مقاله حاضر به بررسی این مسأله می پردازد که آیا مفهوم جوهر، جنس و مقوم انواع جوهری است یا آنکه مفهومی انتزاعی و غیر ماهوی است؟ غالب حکیمان مسلمان از جنسیت جوهر دفاع کرده اند و تعداد اندکی که فخر رازی در صدر آنهاست قائلند که جوهر جنس و مقوم انواع جوهری نیست. ملاصدرا مدافع جنس بودن جوهر است و ادله منکرین را به نحو گسترده مورد نقد قرار داده است. در این نوشته نخست اهم ادلة منکرین جنسیت جوهر را گزارش می­کنیم. سپس نقدهای صدرا بریکایک آنها را مورد بررسی قرارداده و نشان خواهیم داد که نقدهای حکیم نه تنها از قوت آن ادله نکاسته، بلکه در جای جای، ناخواسته مدعای منکرین را تقویت نموده است. در گام بعد دو دلیل بر اثبات جنسیت جوهر -یکی از صدرا و دیگری از علامه طباطبایی- گزارش شده آنگاه مورد نقد و ارزیابی قرار گرفته اند، در نهایت بیان شده است که نظریة جنس بودن جوهر هیچ دلیل مستحکمی ندارد. حال آنکه بر نفی جنسیت جوهر ادله قابل اعتنایی وجود دارد. در پایان به این نکته پرداخته­ایم که نفی جنسیت جوهر پیامد های فلسفی مثبتی خواهد داشت که سه مورد از آنها را مورد بررسی قرار داده­ایم: الف- مقوله بندی جدید از جواهر. ب- رفع ابهام از جوهریت نفس وسایر بسائط. ج- رفع ابهام از جوهریت واجب تعالی.
نوشته
هم ارزی ماده ـ انرژی با معادلة‌ وحشت انگیز : 2E = mc آغاز شد که انیشتین با جسارت تمام آن‌ را مطرح کرد و نه تنها فیزیکدانان، بلکه فیلسوفان را نیز در شگفت فرو برد. از آن زمان (1905م) رویکردهای گوناگونی در این زمینه ارائه شده است. تمام این رویکردها از جانب دانشمندان غربی بوده است؛ با این همه، هیچ سیستم فیزیکی ـ فلسفی که پایه‌‌های جهان‌شاختی معقول و مقبول داشته باشد، از سوی فیلسوفان و فیزیکدانان ارائه نشده است؛ رویکردهایی نظیر نگرش کلامی، متافیزیکی باطل، و دیدگاه‌های افراط یا تفریط گرایانه در فلسفة علم (فیزیک و ریاضی)، و. . . باعث شده است موضوع، بسی پیچیده‌تر و خوف انگیزتر از موقعیت اولیه‌اش باشد. نگرش صحیح و منطقی که بتواند سیستم فلسفی قابل قبولی عرضه بدارد فقط در حیطة جهان‌شناختی رئالیستی تصور می‌شود و این حیطه، بستر پرتکاپوی فلسفة اسلامی است. از دانشمندان اسلامی در صد سال اخیر فقط علامه طباطبایی و استاد شهید مطهری به صورت مبنایی به این مسأله پرداخته‌اند. بررسی و رویکردهای این دو بزرگوار، دارای رهاوردهای بسیار عالی در فلسفة اسلامی و فیزیک است. مقالة حاضر، پژوهش دربارة سؤالات، مباحث و نظریات مطرح شده از سوی این دو بزرگوار بوده، رهاوردهای نوی درزمینة‌ حقیقت ماده و انرژی ارائه می‌دهد، و پرداخت به نتایج عالی این بحث در فلسفة اسلامی را به مجالی دیگر می‌سپارد.
نوشته
نحوه وجود نفس قبل از بدن و حدوث جسمانی آن از مباحث کلامی و فلسفی است. سوال این است که علامه طباطبایی نحوه وجود نفس قبل از بدن و حدوث جسمانی آن را چگونه تقریر کرده و چه شباهت و یا تفاوتی با دیدگاه ملاصدرا دارد؟ علامه طباطبایی نفس قبل از بدن را به نحو وجود جمعی و ملکوتی اثبات کرده در حالی که ملاصدرا از نفس قبل از بدن به عنوان وجود عقلی نفس در مراتب علل عالیه یاد کرده است. همچنین در بحث انسان در دنیا، علامه حدوث نفس در بدن را به معنای تبدیل نشئه مادی بدن به نفسانی دانسته و حدوث جسمانی نفس را اثبات کرده است. صرف نظر از برخی اختلاف ها، می توان گفت نتیجه تفسیر علامه از آیات مربوط به مراتب آفرینش انسان و نفخ روح در بدن، در مورد کیفیت حدوث نفس، مشابه همان تبیینی است که ملاصدرا بر اساس مبانی حکمت متعالیه از حدوث نفس کرده است، و از منظر هر دو حکیم، نفس، تمام بدن و محصول بدن مادی است؛ با این تفاوت که ملاصدرا بر اساس مبانی حکمت متعالیه، و علامه با پذیرش همان مبانی و با توجه به دلایل وحیانی آن را تقریر کرده است.
نوشته
Footer