Toggle navigation
کتابخانه
کتاب ها
مقاله ها
بریده متون
پایان نامه ها
گرد همایی ها
منتشر نشده ها
دیداری شنیداری
آلبوم
تصویر
صدا
ویدیو
سلوک شخصی
خانه ها
زندگی نامه و خاطرات
خاندان علامه
نامه ها
خودنوشت
ذوقیات هنری
مدرسه فکری
اساتید-جلسات-شاگردان
هانری کربن
جستجو
دیدگاه ابن تیمیه درباره امامت و نقد آن از منظر علامه طباطبایی
این تحقیق، بیان دیدگاه ابنتیمیه درباره بحث امامت و نقد افکار او بر اساس دیدگاه علامه طباطبایی است؛ زیرا که بخش عمده معتقدات و افکار ابنتیمیه در حنبلیها و سلفیهای بعد از او بسیار تأثیرگذار بوده است. برای دستیابی به این هدف، بعد از شناخت مفهوم و جایگاه امامت با استفاده از آثار هر دو طرف بحث، مباحثی از جمله: ویژگیها و وظایف امام و شیوه تعیین او بررسی شده است. مهمترین مسأله در این میان، شاید مسأله عصمت باشد که ابنتیمیه تأکید فراوان بر نفی آن دارد تا بتواند ادعاهای خود را ثابت نماید. اما بحث اصلی تحقیق که بعد از رحلت پیامبر تاکنون، با اهمیتتر مینماید و مرکز اختلافات میان فرق گوناگون اسلامی است، بحث بر سر مصداق امام است. در این فرصت نیز سعی بر آن است که این مباحث از دیدگاه ابنتیمیه بررسی شده و سپس نقد آنها با تکیه بر اندیشههای علامه طباطبایی انجام گیرد. در جمعآوری دیدگاههای ابنتیمیه، تکیه بیشتر بر کتاب «منهاج السنه» میباشد؛ زیرا که مهمترین کتاب او درباره امامت بوده و همچنین در آن، حملاتی نیز به عقاید اساسی شیعه وارد کرده است. اما در میان آثار علامه، «المیزان» نگاه تازهای با استفاده از آیات قرآن به مسأله امامت دارد، که در این تحقیق، عمده تکیه بر آن میباشد. نتیج? حاصل از این پژوهش، این است که نگاه ابنتیمیه به امامت و لوازم آن، نگاهی بیثبات بوده و اغلب گزینههایی که او در این بحث قائل است، مواردی ابتدایی است نه تداومی؛ به خلاف علامه طباطبایی که با نگاه قرآنی در این مسأله، ثبات دیدگاه داشته و هیچگاه در طول عمر علمی ایشان در پایههای بحث امامت و لوازم آن تغییری ایجاد نشده است.
نوشته
تحلیل و بررسی تاویل از دیدگاه ابن تیمیه و علامه طباطبائی
تاویل یکی از مباحثی است که میان اندیشمندان مسلمان مورد بحث و نظر قرار گرفته است. ممکن است با بررسی دیدگاههای مرتبط با تاویل به نظر برسد دیدگاه ابنتیمیه و علامه طباطبایی در مورد تبیین تاویل یکسان است؛ اما با دقت در این دو دیدگاه تفاوت روشن میشود. در دیدگاه ابنتیمیه تاویل اخبار و انشاءهای قرآن از هم جدا هستند و تاویل اخبار را نفس واقعیت خارجی آنها و تاویل اوامر را تحقق ماموربه میداند؛ اما در دیدگاه علامه طباطبایی اولا همه قرآن دارای تاویل است و مختص متشابهات نیست؛ ثانیا تاویل را از سنخ حقایق میداند نه از سنخ معنا و مفهوم. بین دیدگاه ابنتیمیه و علامه تفاوت اساسی وجود دارد و آن اینکه ابنتیمیه مابازای خارجی آیات را تاویل میداند؛ اما سخن علامه طباطبایی دقیقتر از آن است؛ یعنی تاویل، حقیقت نفسالامری است که فراتر از عالم ماده و واقع خارجی است. تفاوت دیگر در این است که ابنتیمیه علم به تاویل را مطلقا از همه انسانها نفی میکند؛ اما علامه طباطبایی بر اساس آیات معتقد است برخی بندگان خداوند خاص علم به تاویل دارند و نفی مطلق ابنتیمیه را نمیپذیرد.
