آیا می توان با زبانی محدود و بشری، از خدای نامحدود و متعالی سخن گفت؟ علامه طباطبایی با توجه به تلقی انسان وارانگارانه انسان از خدا، مفاهیم دینی را جامع میان نفی و اثبات دانسته و با تکیه بر روایات، دیدگاه اثبات بلاتشبیه را برگزیده است. آنگاه با توجه به اینکه خدا کامل مطلق و قائم بالذات است، اولا معنای اتصاف او به صفات کمال را این می داند که خداوند، تمامی کمالات وجودی را به کامل ترین نحو داراست و به تبع صدرالمتالهین، صفات سلبی را نیز چیزی جز سلب نقص یا همان اثبات کمال نمی داند؛ ثانیا این صفات کمالی را عین یکدیگر و عین ذات الاهی می داند. در نظریه علامه، نوعی تمایل به روش سلبی و کمتوجهی به معنای ایجابی مشترک میان صفات خدا و صفات انسان دیده می شود. به این ترتیب، ایشان با تفکیک مقام معنا از مقام مصداق و بر مبنای «اشتراک معنوی و تشکیک وجودی» می‌کوشد تا اولا، از انحصار معنا در مصادیق محدود و ممکن و ثانیا، از تنزل معنا به مرتبه‌ای صرفا مادی و جسمانی و بشری پرهیز نماید و از این طریق پاسخی برای پرسش آغازین این نوشتار ارائه نماید که «چگونه می‌توان با زبانی طبیعی، محدود و بشری، درباره موجودی فراطبیعی، نامحدود و متعالی سخن گفت؟» علامه سید محمد حسین طباطبایی بر این باور است که نمی‌توان و نباید تمامی مفاهیم زبان عادی را در مرتبه واحدی قرار داده، برای همه آنها حکم یکسانی صادر نماییم؛ زیرا هرچند برخی از این مفاهیم از مصادیق محدود و ممکنی انتزاع می‌شوند و در کاربردهای اولیه خود نیز در مورد همان مصادیق به کار می‌روند، خصوصیات مصداق، ذات و اصل معنا را محدود نمی‌سازد و آن معنا می‌تواند از حیثیت و ویژگی عام و شاملی حکایت کند که مصادیق متنوع و مراتب متعددی را دربر گیرد.
نوشته
در حوزه زبان قرآن، قرآن پژوهان دیدگاههای متعددی ارائه کرده اند که جامع ترین و مانع ترین آنها، نظریه علامه طباطبایی است. ایشان معتقد است زبان قرآن ترکیبی از زبانهای متعدد است، زبان برخی از گزاره های قرآن، اخباری و توصیف گر وقایع عینی، اعم از عینی محسوس و یا غیرمحسوس است که پنج دسته از آیات قرآن اینگونه اند: ـ آیات طبیعت شناسانه: بیانگر وقایع و عوامل طبیعی اند. ـ آیات جامعه شناسانه: گویای قوانین اجتماعی و مقوله های جامع شناختی اند. ـ آیاتی که بیانگر وقایع و سنتهای تاریخی اند. ـ آیات هستی شناسانه: در بردارنده مضامین فلسفی و ماورای طبیعی اند. ـ آیاتی که به ذکر قیامت، بهشت و جهنم می پردازند. زبان برخی دیگر از گزاره های قرآن توصیف گر یا غیرشناختاری هستند. بیان احکام و دستورات، عبادت و پرستش، ذکر ثواب و عقاب و... از آن جمله اند و برخی از گزاره های قرآن هم دارای زبان نمادین و تمثیلی می باشند. اما طبق شواهد و علل متعدد می توان گفت زبان تمام گزاره های قرآن، شناختاری است. درنگ در باب زبان قرآن هرچند امروزه-به اقتضای مسائل طرح شده در حوزه زبان‌ دینی در غرب-ضروت دو چندان یافته،لکن ضرورتهای داخلی جامعه اسلامی از صدر اسلام سرآغاز مباحثات جدی در این حوزه فکری بوده است؛با این تفاوت که با مباحث‌ در غرب برای گریز از بن‌بستهای فکری و چالشهای ناشی از علم‌زدگی و تحمیل اصل‌ تجربه‌پذیری-به عنوان معیار معرفت‌یابی-بود،اما طرح مسئله زبان دینی،بخصوص‌ زبان قرآن،در میان مسلمانان برای تبیین و ارائه راهکارهای محکم برای فهم حقایق‌ بنیادین قرآن بوده است. (همان،19) در واقع همانگونه که در آغاز سدهء سوم و چهارم هجری،باز شدن دریچه‌ها به جهان‌ متمدن،به گفت‌وگو بر سر مسائل و مقولات دینی دامن زد و علم کلام رشد کرد و از جمله مسلمانان برای دفاع از«اعجاز قرآن در زبان»کار کردند،در دورهء معاصر نیز برخورد با تمدن جدید موجب تحول فکری و ادبی و پیدایش کلام جدید شد و در این‌ میان به راهبردهای تازه‌ای در جانبداری از اصالتهای دین،از جمله دفاع از اعجاز و بیان‌ و زبان قرآن،احساس نیاز شد. (آل عمران،731-831) طبق آیه،جامعه،بعد اجتماعی انسان و پدیده‌های اجتماعی به‌طور مستقل و صریح‌ و برای نخستین بار از سوی پیامبر الهی در قالب دین مورد توجه واقع شده و قرآن با صراحت از این امر سخن به میان آورده است. به عنوان شاهد می‌توان به وجود قصه‌ها و حکایتهای متنوع در قالبهای متنوع اشاره کرد که به ظاهر گویای نظریهء نمادین زبان قرآن هستند،اما غرض از آوردن داستان در قرآن‌ تنها یک امر ادبی-هنری نیست،بلکه ابزاری برای رسیدن به حقایق دینی است
نوشته
Footer