بنابراین که آیه در آمدن جمعی از یهود به همراه عبدالله بن سلام به حضور پیامبر نازل شده باشد، در برخی از روایات چنین آمده بود که آن جمع از برخورد یهود و سعی آنان در به انزوا کشیدن ایشان گلایه داشتند و بنابر برخی دیگر از روایات، برای درخواست نصب ولی و وصی و جانشین آمده بودند که از این دو، روایت دوم باسیاق آیه وصورت حال، بسیار مناسب تر می نماید، خصوصا که بر طبق آن پس از نزول آیه، گفتند: راضی شدیم به پروردگاری خدا… و به علی (ع) به عنوان ولی، پس این آیه فرود آمد: (و من یتول الله و رسوله و الذین آمنوا…). و از آن جا که آیه به روشنی و استحکام هر چه تمامتر،خلافت و امامت علی (ع) را ثابت می کند، بسیاری از مخالفان، مقام ولایت ثابت شده برای آن حضرت را تأویل کرده اند و آن را به معنای نصرت و محبت گرفته اند و چون وجهی برای اختصاص ولایت به این معنی به خدا و رسول (ص) و علی (ع) ندیده اند، سبب نزول را منکر شده و موصول در آیه را تعمیم داده و گفته اند مراد عامة المؤمنین است و بدین سان امری روشن و مستند به روایات متواتره را انکار کرده اند و حال آن که به نظر علامه طباطبایی: (اگر در تفسیر آیه ای به وسیله اسباب نزول وارده، اعراض از چنین روایات فراوان و انبوهی روا باشد، دیگر به هیچ یک از اسباب نزول مأثوره در هیچ آیه ای از آیات قرآن نمی توان اعتماد کرد.
نوشته
خداوند در قرآن کریم به دنبال هدف خاصی است و در هر سوره هدف یا اهداف خاصی را در نظر دارد. آیات هر سوره برای بیان اهداف آن سوره، با هم پیوند معنایی و ارتباط آشکار و پنهانی دارند که یکی از جلوه های اعجاز قرآن را با عنوان تناسب آیات تشکیل می‌دهند. در مورد ارتباط بین آیات در یک سوره، اکثریت نویسنگان، به ارتباط سطحی می پردازند، در حالی که لطایف و پیوند های عمیقی در آیات قرآن نهفته است تا بیش از پیش این حقیقت را آشکار سازد که قرآن از جانب خداوند حکیم نازل شده. از جمله مفسرّانی که بر این امر واقف است، علامه طباطبایی (ره) می باشد. ایشان در ابتدای هر سوره، قسمتی با عنوان بیان آیات دارد که غرض و مفاد اصلی سوره را ذیل آن بیان می کند. این رساله بر آن است که با بررسی نظرات مفسرین، متن و اهداف سوره مبارکه نور و تطبیق آن با نظر علامه طباطبایی(ره)، به ارتباط درون آیات این سوره دست یابد. برای اثبات پیوستگی آیات شریفه سوره نور سه موضوع بررسی شد؛ ابتدا به آراء مفسرین فریقین مراجعه شده که جمیع مفسّرین نظر یکسانی در رابطه با ارتباط آیات سوره نور داشته، آیات آن را حامل پیامی مشخص و واحد می دانند. سپس با بررسی کلی آیات سوره نور و تطبیق آن با نظر علامه طباطبایی(ره) و دیگر مفسّرین، درمی یابیم آیه اول نقش مهمی در شناسایی پیوستگی آیات سوره نور دارد تا حکیمانه بودن تألیف الهی سوره نور و منسجم و پیوسته بودن متن آن روشن گردد و در ادامه با بررسی کتب مختلف، این نتیجه حاصل شد که چهار موضوع و هدف کلی از قبیل اصول ترویج عفت و پاک ‌دامنی در جامعه تأثیر پایبندی به احکام دینی اصول ترویج عفت و محبت در خانواده و اهمیت پیروی از فرمان خدا و پیامبر(ص) در سوره پی گیری می شود.
