ارتباط بین انسان شناسی و اخلاق از جمله مباحثی است که کمتر اندیشمندی در حوزه ی اخلاق به آن پرداخته یا دست کم،به صورت روشن در باب آن سخن گفته است.از آنجا که اخلاق و انسان شناسی به عنوان دو دانش بسیار وسیع،مربوط به نفس انسان هستند،طبعا می توان ارتباط زیادی را بین آنها یافت.بررسی انسان شناسی اخلاقی در اندیشه کانت و علامه طباطبایی،منوط به واکاوی اخلاق و انسان شناسی است.هر دو اندیشمند مورد نظر،ابعاد وجودی انسان؛از آن جهت که مربوط به اخلاق و اخلاقی زیستن می شوند؛را مورد بررسی ویژه قرار داده اند.در این تحقیق،که علاوه بر بررسی جداگانه ی عقاید هر کدام،جهت هایی که هر دو اندیشمند،به صورت همسان و نزدیک به هم،اندیشه کرده اند،ذکر شده است.این جهت ها به طور مشخص؛کرامت انسان،آزادی انسان؛سرشت اخلاقی انسان و جایگاه نیت در عمل اخلاقی هستند.در ضمن تقریر و تحلیل اندیشه ی انسان شناسی اخلاقی در اندیشه ی دو فیلسوف مورد نظر،این ابعاد نیز مورد مقایسه قرار گرفتند.
نوشته
حسن و قبح یا خوبی و بدی اخلاقی که به کارهای اختیاری آدمی تعلق می گیرد و منشا صدور امر و نهی اخلاقی شناخته می شود، از دیرباز مورد بحث بوده و فلاسفه اخلاق، بویژه درباره چگونگی و منشا آن گفتگو کرده و نظریاتی را ابراز داشته اند. فیلسوف معاصر، علامه سید محمد حسین طباطبایی - رحمه اله علیه - نیز در این باره نظریه ای ابراز داشته اند که از جهانی بدیع است. نظر ایشان، از دیدگاه نگارنده این مقاله، شامل دو بخش اصلی است: نخست درباره واقعیت حسن و قبح است که به نظر علامه از نوع اعتبارات ذهنی است. دوم درباره منشا حسن و قبح است که به عقیده ایشان