نوشته
تعارض عقل و نقل از دیدگاه علامه طباطبایی و ابن تیمیه
ابن تیمیه در باب تعارض عقل و نقل، به تقدم نقل معتقد می شود. وی در عین حال که عقل را می ستاید، دلایلی را مطرح می کند که بیانگر ضعف دلیل عقلی است و نمی تواند با دلیل نقلی معارضه کند. نگارنده با بهره گیری از نظرات علامه طباطبایی کوشیده است تا ضعف دیدگاه ابن تیمیه را که ناشی از بدفهمی و برخورد سودجویا نه وی با عقل است نشان دهد. تنزل عقل تا سر حد غریزه و اعتقاد به تعدد عقل، از مهم ترین اشکالات وارد بر دیدگاه اب نتیمیه است.
نوشته
توحید و شرک عبادی از منظر ابنتیمیه و علامه طباطبایی
پایان نامه حاضر با موضوع توحید و شرک عبادی از منظر ابنتیمیه و علامه طباطبایی صورت گرفته که بعد از آوردن مفاهیم و کلیات بحث در فصل اول، در فصل دوم توحید عبادی مورد بررسی قرار داده شده و در دو گفتار از حقیقت توحید عبادی و دلائل اثبات آن بحث شده و ملاحظه شد که توحید عبادی نزد ابنتیمیه یعنی اینکه خضوع و فرمانبرداری محض تنها در مقابل خداوند باشد و برای اثبات آن به آیات قرآن کریم استناد میکند. و این در حالیست که از دیدگاه علامه طباطبایی خضوع و تذلل در یک فعل برای عبادت شدن آن کفایت نمیکند و مولفههایی مانند اعتقاد به الوهیت و ربوبیت معبود و استقلال در این الوهیت و ربوبیت هم لازم است. و در اثبات توحید عبادی به آیاتی از قرآن که دال بر توحید در عبادت میباشند استناد میکند و با تفسیر و توضیح این آیات توحید عبادی را به اثبات میرساند. در فصل سوم دیدگاه ابنتیمیه و علامه طباطبایی در مورد حقیقت شرک عبادی و دلائل نفی آن مقایسه شد و در باب حقیقت شرک عبادی این نتیجه حاصل شد که ابنتیمیه آن را هر گونه خضوع و خشوع محض در مقابل غیر خداوند و یا واسطه قرار دادن غیر خدا در پرستش و خواندن خداوند میداند و برای نفی آن از آیات قرآن، سخن و سیره پیامبر(ص) و عمل و سخن صحابه، تابعین و اسلاف امت، مخصوصاً در نشان دادن مصادیق شرک استفاده میکند. و در شرک محسوب شدن یک فعل از نظر علامه طباطبایی علاوه بر خضوع و تذلل در مقابل غیر خدا و یا واسطه قرار دادن غیر، اعتقاد به الوهیت و ربوبیت آن غیر و استقلال در الوهیت و ربوبیت او نیز لازم است، و برای نفی آن به آیات قرآن تمسک میجویند. و در فصل چهارم به ذکر برخی از امور که گونههایی از آنها در نظر ابنتیمیه شرک شمرده شده پرداخته شد و با ذکر سه مورد از مهمترین آن مصادیق یعنی شفاعت، توسل و زیارت، دیدگاه ابنتیمیه و علامه طباطبایی در مورد هر یک مورد بررسی قرار داده شد و با توجه به سخنان هر یک از آنها در این مباحث روشن شد که ابنتیمیه بحث از شفاعت را به سه صورت مطرح میکند و دو گونه از آن را صحیح میداند که یکی طلب شفاعت از شافعان در زمان حیاتشان است. و معتقد است صحابه رسول الله از او درخواست شفاعت میکردند. و دیگری شفاعت در قیامت است و آن را شفاعتی میداند که خداوند در قرآن به آن اذن داده است و مردم در قیامت از شفاعت پیامبر(ص) بهره مند میشوند، و قسم دیگری از شفاعت یعنی طلب شفاعت از شافع پس از حیاتش را از هیچ کسی حتی پیامبر گرامی اسلام صحیح نمیداند. و علامه با پاسخ به اشکالات وارد بر شرک بودن مسائلی مانند شفاعت، توسل و زیارت این امور را شرک ندانسته و بر سازگاری این امور با توحید حقیقی و مخصوصاً توحید در عبادت تأکید میکند.
