Toggle navigation
کتابخانه
کتاب ها
مقاله ها
بریده متون
پایان نامه ها
گرد همایی ها
منتشر نشده ها
دیداری شنیداری
آلبوم
تصویر
صدا
ویدیو
سلوک شخصی
خانه ها
زندگی نامه و خاطرات
خاندان علامه
نامه ها
خودنوشت
ذوقیات هنری
مدرسه فکری
اساتید-جلسات-شاگردان
هانری کربن
جستجو
پایان تاریخ در بیان علامه طباطبائی (ره)
نوشته
تاریخ از نگاه علامه فقید آیت الله طباطبایی
تاریخ از نگاه علامه فقید آیت الله طباطبایی (به تصویر صفحه مراجعه شود) تاریخ نقلی یعنی ضبط حوادث کلی و جزئی،از چیزهائی است که انسان از قدیمیترین ادوار زندگی خود بدان اهتمام داشته است و در هر عصری از اعصار عدهای حافظ و نویسنده و مؤلف در آن فن وجود داشته،و عدهء دیگری آنچه را ایشان ضبظ کرده و به عنوان تحفه نگهداری کرده بودند دستبهدست میگرداندهاند. علاوه بر این دو عامل مهم،عوامل دیگری نیز به فساد تاریخ کمک کرده است مثلا در سابق وسائل ضبط و نقل و تألیف بسیار ناقص بوده و ازاینرو قضایای تاریخی از تغییر یافتن و مفقود شدن مصون نبوده است،این نقیصه گرچه امروز تا حدی برطرف شده و شهرها باهم نزدیک و وسائل تماس گرفتن و نقلوانتقال فوق العاده آسان شده است لیکن یک بلای عمومی دیگری دامنگیر تاریخ گشته، و آن اینکه دست سیاست در جمیع شؤون انسانی دخالت کرده و طوری شده که دنیای امروز با فن سیاست میگردد و با تغییر یافتن روشهای سیاسی،اخبار نیز تغییر پیدا میکند.
نوشته
تاریخ فلسفه و جایگاه آن در آثار صدرالمتالهین و علامه طباطبایی
آگاهی از تاریخ در علوم به طور عام، و در فلسفه به طور خاص، امری ضروری به نظر می رسد. زیرا با نگاه تاریخی به مباحث فلسفی نه تنها تکوین و سیر تطور آنها روشن شده و راه برای پیمودن ادامه مسیر همواره می گردد؛ بلکه قسمت عمدۀ فلسفه همان تاریخ آن است و این امر ، برخلاف فلاسفۀ مغرب زمین ، در بین مسلمانان اندکی مورد غفلت قرار گرفته است و به نظر میرسد یکی از دلایل آن طرز تلقیای است که حکمای مسلمان از فلسفه دارند. در این مقاله سعی کرده ایم با روش اسناد و تحلیل میزان توجه دو فیلسوف مسلمان یعنی صدرالمتألهین و علامه طباطبایی را به مباحث تاریخی فلسفه نشان داده و بیان کنیم که عقیده به حکمت نبوی ، تأثیر خود را در نحوۀ مواجهه این دو فیلسوف با مباحث تاریخی نشان داده است؛ به طوری که علی رغم توجه صدرالمتألهین به آراء گذشتگان خود و بررسیی عمیق آن مباحث ، در طرح و انتساب آراء به اشخاص و مکتب های مختلف ، گاهی مصاب نبوده است و در این میان علامه طباطبایی بیش از وی در معرض نقد قرار دارد.
نوشته
تحلیل مبنای تاریخی اربعین حسینی
گرامیداشت اربعین سالار شهیدان حضرت حسین بن علی (ع) در میان شیعیان آن حضرت از اهمیت و ارزش ویژهای برخوردار است. از دیدگاه بسیاری از صاحبنظران و مورخان شیعه و اهل سنت، مبنای تاریخی چنین بزرگداشتی، ورود اهل بیت به کربلا در اولین اربعین حسینی (سال 61 هجری) و دفن سرهای مطهر شهیدان بویژه سر مقدس امام حسین (ع) در کنار پیکرهای مطهر آنهاست. جمعی اندک از مورخان و صاحبنظران نیز بر این عقیدهاند که نظریه یاد شده از اعتبار تاریخی لازم برخوردار نیست، بلکه مبنای بزرگداشت این روز ورود جابر و عطیه به کربلاست. مقاله حاضر در یک بررسی و تحلیل تاریخی، در مقام اثبات نظریه نخست است
نوشته
روش شناسی تاریخی علامه طباطبائی در «تفسیر المیزان»
علامه طباطبائی در تفسیر خود، از تاریخ بهره برده و قبول تحریف عهدین، ایشان را از مراجعه به عهدین بازنداشته است. بهره گیری از تواتر تاریخی، نقل مطالب تاریخی عهدین در تفسیر، برای تأیید یافته های تفسیری یا برای مقایسه بین گزارش ها و یا برای نقد و رد آنها روش متداول علامه است. بررسی رویکرد تاریخی مؤلف «المیزان» در دو حوزة گزارش های تاریخی در قالب اخبار آحاد و متواترهای تاریخی دو حوزة کاملا مستقل است. بهره گیری علامه طباطبائی از تواتر در تفسیر، نوع رویکرد ایشان در مواجهه با گزارش های تاریخی(اخبار آحاد) و نقد متنی گزارش های تاریخی سه بخش مستقل این مقاله است. آنچه در مجموع، در روش تاریخی مرحوم علامه مشهود است این است که ایشان توانسته ارزش و جایگاه تاریخ در تفسیر را از نوعی انزوای تفسیری بیرون آورد و رویکرد حاکم بر تفسیر یعنی تاریخ گریزی را به سمت اعتدال پیش برد.