متکی بر اعتبار دیگری با عنوان «اعتبار وجوب یا ضرورت» است که خود سه شعبه دارد: ضرورت اکتساب، ضرورت اجتناب و لاضرورت. اما این که اعتبار وجوب بر چه مبنایی صورت می گیرد تا به اعتبار حسن و قبح منتهی می شود، بحثی است که در متن مقاله به آن خواهیم پرداخت و نظر علامه را در این قسمت، همراه با مبانی آن، توضیح داده و ارزیابی خواهیم کرد. در علم اخلاق و در زندگی روزمره،وقتی این واژه‌ها را بر کارهای اختیاری انسان‌ حمل می‌کنیم،بیشتر به نتایج آن کارها توجه داریم،ولی در فلسفهء اخلاق وقتی از این‌گونه‌ کلمات استفاده می‌کنیم،به مبانی و مصادر این صفات نظر داریم؛برای مثال می‌خواهیم بفهمیم: با چه ملاکی و براساس چه معیاری،عملی به حسن و قبح متصف می‌شود،مرجعی که حکم‌ به خوبی یا بدی کار صادرمی‌کند،کدام است و در قالب یک پرسش فلسفی خالص، می‌خواهیم بدانیم خوبی و بدی اخلاقی چه‌گونه وجودی دارند؟آیا مثل دو صفت واقعی در فعل حضور دارند،چنانکه امتداد در جسم حضور دارد،یا آنکه به اصطلاح،اعتباراتی هستند که ذهن ما،براساس دلایل موجه؛یعنی با منشأ حقیقی،آنها را در فعل می‌نگرد،بی‌آنکه‌ وجود عینی داشته باشند؟ پاسخ علامه طباطبایی به این پرسشها و بررسی و نقد آن در ادامهء این مقاله خواهد آمد. همچنین‌ انتقاداتی که برخی از معاصران بر علامه دارند،و به آنها اشاره خواهد شد،اصل نظر علامه را مخدوش نمی‌سازد،اما آنچه می‌تواند منشأ اشکال باشد،دو نکتهء دیگر است: نخست این که علامه طباطبایی در آثار مکتوب خود نظریات متفاوتی پیرامون آن‌ اعتباری که واسطهء اعتبار حسن و قبح است،اظهار داشته‌اند. به منظور حل و فصل این مطلب،بیانات مختلف