در این مقاله تفسیر المیزان که یکی از تفاسیر مهم شیعی عصر حاضر است، با تفسیر المنار که از تفاسیر معتبر قرن چهاردهم اهل سنت است، از نظر روش شناسی مورد مقایسه و تطبیق قرار گرفته است. از رهگذر این مقاله، جایگاه تفسیر المنار در تفسیر المیزان، و روش شناسی نقد آرای شیخ محمد عبده و رشیدرضا به وسیله محمدحسین طباطبایی روشن خواهد شد. گفتنی است مؤلف المیزان با تکیه بر دیدگاه شیعی و شاخص هایی که به وسیله اهل بیت ارائه شده است. آرای مورد اختلاف مؤلفان المنار را در این موضوع نقد و بررسی کرده است. بسیاری از اختلافات دو تفسیر، معلول باورهای مبنایی مؤلفان آن است؛ ولی بسیاری از اختلافات دیگر، به تفاوت روش آنان در تحقیق و عدم پژوهش کامل در یک موضوع بازمی گردد. از اینکه قرآن کریم هم فرموده: «نصارا مریم و فرزندش را دو«اله»قرار داده‌اند»،با گفته‌ای که بیان شده،منافات‌ ندارد؛چون آنها عملا با مریم هم به‌طور قطع معاملهء اله می‌کنند؛اگرچه این اسم را بر او اطلاق ننمایند؛همان‌طور که رسول خدا صلی الله علیه و اله آیهء «إتخذوا احبارهم و رهبانم أربابا من‌ دون الله» را چنین تفسیر فرموده که اهل کتاب در حلال و حرام و خلاصه در عمل، پیروی احبار و رهبان خود را کرده‌اند و عملا با آنان معامله ارباب نموده‌اند؛اگرچه‌ آنان را ارباب نخوانند(طباطبایی،[بی‌تا]،ج 7،ص 242،ذیل آیه). مراد از کلمهء«نساءنا»و«انفسنا»در این آیه چیست؟ صاحب المنار بیان می‌کند:«همهء روایات،اتفاق دارند بر اینکه رسول خدا صلی الله علیه و اله برای‌ مباهله،علی و فاطمه و فرزندان فاطمه را انتخاب کرده و کلمهء«نساءنا»را حمل بر فاطمه علیها السلام و کلمهء«انفسنا»را برای علی علیه السلام حمل نموده‌[است‌]»؛سپس می‌گوید: مصادر همهء این روایات،علمای شیعه‌اند که با جعل این روایات حتی توانستند در بین‌ اهل سنت هم رواجش دهند،ولی نتوانستند مضمون روایات جعلی خود را با آیهء مباهله تطبیق دهند؛زیرا در آیه شریفه کلمه«نساءنا»آمده و این کلمه جمع است و هیچ عربی این کلمه را در مورد یک زن اطلاق نمی‌کند؛آن هم زنی که دختر گوینده‌ باشد؛آن هم گوینده‌ای که خود زنان متعدد دارد،و بدتر اینکه رسول خدا صلی الله علیه و اله،مراد از کلمهء«انفسنا»را که جمع است،علی علیه السلام بیان کرده است»(رشیدرضا،[بی‌تا]،ج 3، ص 323 و... علامه بدون نام‌بردن از تفسیر المنار و مؤلف آن،با بیان جملهء«و اما ما قیل:ان‌ قوله:او قال اوحی الی و لم یوحی الیه شی‌ء نزل فی مسیلمه کذاب حیث ادعی النبوة» در نقد سخن وی می‌گوید:«این سخن صحیح نیست؛زیرا با سیاق آیه سازگار نمی‌باشد؛ علاوه بر اینکه سورهء انعام سوره مکی است و مسیلمهء کذاب ادعای نبوتش بعد از هجرت رسول خدا در شهر مدینه اتفاق افتاده است»(طباطبایی،[بی‌تا]،ج 7،ص 382).
نوشته
فهد بن عبد الرحمن بن سلیمان الرومی در کتاب «اتجاهات التفسیر فی القرن الرابع‌ عشر» درصدد ارایه مکاتب تفسیری (عقایدی، علمی، ادبی، عقلی و. . . )در قرن‌ چهاردهم است. در این کتاب از منهج شیعه در تفسیر قرآن نیز سخن به میان آمده و پاره‌ای‌ از مهمترین کتاب‌های تفسیری معاصر به اجمال معرفی شده‌اند. فهد رومی در این میان‌ به بررسی تفسیر المیزان با تفصیل بیش‌تر پرداخته و منهج تفسیری علامه را با پاره‌ای‌ از نمونه‌های تفسیر المیزان با تفصیل بیش‌تر پرداخته و منهج تفسیری علامه را با پاره‌ای‌ از نمونه‌های تفسیر آیات از المیزان ارایه کرده است. نویسنده در این معرفی، دچار لغزش‌های فاحش و تناقض‌گویی‌های آشکاراست. پیش‌داوری‌های وی‌ درباره امامیه و اصول تفسیر شیعه، وی را به طرح ادعاهای بی‌اساس سوق داده است. وی تفسیر شیعه را از پای‌بست ویران می‌بیند، علامه را به خرافه‌گویی و پندارزدگی‌ متهم می‌کند، سپس این داوری‌ها را از سر صدق و انصاف می‌نگرد. در این نقد ابتدا پاره‌ای از لغزش‌ها، تناقض‌ها و تحریف‌های مؤلف درباره تفسیر المیزان برملا شده و سپس اساس ادعای وی درباره هدم ارکان تفسیر المیزان با تفصیل بیش‌تر، به‌ محک نقد درآمده است
نوشته
Footer