نوشته
جایگاه عقل در دین شناسی از دیدگاه علامه طباطبایی و ابنتیمیه
یکی از مباحث مهم در دین شناسی جایگاه عقل در درک معارف دینی است، در پژوهش پیش رو تلاش میشود جایگاه عقل از دیدگاه ابن تیمیه و علامه طباطبایی مورد تحلیل و بررسی قرار گیرد، تا نقاط قوت وضعف دو دیدگاه روشن شود. ابن تیمیه معتقد است گاهی عقل بر قوهای گفته میشود که انسان با آن تعقل میکند، چنانکه بر علوم و اعمالی که با آن قوه حاصل شده نیز عقل گفته می شود. که این معنی نتیجه عقل به معنای اول است، ازدیدگاه ابن تیمیه انسان در کسب معارف دینی با بودن کتاب و سنت و فطرت نیازی به عقل ندارد، و در صورت تعارض شرع و عقل، شرع مقدم است و سانی که به عقل در معارف توجه می کنند را در خطا میداند. علامه نیز معتقد است مراد از عقل در انسان عبارتست از نفس مدرک انسان و آن مبدئى است که تصدیقهاى کلى و احکام عمومى بدان منتهى می شود، علامه دیدگاه افراطی که در آن عقل در دین شناسی کاملا خود بسنده است و دیدگاه تفریطی که به بىاعتباری عقل نظر دارد، نمی پذیرد، و معتقد است جایگاه عقل بین آن دو است و عقل به هیچوجه به خطا نمی رود و یکی از منابع مهم در معرفت دینی است. و هرگز بین عقل و شرع تعارض واقع نمیشود، دراین میان عقل در اندیشه علامه نسبت به ابنتیمیه دارای جایگاه ویژهای در کسب معارف دینی دارد.
نوشته
حقیقت ایمان و کفر از دیدگاه ابن تیمیه، شهید ثانی و علامه طباطبایی
مسئله اصلی در این پایان نامه بررسی حقیقت ایمان و کفر از دیدگاه ابن تیمیه ، شهید ثانی و علامه طباطبایی است که در سه فصل ویک نتیجه تنظیم شده است . وسعی ما بر اینست که در این پایان نامه به این بپردازیم که مرز بین این دو در حقیقت و واقع چگونه است . که این در سه فصل مورد بررسی قرارگرفته است .ابن تیمیه بر این باور است که ایمان حقیقی، ایمان قلبی است واین ایمان اصلش تصدیق قلبی وسپس قول قلبی (اقرارو معرفت قلبی "علم") است وانگاه عمل قلبی( محبت به خدا و رسولان وترس ازخدا) تابع تصدیق وقول قلبی است وعمل بدن وجوارح تابع قلب است. ایشان در باره حقیقت کفربراین باور است که هر فردی ، پیامبر یا اولیایی از اولیاء الله را در دنیا واسطه شفاعت در قیامت قرار دهدیا متوسل به او شود به گونه ای که قدرت خداوند واراده اورا به صورت مستقیم لحاظ نکندمشرک وکافر است واگر توبه نکرد باید کشته شود. شهید ثانی بر این باور است که ایمان یا شرعی وحقیقی است که همان تصدیق قلبی است ویاایمان عرفی و لغوی که همان تصدیق زبانی است.