ایشان را بتدریج ملاحظه می‌کنیم و چون در ادامهء مقاله ناچار از ارجاع و اشاره به متون هستیم،هر متن را با شماره‌ای مشخص‌ می‌کنیم: علامه(ره)در مقالهء ادراکات اعتباری گفته است: 1-اعتبار دیگری که می‌توان گفت زاییدهء بلافصل اعتبار و وجوب عام می‌باشد،اعتبار حسن‌ و قبح است که انسان قبل الاجتماع نیز آنها را اعتبار خواهد نمود(3:ج 2،ص 190)
نوشته
ﻣﺤﻘﻖ ﺍﺻـﻔﻬﺎﻧﻲ ﻧﻈﺮﻳـﺔ ﺧﺎﺻـﻲ ﺭﺍ ﺩﺭﺑـﺎﺭﺓ ﮔـﺰﺍﺭ ﻩﻫـﺎ ﻱ ﺍﺧﻼﻗـﻲ ﻣﻄرﺡ ﻛﺮﺩﻩ ﻭ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻓﻴﻠﺴﻮﻓﺎﻥ ﻣﺴﻠﻤﺎﻥ، ﺍﺯ ﺟﻤﻠﻪ ابن سینا ﻧﺴﺒﺖ ﺩﺍﺩﻩ ﺍﺳـﺖ . ﺩﻭ ﺧــﻮﺍﻧﺶ ﻣﺘﻔــﺎﻭﺕ ﺍﺯ ﺩﻳــﺪﮔﺎﻩ ﻣﺤﻘــﻖ ﺍﺻــﻔﻬﺎﻧﻲ ﺍﻣﻜــﺎﻥ ﭘــﺬﻳﺮ ﺍﺳــﺖ: ﺧﻮﺍﻧﺶ ﺷﻨﺎﺧﺘﻲ ﮔﺮﺍﻳﺎﻧﻪ ﻭ ﺧﻮﺍﻧﺶ ﻧﺎﺷـﻨﺎﺧﺘﻲ ﮔﺮﺍﻳﺎﻧـﻪ . ﺑـﻪ ﻧﻈـﺮ ﻣـﻲ ﺭﺳـﺪ ﺩﻳــﺪﮔﺎﻩ ﻣﺤﻘـــﻖ ﺍﺻـــﻔﻬﺎﻧﻲ (ﺩﺭ ﻫــﺮ ﺩﻭ ﺧـــﻮﺍﻧﺶ ﺁﻥ ) ﺑـــﺎ مشکلاتی ﺭﻭﺑﻪ ﺭﻭﺳﺖ. ﺍﻓﺰﻭﻥ ﺑﺮ ﺍﻳﻦ، ﺧـﻮﺍﻧﺶ ﻧﺎﺷـﻨﺎﺧﺘﻲ ﮔﺮﺍﻳﺎﻧـﻪ ﺍﺯ ﻧﻈﺮﻳـﻪ ﻣﺤﻘـﻖ ﺍﺻﻔﻬﺎﻧﻲ ﺩﺭ ﺗﻘﺎﺑﻞ ﻛﺎﻣﻞ ﺑﻪ ﻋﺒﺎﺭﺍﺕ ﺍﺑﻦﺳﻴﻨﺎ ﻗـﺮﺍﺭ ﺩﺍﺭﺩ، ﻭ ﺑـﻪ ﻫـﻴﭻ ﻭﺟـﻪ ﻧﻤﻲ ﺗﻮﺍﻥ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﺑﻦﺳﻴﻨﺎ ﻧﺴﺒﺖ ﺩﺍﺩ. ﺧﻮﺍﻧﺶ ﺷـﻨﺎﺧﺘﻲ ﮔﺮﺍﻳﺎﻧـﻪ ﺍﺯ ﻧﻈﺮﻳـﺔ ﻣﺤﻘﻖ ﺍﺻﻔﻬﺎﻧﻲ ﮔﺮﭼﻪ ﺑﺎ ﺳﺨﻨﺎﻥ ﺍﺑـﻦ ﺳـﻴﻨﺎ ﺳـﺎﺯﮔﺎﺭﺗﺮ ﺍﺳـﺖ، ﻭﻟـﻲ ﺁﻥ ﺭﺍ ﻧﻴﺰ ﻧﻤﻲ ﺗﻮﺍﻥ ﺍﺯ ﺳﺨﻨﺎﻥ ﺍﻭ ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ ﻛﺮﺩ. ﺍﺯ ﺍﻳـﻦ ﺭﻭ، ﺩﺭ ﻣﺠﻤـﻮﻉ ﺑـﻪ ﻧﻈـﺮ ﻣـﻲ ﺭﺳـﺪ ﺗﻔﺴـﻴﺮﻱ ﻛـﻪ ﻣﺤﻘـﻖ ﺍﺻـﻔﻬﺎﻧﻲ ﺍﺯ ﻧﻈﺮﻳـه ﺍﺑـﻦ ﺳـﻴﻨﺎ ﺍﺭﺍﺋــﻪ ﺩﺍﺩﻩ، ﻧﺎﺩﺭﺳﺖ ﺍﺳﺖ. ﺍﺯ ﺑﺮﺧﻲ ﺳﺨﻨﺎﻥ ﻋﻼﻣﻪ ﻃﺒﺎﻃﺒﺎﺋﻲ ﺩﺭ ﻣﻘﺎﻟه ﺷﺸـﻢ ﺍﺻـﻮﻝ ﻓﻠﺴـﻔﺔ ﺭﺋﺎﻟﻴﺴـﻢ ﻣﻲ ﺗﻮﺍﻥ ﭼﻨـﻴﻦ ﺑﺮﺩﺍﺷـﺖ ﻛـﺮﺩ ﻛـﻪ ﺟﻤـﻼﺕ ﺍﺧﻼﻗـﻲ ﭼﻴزی ﺟـﺰ ﺍﺑـﺮﺍﺯ ﺍﻋﺘﺒﺎﺭﻫــﺎﻱ ﺍﻧﺴــﺎﻥ ﻧﻴﺴــﺖ . ﺑــﺮ ﺍﻳــﻦ ﺍﺳــﺎﺱ ﻧﻈﺮﻳــﺔ ﻋﻼﻣــﻪ ﮔﻮﻧــﻪ ﺍﻱ ﻧﺎﺷﻨﺎﺧﺘﻲ ﮔﺮﺍﻳﻲ ﺑﻪ ﺷﻤﺎﺭ ﻣﻲﺁﻳﺪ. ﺍﻳﻦ ﻧﻈﺮﻳﻪ ﻧﻴـﺰ ﺑـﺎ ﻣﺸـﻜﻼﺕ ﺟـﺪﻱ ﺍﻱ ﻣﻮﺍﺟﻪ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺍﺻﻼﺣﺎﺕ ﺷﻬﻴﺪ ﻣﻄﻬﺮﻱ ﻧﻤﻲ ﺗﻮﺍﻧﺪ ﻫﻤﻪ ﺍﻳﻦ ﻣﺸﻜﻼﺕ ﺭﺍ ﺑﺮﻃﺮﻑ ﺳﺎﺯﺩ. ﮔﺎﻩ ﮔﻔﺘـﻪ ﻣـﻲ ﺷـﻮﺩ ﺩﻳـﺪﮔﺎﻩ ﻋﻼﻣـﻪ ﺩﺭﺑـﺎﺭﻩ ﮔـﺰﺍﺭ ﻩﻫـﺎ ﻱ ﺍﺧﻼﻗﻲ ﻫﻤﺎﻧﻨﺪ ﻧﻈﺮﻳﺔ ﻓﻴﻠﺴﻮﻓﺎﻥ ﻣﺴﻠﻤﺎﻥ ﺍﺳﺖ، ولی اﻳـﻦ ﮔﻔﺘـﻪ ﺻـﺤیح ﻧﻴﺴﺖ؛ ﺯﻳﺮﺍ ﺑﻪ ﻧﻈﺮ ﻣﻲ ﺭﺳﺪ ﻓﻴﻠﺴﻮﻓﺎﻥ ﻣﺴـﻠﻤﺎﻥ ﺩﺭ ﺍﺧـﻼﻕ ﺷـﻨﺎﺧﺘﻲ ﮔـﺮﺍ ﻫﺴﺘﻨﺪ.
نوشته
تربیت اخلاقی، یکی از دغدغه‌های مهم فلسفه اخلاق و ازجمله مهم‌ترین مسائل فیلسوفان تربیتی است. جان دیویی به‌عنوان یکی از تأثیرگذارترین فیلسوفان تربیتی قرن بیستم در این زمینه نظریه بدیعی ارائه داده است؛ وی با طرح نظریه «تمرین عملی دراماتیک» به تبیین نحوه تأمل آدمی در موقعیت‌های اخلاقی پرداخته و به‌تبع آن به تشریح دیدگاه زیبایی شناسی خود درباره عنصر های تربیت اخلاقی مبادرت نموده است. در این پژوهش، با روش توصیفی - تحلیلی - انتقادی به نقد و بازسازی دیدگاه دیویی از منظر علامه طباطبایی ‌پرداخته ایم. نتایج نشان می‌دهد که (در بخش مبانی نظری) در قسمت انسان شناسی( نگاه زیستی دیویی)، ارزش شناسی و اخلاق (نسبی گرایی دیویی) نقد هایی بر دیدگاه دیویی وارد است و (در بخش تربیتی) نقد هایی با توجه به دیدگاه علامه بر نظرگاه دیویی در زمینه عنصر های اساسی تربیت اخلاقی (حساسیت، همدلی، ادراک و عمل اخلاقی) و ایده آل های تربیت اخلاقی (رشد اخلاقی و دمکراسی) با توجه به نگاه زیبایی شناسی وارد است. هم چنین در بخش پایانی با توجه به نقد و بازسازی دیدگاه دیویی، الگوئی نظری برای تربیت اخلاقی ارائه گردیده است.
