگی نیز از این رو اهمیت دارد که بر اجزای دیگر جامعه مانند اقتصاد، اجتماع و سیاست نیز تأثیر خواهد گذاشت در این تحقیق نیز ابتدا فرهنگ و عناصر آن و سپس تغییر فرهنگی از زوایای مختلف همچون سطوح تغییر، عوامل تغییر و نظریه‌های تغییر که عمدتاً به نقش محیط که می‌تواند جغرفیایی یا اقتصادی و یا تکنولوژیکی باشد، در تغییر فرهنگی تأکید داشتند مورد بررسی قرار می‌گیرد و در فصل بعدی مبانی معرفتی علامه و ظرفیت‌های این مبانی مانند ابعاد روحانی و طبیعی انسان و نیاز های منشا گرفته از این ابعاد و انواع انسان‌ها، برای تدوین نظریه تغییر فرهنگی بررسی و در فصل چهارم با توجه به این ظرفیت‌ها سعی شده است که نظریه تغییر فرهنگی از منظر علامه تبیین گردد از منظر علامه طباطبایی سه نوع فرهنگ مبتنی بر غریزه، فرهنگ مبتنی بر قرارداد و فرهنگ عادله یا متعالی را به ارمغان می‌آورد. این فرهنگ‌ها که شامل عقاید، ارزش‌ها، هنجارها، سنت‌ها، آداب و رسوم، رفتارها و نمادها می‌شوند؛ تحت تأثیر محیط جغرافیایی و اجتماعی، از ماهیت متفاوتی برخوردار خواهند بود و به میزان مطابقت با فطرت و وجود کنترل‌های رسمی و غیر رسمی و نظارت اجتماعی از پایداری و ثبات برخوردار می‌باشند. فرهنگ تحت تأثیر عواملی همچون نخبگان، قدرت، اهداف کلان جامعه، تضاد، وجود گروه‌های ناهمنوا، ارتباط با سایر فرهنگ‌ها، تحولات علم، تکنولوژی و اختراعات و تبلیغات؛ به صورت تدریجی، دچار تغییر و تحول تکاملی یا انحطاطی می‌شود.
نوشته
Footer