واژگان اضداد به دلیل نقش مهمی که در تفسیر آیات دارند، از دیرباز مورد توجه مفسران قرآن قرار گرفته اند. برای دست یافتن به یک تفسیر روشن از معنای چنین کلماتی که در عین وحدت دارای دو معنای متضادند، به ویژه در آیات قرآن، باید به دیدگاه مفسران صاحب نظر و لغت شناسی که در شناخت این کلمات تبحر دارند، و با ارائه شواهد و قرائن تفسیر شایسته ای از آنها ارائه می دهند، مراجعه کرد. ازاین رو این مقاله قصد دارد بعد از ارائه گزارشی از پیشینه مبحث اضداد و اختلاف نظر بزرگان علم لغت در زمینه وجود این الفاظ در زبان عربی و آیات قرآن، به بررسی این پدیده غیرقابل انکار زبانی، در تفاسیر قرآن بپردازد. انتخاب تفسیر تبیان شیخ طوسی و المیزان علامه طباطبایی از میان تفاسیر موجود به دلیل دقت نظر و توجه هر دو مفسر به اهمیت و جایگاه اضداد در تبیین و تفسیر آیات قرآن بوده است. ازجمله نتایج این مقاله، تایید وجود پدیده اضداد در زبان عربی و قرآن از جانب هر دو مفسر، توجه و بهره گیری از معنای متضاد این کلمات در تفسیر آیات، گسترده تر بودن مبحث اضداد در تبیان نسبت به المیزان و نیز توجه هر دو مفسر به عوامل پیدایش اضداد در زبان است.
نوشته
فقه ازجمله علومی است که با تاریخچه بیش از هزار ساله، پویایی و تحول خود را در بستر زمان حفظ کرده و پاسخگوی نیازهای جامعه بوده است. با این حال، در برهه‌هایی از زمان، بنا به علل و عوامل خاصی دچار وفقه و رکود نسبی گشته از سرعت رشد و بالندگی آن کاسته شده است. در میان این عوامل، جاذبه و تأثیر شخصیت فقها، عامل مهمی به شمار می‌رود که کمتر بدان توجه شده است. این مقاله به تبیین نقش این عامل در رکود نسبی و کندی سرعت رشد و بالندگی فقه و اجتهاد در عصر «مقلده» می‌پردازد که شامل حدود یک صد سال از زمان وفات شیخ طوسی (ره) تا زمان ابن ادریس حلی است. نویسنده بر این نکته تأکید می‌کند که فقها در عین بهره‌گیری از نظریات علمای سلف، هیچ‌گاه نباید تحت تأثیر نام و شهرت و عظمت مقام علمی آنان قرار گرفته، از تفکر اصولی و اجتهادی و پاسخ‌گویی به نیازهای جامعه در چارچوب شرایط زمان و مکان خود باز مانند؛ چرا که باب اجتهاد برای آگاهان به این فن، همواره مفتوح و هر فقیهی هر چند ماهر، فقیه زمان خود و نه زمان آینده است.
نوشته
حسن وقبح اخلاقی که به فعالیتّهای ارادی انسان اختصاص دارد، منشاء صدور امر و نهی اخلاقی است. فلاسفه‌ی اخلاق بحثهایی بسیار طولانی در خصوص منشاء و واقعیّت آن داشته‌اند. خواجه نصیر الدّین طوسی(رحمه اللّه علیه) به عنوان یک فیلسوف بزرگ معتقد است که حسن و قبح اخلاقی یک امر قراردادی می‌باشد و در نزد او ملاک تشخیص حسن و قبح اخلاقی «توافق عقلا»‌ است. علاّمه سیّد محمّد حسین طباطبایی(رحمه اللّه علیه) در «حسن و قبح اخلاقی» نظریّه‌ی بدیعی دارند. در نظر ایشان «حسن و قبح اخلاقی» از اعتبارات ذهنی است. بر طبق نظر ایشان ملاک تشخیص «حسن و قبح اخلاقی» «ملائمت و منافرت با طبع است.» دین با بالا بردن توان فطرت برای تشخیص اخلاقیّات به انسان کمک می‌کند و نیز از طریق ترمیم ناتوانی‌های او به یاریش می‌شتابد و این دو دیدگاه می‌توانند به اشتراکاتی برسند. پژوهش شامل موارد ذیل است: مبانی اخلاقی خواجه‌نصیرالدین طوسی، حکمت عملی و حکمت نظری، انسان‌شناسی، نفس انسانی، علم و ادراک، نفس‌الامر، عقل، حسن و قبح عقلی، حسن و قبح شرعی، ماهیت قضایای حسن و قبح اخلاقی، مبانی اخلاقی علامه طباطبایی، مراتب عقل، عقل عملی و عقل نظری، مفاهیم اعتباری، اقسام اعتباریات، اعتبار وجوب، اعتباریات دائم و متغیر، رد صریح نسبیت، توجه اخلاقیات در تفسیر علامه از قرآن کریم، مقایسه و تطبیق، همگرایی نظریات.
نوشته
Footer