نوشته
طلب ایمان از اهل ایمان (تحلیل تاریخی دیدگاه مفسران شیعه)
وحی الهی از آدمیان ایمان میطلبد. در قرآن مطالبة ایمان از مردم به صورتهای مختلف آمده است، در آیهای از مؤمنان اینچنین طلب ایمان شده است: یا ایها الذین آمنوا آمنوا. . . این طلب به ظاهر معماگونه و تحصیل حاصل است. مفسران در رفع تحصیل حاصل دیدگاههای متفاوتی اخذ کرده اند. غالب این دیدگاهها ایمان را یا در تعبیر «یا ایها الذین آمنوا» ، و یا در تعبیر «آمنوا» مجاز انگاشتهاند. دیدگاه رایج نزد مفسران شیعه قول نخست است. از نظر آنان خطاب آیه با منافقان است و آنان را به تصدیق درونی و ایمان باطنی دعوت میکند. مقصود آنان از منافقان، مؤمنانیهستند که ابتدا به ولایت علی (ع) اقرار و تصدیق زبانی نشان دادند، اما هرگز آن را تصدیق باطنی نکردند و پس از درگذشت رسول خدا (ص)نیز آن را انکار کردند. علامه طباطبایی نوآوری خاصی در تفسیر این آیه دارد. خطاب آیه با مؤمنان است و آنان را از ایمان اجمالی به ایمان تفصیلی فرامیخواند و علامه با حفظ مبانی کلامی شیعه آیه را برنامهای برای پیشگیری از وقوع نفاق و یا کفر در جامعة ایمانی میداند. تحلیل تطور تاریخی دیدگاه مفسران شیعه با روی آورد برون دینی، مبانی و لوازم کلام آن را آشکار میسازد.
نوشته
علامه طباطبایی، فیلسوفی نوصدرایی
آن گروه از تاریخنگاران فلسفه که تاریخ فلسفة اسلامی را از کندی شروع و به ابنرشد ختم میکنند، با این استدلال که مسلمانها در طی نهضت ترجمه میراث فلسفی یونان را به زبان عربی برگرداندند و پس از آن در دورة تألیف، که با کندی آغاز میشود، بخش مهمی از اندیشههای ترجمهشده را بومی کردند و با آموزههای دینی درآمیختند و این فلسفه بعد از کندی توسط فارابی و ابنسینا صبغة دینی پیدا کرد؛ اما بعد از ابنسینا، غزالی نقد کوبندهای از فلسفة اسلامی به عمل آورد و ضربة مهلکی بر پیکر آن وارد کرد؛ به گونهای که در اثر آن کمکم چراغ فلسفه در دنیای اسلام رو به خاموشی رفت و دفاعیات ابنرشد از فلسفه در مقابل غزالی هم به جایی نرسید؛ طبعا این گروه از تاریخنگاران، مسلمانان را صاحب مکتب فلسفی خاصی نمیدانند. این نظریه که تا چند دهه در بین تاریخنگاران فلسفه شایع بود، در سایة تلاش برخی از مستشرقان همچون کربن و برخی دیگر اکنون به کلی از بین رفته است و امروزه همگان متفقالقولاند که در حوزة اندیشة اسلامی افزون بر مکتب فلسفی سینایی، دو مکتب فلسفی بانفوذ دیگری ظهور کرده است که بنیانگذاران این دو مکتب، شیخ اشراق و ملاصدرا هستند. این مقاله بر آن است که مکاتب فلسفی در حوزة اندیشة اسلامی منحصر به سه مکتب مشائی، اشراقی و حکمت متعالیه نیست. تأسیس مکتب فلسفی جدید و ارائة نظریات نو بعد از ملاصدرا هم ادامه پیدا کرده است. گروهی از فیلسوفان، که علامة طباطبایی یکی از آنهاست، مکتبی را عرضه کردهاند که میتوان آن را «فلسفة نوصدرائی» نامید. در این مقاله جایگاه فکری و نوع فلسفهورزی علامة طباطبایی بررسی میشود
نوشته
عملکرد فطرت به مثابهی محرک تاریخ در فلسفهی تاریخ علامه طباطبایی
مسئلهی محرک تاریخ از جمله مباحث چند وجهی فلسفهی تاریخ است که با مباحث دیگر آن درمیآمیزد. این مسئله در دیدگاه علامه طباطبایی با شناخت ادوار تاریخ گره میخورد. تاریخ مورد اشارهی علامه، تاریخ انسان و ملتها است که در منظومهی فکری ایشان به سه دورهی بساطت و سادگی، دورهی وحدت ملتها و دورهی حس و ماده تقسیم میشود. فطرت به مثابه محرک تاریخ در هر سه دوره نقش ایفا میکند. فطرت در دو دورهی اول، خود را در قالب خاصیت استخدامگری نشان داد و با توجه به مجموع ویژگیهای این دو دوره اصل استخدام برای حرکت جامعهی بشری کافی بود. البته استخدام مثل دیگر اصول عقل عملی و دیگر گرایشهای فطری در معرض انحراف و اشتباه بود و این مسئله با پیشرفته تر و پیچیده تر شدن جوامع خود را نشان داد، لذا در دورهی سوم حیات تاریخی بشر لازم بود عامل دیگری نیز به کمک آن بیاید تا مسیر رو به کمال انسانیت متوقف نشود. این عامل دیگر وحی و دین است. وحی و دین هم باید مطابق با فطرت میبود وگرنه نمیتوانست نقشی در حرکت تاریخ داشته باشد.
