این پایان نامه درصدد بررسی نقشه عوالم هستی و نسبت آن ها با یکدیگر و همچنین نسبت انسان با عوالم و مسیر حرکت او در این مقیاس ، بر اساس آراء علامه طباطبایی و آیت الله شاه آبادی است.دو حوزه انسان شناسی و جهان شناسی میتوانند ارتباط وثیقی با هم داشته باشند که متأسفانه کمتر به آن پرداخته شده است. در این مجال برآنیم که گامی ناچیز در راستای تطبیق این دو حوزه مهم مطالعاتی فلسفی-عرفانی برداریم.علامه طباطبایی براساس قوس نزول و صعود انسان را از عالم مجردات دانسته که از عالم مثال گذشته و در عالم مادی ساکن شده و پس از این طی حرکت جوهری در قوس صعود همین عوالم را-در عین پیمودن عالم برزخ و قیامت -به سمت بالا می رود. اما آیت الله شاه آبادی پس از طرح قوس نزول،درمورد قوس صعود قائل به طی کردن زمین های هفتگانه وپس از آن،آسمان های (بواطن)هفتگانه می‌باشند، که این حرکت تشکیکی یا اشتدادی است.
نوشته
عموم فلاسفه از دیرباز، حرکت در سه مقوله کم، کیف و اَین را پذیرفته اند. ابن سینا اثبات کرد که حرکت در مقوله وضع نیز ممکن است، اما به شدت با وقوع حرکت در جوهر و دیگر مقولات مخالف بود. صدرالمتالهین با طرح نظریه بدیع حرکت جوهری، جوهر را نیز از مقولاتی قرار داد که حرکت در آن ها رخ می دهد. اما او نیز همچون دیگر فلاسفه، حرکت در سایر مقولات را نپذیرفت، به ویژه در مقولاتی که افراد آن ها تدریجی الحصول است؛ چرا که حرکت در آن ها باعث به وجود آمدن پدیده «حرکت در حرکت» می شود که از دیدگاه همه فلاسفه، امری محال است. با وجود این، به اعتقاد علامه طباطبایی پذیرش حرکت جوهری، مستلزم پذیرش وقوع نوعی حرکت تبعی اما حقیقی در همه مقولات نه گانه عرضی است. لذا از دیدگاه ایشان حرکت در حرکت نه تنها محال نیست، بلکه تبیین چگونگی سرعت و کندی حرکات در پرتو پذیرش حرکت در حرکت ممکن است. این مقاله به تبیین زوایای نظریه ایشان و نقد و بررسی آن پرداخته است.
نوشته
Footer