نوشته
به عقیده بسیاری از صاحب نظران علوم انسانی و تربیت اخلاقی، مهم ترین معضل انسانی قرن حاضر شیوع مشکلات و ناهنجاری های اخلاقی است که دامنگیر جوامع بشری شده است. این پژوهش با هدف تبیین مبانی فلسفی رورتی در بحث تربیت اخلاقی متمرکز شده است و با استفاده از روش توصیفی- تحلیلی و نقد تطبیقی و با نگاهی تاریخی سعی بر آن داشته است که ریشه ها و مبانی نظرات رورتی درباره تربیت اخلاقی را با هدف یافتن راهی برای تربیت اخلاقی نسل حاضر جستجو نماید. این مهم با بررسی مبانی انسان شناختی، معرفت شناختی و ارزش شناسی رورتی آغاز گردیده و در دو بخش تبیین نظرات رورتی و نقد نظرات وی بر اساس نظریه اسلامی با تاکید بر آراء علامه طباطبایی پی گیری شد. نتیجه بدست آمده حاکی از آن است که نظریه تربیت اخلاقی رورتی، با اتکا بر پیش فرض های کثرت گرایی، رد متافیزیک، ضد الگو گرایی و اقتدار گرایی و هنجارشکنی از مقدسات و ارزش ها و بر پایه اصولی چون تقدم گفتمان، اجماع جمعی و دست یابی به همبستگی اجتماعی، زمینه ساز بروز مشکلات اخلاقی در جوامع کنونی گردیده است و در بخش دیگر این نظریات با نظریه اسلامی علامه طباطبایی مورد نقد و بررسی قرار گرفته و نتایج حاصله از پژوهش آشکار می کند که تربیت اخلاقی مورد نظر اسلام در مبانی و اصول و اهداف و روش ها بر پایه توحید و توجه به مبانی متافیزیکی هستی انسان و ویژگی های فطری و درونی وی بوده و باعث سعادت و کمال جاودانی انسان می گردد.
نوشته
یکی از مسائلی که همواره در طول تاریخ برای فلاسفه اخلاق و دست اندرکاران تربیت مطرح بوده است، شکاف میان معرفت و عمل اخلاقی است. این مساله، نشان از ناکارآمدی برنامه های تربیت ت اخلاقی دارد. این پژوهش با هدف تحلیل و تبیین شکاف میان معرفت و عمل اخلاقی از دیدگاه علامه طباطبایی و طراحی الگوی نظری تربیت اخلاقی بر مبنای آن (جهت غلبه بر شکاف مذکور) انجام گرفته است. در این پژوهش، مبانی فلسفی دینی علامه و شکاف میان معرفت و عمل اخلاقی با روش توصیفی-تحلیلی مورد بررسی قرار گرفته، رویکردهای رایج تربیت اخلاقی با روش مطالعه تطبیقی مورد نقد قرار گرفته و سپس تجویزهای تربیت اخلاقی بر اساس مبانی و در راستای دستیابی به اهداف تربیت اخلاقی اعتبار شده اند. یافته های پژوهش نشان داد که با فرض وجود معرفت، عامل اصلی شکاف، ضعف اراده است. اراده دست کم تحت تاثیر سه عامل عواطف، ملکات اخلاقی و الگوهای اخلاقی است؛ گر چه هرگز محکوم قطعی این عوامل نمی باشد. هم چنین، مشخص شد که ایمان به خدا تمامی مولفه های عمل اخلاقی را متحول نموده، به ویژه از طریق جایگزین نمودن حب الهی به جای حب دنیا ( تعالی عاطفی) و نیز، ایجاد ملکه تقوا که جامع تمام ملکات اخلاقی است، اراده را به بهترین نحوی تقویت می نماید. بنابراین، ایمان، به عنوان عامل رفع شکاف و ضامن اخلاق معرفی گردید. در مرحله بعد، بر اساس مبانی نظری علامه، مولفه های اصلی برای تربیت اخلاقی مطلوب تعیین شده، سه رویکرد رایج تربیت اخلاقی( رویکرد رشدی-شناختی، رویکرد غمخواری و رویکرد تربیت منش) از نظر توجه به این مولفه ها و اهتمام در رفع شکاف میان معرفت و عمل، مورد بررسی و نقد قرار گرفت و مشخص شد که هیچ یک از آن ها نمی توانند به طور مطلوبی این شکاف را کاهش دهند. لذا ضرورت طراحی یک الگوی تربیتی جدید بر مبنای دیدگاه های علامه طباطبایی مورد تاکید قرار گرفت. الگوی نظری مطلوب، با رویکرد تقوا-محوری و در قالب سه مرحله طراحی شد و زیرساخت ها و اصول آن نیز تعیین گردید.
نوشته
Footer