نوشته
هدف از این مجموعه بررسی تطبیقی علم تناسب از دیدگاه علامه طباطبایی وبقاعی از مفسران قرن نهم است ؛با توجه به اینکه بقاعی یکی از طرفداران سر سخت این علم است اما بررسی شایان توجهی در صحت ادعاهای مطرح شده از جانب ایشان انجام نشده است .وهمچنین در باره تفسیر گرانقدر علامه طباطبایی نیز،اثری که بطور مستقل و همه جانبه به بیان تناسبات مطرح شده از نظر ایشان بپردازد وجود ندارد.لذا مناسب دیدم که به بررسی تناسب از دیدگاه این دو مفسر بپردازم.تناسب مبناهای مختلفی از نظر این دو مفسر دارد؛از نظر بقاعی تناسب تنها بر مبنای توقیفیت نظم قرآن و از نظر علامه مهمترین دلیل تناسب وحدت سیاق می باشد.لذا در بررسی تطبیقی نظر این دو مفسر،به این نکته اهمیت داده شده است.زیرا هر کدام از این مبانی ،در نحوه ی پرداختن به علم تناسب تاثیر گذار است؛با توجه به مبنای بقاعی ،وی قائل به کلیه ی تناسباتی که ار تباط مستقیم با توقیفیت نظم دارند می باشد که شامل تناسب الفاظ و جملات درون آیه ها و تناسب همه ی آیات مجاور وهمه ی سوره های مجاور می باشد.ولی با عنایت به مبنای علامه ،وی بجز مواردی که دلیل قطعی روایی مبنی بر یکجا نازل شدن آیه ها وجود داشته باشد،تنها تناسباتی که بر مبنای وحدت سیاق باشند می پذیرد که فقط در حیطه ی آیات مطرح می شود وشامل تناسب سور نمی باشد.چون اساس توقیفیت نظم قرآن به زمان جمع قرآن ارتباط مستقیم دارد لذا مباحث لازم از جمع قرآن را مطرح نموده تا در بررسی تطبیقی نظر این دو مفسر،دلیل تفاوتهای موجود در انواع تناسبات مطرح شده از جانب آنان،بخوبی در ذهن خواننده نقش ببندد.
نوشته
در سال های اخیر، نگرش جامع گرایانه به سور و آیات قرآن، یافتن تناسب و ارتباط میان آنها، و تلاش برای سامان دادن آیات حول یک هدف واحد، مورد توجه خاص قرآن پژوهان و علاقمندان به معارف قرآنی قرار گرفته است. این نگرش، واکنشی است در برابر شبهات برخی خاورشناسان که قرآن را حاوی پیام ها و نظریه هایی پراکنده و مطالبی متنوع می دانند. در پاسخ به آنها، برخی قرآن پژوهان معاصر معتقدند آن سوی این کثرت و تنوع ظاهری، غرض و موضوعی واحد نهفته است و میان تمامی آیه های یک سوره و موضوع های به ظاهر پراکندۀ آن، پیونید اجتناب ناپذیر و ناگسستنی با موضوع و غرض اصلی سوره برقرار است. در پژوهش حاضر، موضوع تناسب و مبنای این نظریه و همچنین قرینه های موثر در کشف آن را میان آیات و سوره، از منظر دو تن از مفسران نام آشنای معاصر، یعنی علامه سید محمد حسین طباطبایی در المیزان و سعید حوی در الاساس فی التفسیر، ازیابی کرده ایم. هر یک از این دو مفسر، در بیان مناسبت ها، از ابزارهای و قرینه های مربوط استفاده کرده اند و قصد داشتند از تفسیر به رای و تحمیل سیلقه شخصی خویش بر آیات قرآن، دور باشند؛ همچنین هر دوی آنها به سیاق آیات، توجهی ویژه کرده اند تا بتوانند وحدت موضوعی قرآن را به نمایش بگذارند. در مقالۀ حاضر کوشیده ایم روش این دو مفسر را بررسی و نقاط اشتراک و افتراق آن را بیان کنیم.
نوشته
یکی از مباحث مهم در تاریخ قرآن، مسأله نظم آیه‌های قرآنی و کیفیت ترتیب آنها است. این موضوع از همان سدة نخستین تاریخ اسلام، همواره مورد بحث و بررسی مفسران و دانشمندان علوم قرآنی بوده است. شمار بسیاری از این قرآن پژوهان به توقیفی بودن نظم آیه‌های قرآن معتقد شدند و برخی دیگر عقیدة اجتهادی بودن را پذیرفتند. در این بین، گروه اندکی قائل به تفصیل شده، رأی سومی را برگزیدند. آنچه در مجال کنونی مورد پژوهش و ارزیابی است، بحث و بررسی دیدگاه مرحوم طباطبایی در این زمینه و نقد و بررسی آن است. حال باید پرسید: وقتی تا این اندازه به نقد حدیث به طور جدی پرداخته می‌شود، چرا در بحث کنونی بیش از مقداری که ضروری است به اقوال صحابه استناد می‌شود و سخن افرادی چون عمر به عنوان یک اصل مسلم و پذیرفته شده تلقی می‌گردد؟ آیا به صرف این که از عمر نقل شده که گفت «پیامبر (ص) از دنیا رفت در حالی که هنوز آیات ربا را بر ما بیان نکرده بود …» و موارد مشابه آن، می‌توان به اجتهادی بودن نظم آیه‌ها قایل شد؟ آیا ضروری نیست که در این موارد هم با دلایل متقن عقلی و نقلی به نقد حدیث پرداخت و در صورت مخالفت حدیث با قرآن یا روایتهای دیگر، آن را دور افکند؟ اگر بناست سخن عمر پذیرفته شود، چرا نباید سخن زید بن ثابت پذیرفته شود که به عقیدة خود مرحوم علامه، به خاطر لیاقت و شایستگی بسیاری که در زمینة قرآن داشته، هم از سوی ابوبکر و هم از طرف عمر مأمور تدوین قرآن گردید؟ چرا که از وی نقل شده که گفت: «کنا عند رسول الله نؤلف القرآن من الرقاع. با فرض این که مطالب دیگری هم در این زمینه وجود داشته باشد، باز هم نمی‌توان با تکیه بر آنها اجتهادی بودن نظم آیه‌ها را اثبات نمود؛ زیرا به مصداق عبارت مشهور «اثبات شیء، نفی ماعدا نمی‌کند» می‌توان در پاسخ گفت: حضرت در وهلة اول به منظور حفظ قرآن، و در وهلة دوم به خاطر بهره‌مندی بیشتر امت از قرآن، درصدد تهیة چنین قرآنی برآمد و علاوه بر این مورد، شأن نزول آیه‌ها و برخی مصادیق آن را هم در حواشی مصحف یادداشت نمود تا موجب استفادة بیشتر آیندگان از قرآن شود و اگر غیر از این بود، معنا نداشت که پس از نپذیرفتن قرآن حضرت، ایشان جمع دورة ابوبکر و عثمان را که تقریبا مورد پذیرش همة اصحاب بود مورد تأیید قرار دهد، و حتی پس از رسیدن به مقام خلافت، سخنی از مصحف خود و بر خلاف مصحف موجود بر زبان نیاورد.
