بحث رؤیت خداوند به قدری در میان متکلمین اسلامی اهمیت دارد که می‌توان آن را یکی از عوامل متمایز کننده‌ی فرقه‌های کلامی از یکدیگر دانست. تفاوت دیدگاه شیعه و اهل سنت در باب رؤیت خداوند و تفسیر آیات قرآن کریم در این باره بسیار حائز اهمیت است. در پژوهش حاضر به مقایسه دیدگاه فخرالدین رازی به عنوان یکی از نمایندگان مکتب کلامی اشاعره و علامه طباطبایی به عنوان یکی از نمایندگان مکتب کلامی امامیه در مسئله‌ی رؤیت خداوند و رابطه‌ی آن با معرفت او پرداخته‌ایم. هدف از پرداختن به این موضوع بیان تفاوت دیدگاه شیعه و اهل سنت در باب تفسیر آیات و روایات پیرامون مسئله‌ی رؤیت خداوند و بیان دیدگاه درست در این باره یعنی دیدگاه مطابق با عقل، آیات و روایات اصیل اسلامی است. و برای این منظور از روش توصیفی- تحلیلی با ابزار کتابخانه‌ای استفاده شده است. حاصل این مقایسه و بررسی آن است که فخرالدین رازی معتقد است خداوند در آخرت با چشم سر رؤیت می‌شود اما این به معنای جسمانی بودن و جهت داشتن او نیست. او رؤیت خداوند را منزه از کیفیت می‌داند و از قیود سلبی در این باره استفاده می‌کند تا محالات عقلی مانند جسمانی بودن خداوند را به دنبال نداشته باشد. وی رؤیت خداوند را نه از سنخ معرفت حصولی و نه حتی از سنخ معرفت کشفی و شهودی می‌داند اما در عین حال آن را کاملترین نوع معرفت خداوند محسوب می‌کند که در آخرت تحقق می‌یابد. او آیاتی را که ظاهرشان نفی رؤیت بصری است بر خلاف ظاهرشان تأویل میکند. علامه طباطبایی درست بر خلاف فخرالدین رازی رؤیت بصری خداوند را جایز نمی‌داند اما معتقد به رؤیت قلبی خداوند است و آن را از سنخ علم حضوری و بالاترین مرتبه معرفت خداوند می‌داند. وی آیاتی را که ظاهرشان در تأیید رؤیت خداوند است به رؤیت قلبی و معرفت حضوری تفسیر می‌کند و این تفسیر را بر خلاف ظاهر آیات نمی‌داند. در نهایت دیدگاه درست در این زمینه همان دیدگاه علامه طباطبایی شناخته شده زیرا دیدگاه علامه محالات عقلی مانند جسمانی بودن و جهت داشتن خداوند را به دنبال ندارد و روایات معصومین هم آن را تأیید می‌کند.
نوشته
از جمله مباحث کلامی، رویت خداوند متعال، به ویژه در روز قیامت می‌باشد که امامیه، اشاعره و معتزله در خصوص آن دچار اختلاف نظر هستند؛ امامیه بر عدم جواز رؤیت و در مقابل اشاعره، بر جواز رؤیت خداوند در روز قیامت معتقدند؛ از جمله دلائل هر یک از آنها استدلال بر آیه « لاتدرکه الابصار » است. در این مقاله دیدگاه کلامی هر یک بررسی شده و ضمن بیان نظر علامه طباطبایی، مفسر بزرگ معاصر امامیه در خصوص عدم رؤیت، به نقد دیدگاه فخر رازی از مفسران بزرگ اشاعره پرداخته شده و بیان شده که رؤیت بصری خداوند ملازم با جسمانیت و جهت و حیز دار بودن خداوند است و منافات با مبانی واجب الوجود و تجرد ذات دارد. ررسی روایات جواز رؤیت در روز قیامت به نظر می‌رسد از جمله مستندات مهم دیدگاه رؤیت خدا در روز قیامت، برخی از روایاتی باشد که در مصادر روایی اهل سنت، بیان گردیده و سبب شده در خصوص برخی از آیات، از جمله آیه: >لاتدرکه الأبصار، رویکرد فهم آیات هم بر مفهوم آن روایات صورت گیرد در حالی که با بررسی روایات مذکور، اثبات رؤیت جسمانی خداوند به استناد آنان نیز محقق نمی‌شود و مهم‌ترین آنها روایات ذیل است که فخر رازی به آن‌ها استناد می‌کند: « عن جریر قال کنا جلوسا عند النبی (ص) فنظر الی القمر لیلة، لیلة البدر فقال: انکم سترون ربکم کما ترون هذه القمر لا تضامون فی رؤیته » جریر نقل می‌کند که در شبی خدمت رسول اکرم بودیم، حضرت نگاه به ماه نمود در شب نیمه و فرمود به زودی شما خداوند را آن‌چنان که این ماه را به خوبی می‌بینید او را نیز بدون هیچ سختی و ناراحتی خواهید دید. (ابن ابی الحدید: 1407، 4/43؛ نجمی: 1379، 78) نتیجه پس از بررسی دیدگاه فخر رازی و علامه طباطبایی در خصوص نظریه کلامی برخواسته از آیه: >لاتدرکه الأبصار معلوم گردیده که خداوند در آیه مذکور در مقام مدح خود به نفی کلی رؤیت الهی می‌پردازد و اثبات آن نقص برای خداوند متعال می‌باشد؛ زیرا خداوند از هر نقصی مبرا است؛ دیدگاه فخر رازی بر نفی عموم، صحیح نبوده بلکه آیه طبق نظر مفسران امامیه از جمله علامه طباطبایی در مقام عموم نفی است و الفاظ و عبارات آیه درصدد تنزه ذات از هر گونه نقص و محدودیت و تجسم می‌باشد و روایات مطرح شده در خصوص رؤیت خداوند در روز قیامت، مستند نیست بلکه معارض با روایات مستفیض دال بر عدم رؤیت جسمانی خداوند است و تنها رؤیت به معنی حصول علم و رؤیت درونی که همان اعتقاد بر وجود است، ممکن می‌باشد.
نوشته
مسئله رویت خداوند متعال به وسیله چشم (قوه باصره) از مسائل کلامی است که از گذشته تا به حال، میان متکلمین فرقه های اسلامی مورد بحث و اختلاف فراوانی بوده است. بحث اصلی در این مسئله این است که آیا رویت خداوند از نظر ثبوتی ممکن است؟ به این معنا که اگر خداوند دارای چنین صفتی ـ دیده شدن توسط انسان ـ باشد، امر محالی لازم می آید؟ همچنین پس از ثبوت امکان رویت خدا و یا فارغ از آن، آیا در مقام اثبات، دلیلی بر آن وجود دارد؟ برخی از متکلمان مسلمان جواز و وقوع رویت خداوند را عقلا منکر شده و آن را مخالف با دلائل قرآنی و روائی دانسته اند. در مقابل فرقی دیگر از متکلمان آن را عقلا جایز و نقدا در آخرت لازم دانسته اند. از آنجا که ذکر دلائل عقلی و نقلی دو طرف محل نزاع در یک مقاله نمی گنجد، گفتار حاضر تنها به ذکر دلائل قرآنی بسنده می کند و بیش از آنکه به جزئیات بپردازد، درصدد بیان سرفصل های اصلی، ترسیم نمونه ای از تفاوت دو نگاه شیعه و اهل سنت ـ با تاکید بر مقایسه آرا علامه طباطبایی و ابن عاشور در ذیل هریک از این آیات ـ و درنهایت معرفی منابع مناسب برای پیگیری این موضوع است.
نوشته
Footer