نوشته
فلسفه ی تاریخ از منظر علامه طباطبائی با محوریت تفسیر المیزان
فلسفة نظری تاریخ، به چگونگی حرکت تاریخ و نقشة مسیر حرکت آن می پردازد. بررسی کیفیت حرکت تاریخ از نظرگاه دینی، می تواند شناخت صحیحی از موقف تاریخی ما، در مسیر حرکت تاریخ به دست آورد. علامه طباطبائی تاریخ را سیر حرکت از «وحدت به کثرت» و از «کثرت به وحدت» می داند. انسان ها سعی در «استخدام» یکدیگر دارند و این گونه به یکدیگر پیوند می خورند و جامعة ابتدایی را تشکیل می دهند. ویژگی «استخدام» چون منفعت طلبی شخصی را به دنبال دارد، موجب اختلاف و هرج مرج می شود. این اختلاف تنها از سوی یک عامل بیرونی امکان برطرف شدن دارد و آن «نبوت» است. انبیای الهی با شریعت آسمانی، موجب وحدت جوامع و رشد و تکامل آنها به سوی سعادت حقیقی می گردند. بر این اساس، انبیای الهی را می توان عامل اصلی حرکت تاریخ به شمار آورد.
نوشته
گزارش اجمالی: وضعیت فلسفه در نیم قرن اخیر
آیا نقش ایشان را در رشد فلسفه در همان سدههایی ایشان شاگرد بودند و بعد آمدند استاد دانشگاه شدند،چه در (به تصویر صفحه مراجعه شود) مرحوم مطهری، عالم بود،فاظل بود، بافکر بود. یا داستان و راستان که میگویند از یک فیلسوف بعید است که بیاید رمان بنویسد آن هم برای قشر عوام؟آیا این ناشی از آن نمیشود که جنبه متکلم بودن ایشان،بر حیثیت فیلسوف بوده ایشان غلبه داشت؟ البته متکلم هم بود،اما این که کتاب حجاب نوشت و یا کتابهای دیگر را نوشت یا داستان راستان نوشت،این را به حساب متکلم بودن نگذارید. عرض کردم،مسائل سیاسی- اجتماعی را اصلا کار ندارم ولی آثار ایشان در فرهنگ اسلامی،فرهنگ باطنی اسلامی،یعنی عرفان اسلامی تشیع هماکنون در دنیا منشأ اثر خیر است. شاید من همهء آثارشان را نخواندم،ولی به عنوان یک مدافع از فرهنگ اسلامی و فلسفهء اسلامی و عرفان اسلامی چرا،خیلی قوی است و خیلی منشأ اثر بوده، ولی حالا این که یک بدایعی از خودش آورده باشد و صاحبنظر باشد،نه،من چندان آشنایی ندارم. گویا در آن دوران میان مرحوم طباطبایی با آثای حائری در مورد بحث امکان،مکاتباتی صورت گرفته و بعد آقای فلاطوری مطالبی در نقد آنها نوشتند؟ بله این نقدهایی که آقای فلاطوری نوشته بود،در آن جلسات شبانه مطر شد،عجیب این که علامه طباطبایی خودش نقد را دیده بود و فکر میکرد این یک آلمانی است که اینها را نوشته و فکر نمیکرد که او فلاطوری است و طلبه بوده و اینها را بلد است.
نوشته
درباره ما
عضویت
تماس با ما
جهت عضویت در خبرنامه،اطلاع از تازه ترین جلسات، گرد همایی ها و کتاب های چاپ شده ایمیل خود را وارد کنید.
لطفا آدرس ایمیل خود را وارد نمایید!
آدرس وارد شده معتبر نمی باشد!
.با ما همراه باشید
.حقوق مربوط به این سایت متعلق به "سایت علامه طباطبایی" بوده و هرگونه کپی اطلاعات با ذکر منبع مجاز می باشد