نوشته
از دیر باز میان مفسران در دلالت آیه چند همسری (و ان خفتم الا تقسطوا فی الیتامی فانکحوا ما طاب لکم من النساء مثنی و ثلاث و رباع) به ویژه نسبت میان شرط و جزاء در آن گفتگو بوده است. آراء و اقوال و احتمال های متعددی در تصحیح این نسبت بیان شده است. روایتی مبنی بر اسقاط ثلث قرآن در میانه شرط و جزا و نیز جابجایی آیات به ابهام در معنای آیه دامن زده است. فقها به جهت ضروری انگاشتن جواز چند همسری به نحوه دلالت این آیه کمتر پرداخته اند. این مقاله ضمن تبیین گستره ظهور و دلالت این آیه، دو دیدگاه عمده (علامه طباطبایی و فخر رازی) در نسبت شرط و جزا را طرح و نقد کرده آن گاه قول سومی را در آیه تقویت و تثبیت کرده است که حسب آن آیه برای مردانی که از به عهده گرفتن سرپرستی یتیمان به جهت تعدی به حقوق و اموالشان بیمناکند جواز چند همسری را مطرح می کند تا بتوانند در پرتو حضور زنان که کانون عاطفه و محبتند به رسیدگی و تربیت صحیح کودکان یتیم اقدام کنند.
نوشته
هدف اصلی این پژوهش مقایسه‌ای هدفمند بوده که بر اساس آن، روش‌شناسی تفسیری محمّد عزّت دروزه در تفسیر الحدیث و علاّمه طباطبایی در المیزان و بررسی علوم و مفاهیم قرآنی مبتنی بر مطالعه موردی سوره احقاف به روش کتابخانه‌‌ای در پرتو آیات قرآن و روایات تدوین گردیده است. در روش تفسیر تنزیلی دروزه مبانی خاصی که متفاوت با مبانی سایر تفاسیر متعارف باشد، دیده نمی‌شود، وی بیشتر به سبک تفسیر موضوعی گرایش داشته‌اند و کار مهم ایشان نوآوری در سبک تفسیری بوده است. در روش تفسیری علاّمه که تفسیری ترتیبی است، تفسیر قرآن به قرآن و استنباط ناگفته‌های ریز تفسیری مشهود است. دستاورد این پژوهش به روش تطبیقی بیان شده و برتری روش تفسیری هر مفسّر نسبت به دیگری با ارائه مستندات متنی بیان گردیده است. امتیازات و کاستی‌های دو تفسیر بیشتر بر مبنای مطالعه موردی سوره احقاف حاصل گردیده است. تفسیر دروزه از امتیازاتی همچون ایجاز، عقل گرایی، تأکید بر نظم و سیاق آیات و ... و از جمله کاستی‌های آن، فقدان تاریخ مندی دقیق آیات، نقل روایات متناقض، تعصّب فرقه‌ای و... بوده و از جمله امتیازات تفسیر المیزان، تفسیر قرآن به قرآن، ژرف نگری، اکتفا به حداقل نقل روایات، اهتمام به سیاق آیات و ... و از جمله کاستی‌های آن، عدم پایبندی مطلق به ایده اصلی خود، نقل روایات متناقض و بدون سند و ... بوده است. بر اساس این پژوهش با بررسی تطبیقی علوم و مفاهیم قرآنی، در برخی موارد روش تفسیری دروزه نسبت به علاّمه برتر بوده و در بیشتر موارد، نظرعلاّمه نسبت به دروزه برتری داشته است. روش تفسیر تنزیلی تاکنون دستاورد خاصی که متمایز با روش تفسیر ترتیبی باشد، در بر نداشته است؛ گرایش نگارنده بر همان تفسیر ترتیبی است که توقیفی بودن آیات و سوره‌ها از شاخصه‌های بارز آن است.
نوشته
Footer