نظریۀ خدامحور معنای زندگی بر آن است که ربط و نسبت خاص با خداوند یکی از شرایط ضروری جهت معناداری زندگی می باشد. تفسیرهای مختلفی از این نظریه ارائه شده، اما مهمترین تفسیر خدامحور نظریۀ هدف الاهی است. براساس این نظریه، تحقق بخشیدن به هدف خداوند تنها سرچشمۀ معناداری زندگی است. بر نظریۀ هدف الاهی نقدهای بسیاری همچون تقابل هدف خداوند با اخلاقی بودن و قدرت مطلق خداوند وارد شده، اما به اعتقاد تدئوس متز مهم ترین اشکال بر این نظریه، تقابل نظریۀ هدف الاهی با دیدگاه خدامحور معنای زندگی می باشد. براساس این اعتراض اوصافی که سبب می شود خداوند یگانه منبع معنا باشد (یعنی فرازمانی بودن، تغییرناپذیری، و بساطت) با هدفمند بودن خداوند در تعارض است. هدف این مقاله پاسخ دادن به این اشکالات براساس اندیشه های علامه طباطبایی میباشد. از دیدگاه علامه طباطبایی غایت خداوند از آفرینش، ذات متعالی خداوند است و انسان با حرکت ذاتی و ارادی خود مراتب وجود به سوی خداوند را سیر می کند و زندگی خویش را معنا می بخشد.
نوشته
یکی از موضوعات چالش بر انگیز اعصار مختلف، بررسی تفاوت ها و تشابهات زن و مرد بوده است. زن و مرد از نظر انسانی و ارزشگذاری باهم مشترکند و همچنین در هدف غایی آفرینش و نیازهای غریزی و جنسی یکسان هستندولی در عین حال از نظر تکوینی در فیزیولوژی و جسم ، ادراکات عقلی و در عواطف و احساسات باهم متفاوتند«تفاوت‌های هستی شناختی تکوینی زن و مرد و رابطه آن با غایت خلقت انسان» یکی از مباحث مطرح شده در این باب است که پژوهش پیش رو در صدد است تا ضمن بررسی جایگاه و ضرورت‌های بحث از تفاوت‌های هستی شناختی مرد و زن، به این سؤال پاسخ دهد که آیا تفاوت‌های هستی شناختی قابل توجهی بین مرد و زن وجود دارد و اگر وجود دارد آیا این تفاوت‌ها در راستای غایت خلقت انسان است یا خیر؟ به اعتقاد علامه طباطبایی ،بین زن و مرد از جهت انسانیت و بعد روحی تفاوتی نیست اما از جهت بعد جسمانی و ویژگی های آن بین آندو تفاوت هایی وجود دارد.در اندیشه استاد مطهری نیز، از نظر اسلام زن و مرد هر دو انسان‌اند و از حقوق انسانی متساوی بهره‌مندند. ولی از جهات زیادی مشابه یکدیگر نیستند، جهان برای آنها یک جور نیست، خلقت و طبیعت ،آنها را یکنواخت نخواسته است همچنین طبق نظر استاد جوادی آملی تفاوت‌هایی که بین زن و مرد وجود دارد طبیعی و لازمه آفرینش انسان است.این تحقیق با روش توصیفی- تحلیلی انجام گرفته وبرای نیل به مقصوددر تدوین آن علاوه بر مباحث فلسفی- کلامی از آیات و روایات و نیز کتب تفسیری نیز استفاده شده است.
نوشته
از میان علل چهارگانه ( علت مادی ، صوری، فاعلی، غایی ) یکی از مهمترین علل، علت غایی است. غایت در فلسفه به دو معنای مختلف استعمال می شود یکی به معنای « ما الیه الحرکه» و دیگری به معنای « ما لاجله الحرکه» . علت غایی قبل از انجام فعل ، محرک فاعلیت فاعل است و پس از تحقق فعل وانجام آن ، وجود غایت در خارج تحقق پیدا می کند. هدف ما در این رساله بررسی احکام و ویژگی های علت غایی و ارتباط آن با علت فاعلی است و بدین منظور به بررسی نقش علت غایی درفواعل مختار(انسان وخداوند)و فواعل غیر مختار (طبیعت) و بررسی اشکالات مطرح شده و پاسخ به آنها از منظر سه متفکر مسلمان ؛ علامه طباطبایی ، استاد مصباح و آیت الله جوادی املی پرداخته ایم .در اینکه فعل اختیاری دارای علت غایی است بین فلاسفه اختلافی نیست بلکه منشا اختلاف ، سوالات سه گانه ذیل است:آیا بعضی از افعال اختیاری مانند افعال گزاف و عبث دارای علت غایی است؟ آیا فعل طبیعی دارای علت غایی است؟ و ایا افعال خداوند دارای علت غایی است؟بطور کلی نتیجه حاصله از این رساله این است که فلاسفه مسلمان ( علامه طباطبایی، استاد مصباح، ایت الله جوادی املی) در اصل غایتمندی طبیعت، انسان و افعال خداوند متفق القول هستند بدین صورت که انها معتقدند واجب تعالی ، غایتی جز ذات اقدس خویش ندارد و غایاتی که برای افعال خداوند در نظر گرفته شده ، غایات بالعرض است. بنابراین غایت و غرض اصلی خداوند را حب خدا و غرض فرعی اش را رساندن مخلوقات به کمال و خیر می دانند. همچنین غایت افعال انسانی را رسیدن به کمالاتش دانسته و غایت طبیعت را نیز بدین معنا تلقی می کنند که فاعل های طبیعی ، ذاتا غایت مشخصی را طلب نموده و این غایت معین و مطلوب ، خیر و کمال برای آنها می باشد
نوشته
بحث درباره غرض و غایت افعال الهی از مسائل اساسی مطرح شده در حوزه فلسفه و کلام اسلامی است که نتیجه آن پذیرش و اثبات غایتمندی افعال الهی از سوی عده ای از فلاسفه و متکلمان یا رد و انکار از سوی برخی دیگر بوده است. اشاعره و در راس آنان فخر رازی آشکارا به رد و انکار این اصل پرداخته و می‌گویند: «خدا هیچ کاری را برای غرضی نمی‌کند و اگر چنین کند محتاج و ناقص است و با آن غرض، خود را تکمیل می‌کند و این امر بر خدای تعالی محال است. از سویی دیگر معتزله و شیعه و در راس آنان علامه طباطبایی به شدت با عقیده اشاعره مخالفت کرده و در پی اثبات آن برآمده و معتقدند نفی غایتمندی افعال الهی منجر به عبث بودن افعال الهی می شود حال آنکه فعل عبث از ذات باری تعالی دور است. علامه طباطبایی می نویسد: آفرینش انسان و جهان کار خداست و خدا منزه است از این که کار بیهوده و بی‌هدف انجام دهد و دائما بیافریند و روزی دهد و بمیراند و باز بیافریند و روزی دهد و بمیراند و همچنین درست کند و به هم زند بدون این که در این آفرینش، غایت ثابتی را بخواهد و غرض پابرجایی را تعقیب کند.
نوشته
Footer