حقیقت ایمان جایگاهش در قلب است و عمل و شدت وضعف در حقیقت ایمان راه ندارد بلکه عمل شرط قبول ایمان است. وی کفررا مقابل ایمانمی داند ومی نویسدکفر عبارت است ازعدم ایمان از انچه شانش این است که مورد ایمان واقع شود .واز نگاه علامه طباطبایی حقیقت ایمان عبارت است ازجایگیر شدن اعتقاد در قلب است به گونه ای که این ایمان واعتقاد همراه با ادراک و تسلیم قلبی است.ایشان ایمان را تصدیق واذعان به چیزی به همراه التزام عملی به ان می داند .وی حقیقت کفر رابر اسا س روایات اینگونه بیان می دارد :1- انکار ربوبیت خدا 2- ترک عبادت او .وطبق نظر ایشا ن ناامیدی از رحمت خدا وند از گناهان کبیره است ولذا کفر محسوب می شود
نوشته
سنجش منزلت و کارایی عقل در فهم متون دینی از نظر ابن تیمیه و علامه طباطبایی
در تاریخ اسلام همواره اشکالاتی نسبت به کارایی و منزلت عقل در معارف دینی مطرح بوده است. نوشتار حاضر به بررسی این موضوع از نگاه ابنتیمیه و علامه طباطبایی میپردازد. ابنتیمیه گرچه خود را یک عقلگرا معرفی کرده است، ادراکات عقلی را یک دلیل مستقل نمیشمرد. از نگاه او، شناخت و معرفت دینی، تنها از راه شرعی میسر است و این راه، متضمن دلایل عقلی و براهین قطعی نیز هست؛ ولی راه کلام و اهل رای و نیز راه ریاضت و عرفان بدعت است. در مقابل، علامه طباطبایی فهم عقلانی را در کنار ظواهر شرعی و راه ریاضت و مجاهده نفسانی، دارای حجیت ذاتی میداند.
نوشته
ماهیت «تاویل» از دیدگاه ابن تیمیه و علامه طباطبائی
درﺑﺎره ﻣﺎﻫﯿﺖ تاویل دو دیدگاه معرفت ﺷﻨﺎﺳﺎﻧﻪ و ﻫﺴﺘﯽ ﺷﻨﺎﺳﺎﻧﻪ وﺟﻮد دارد. ﻣﺴﺌﻠﮥ اﯾﻦ ﭘﮋوﻫﺶ، ﭼﯿﺴﺘﯽ ﺗﺄوﯾﻞ از دﯾﺪﮔﺎه اﺑﻦﺗﯿﻤﯿﻪ و ﻋﻼﻣﻪ ﻃﺒﺎﻃﺒﺎﺋﯽ اﺳﺖ. از اﯾﻦ رو در آن، ﭘﺲ از ﺑﺮرﺳﯽ ﻣﻌﺎﻧﯽ ﻟﻐﻮی و اﺻﻄﻼﺣﯽ ﺗﺄوﯾﻞ و ﻧﯿﺰ ﻣﻌﺎﻧﯽ ﺗﺄوﯾﻞ در ﻋﺮف ﻗﺮآن ﮐﺮﯾﻢ، ﺑﻪ ﻣﻌﺮﻓﯽ اﯾﻦ دو دﯾﺪﮔﺎه ﭘﺮداﺧﺘﯿﻢ و ﺳﭙﺲ ﺑﻪ ﺗﻔﺼﯿﻞ، دﯾﺪﮔﺎه ﻫﺴﺘﯽ ﺷﻨﺎﺳﺎﻧﻪ ﺑﺎ ﺗﻘﺮﯾﺮ اﺑﻦﺗﯿﻤﯿﻪ و ﻋﻼﻣﻪ ﺑﻪ اﯾﻦ دو دﯾﺪﮔﺎه را ارزﯾﺎﺑﯽ ﻃﺒﺎﻃﺒﺎﺋﯽ را ﻣﻄﺮح ﮐﺮدﯾﻢ. در اداﻣﻪ، ﻧﻘﺪﻫﺎی آﯾﺖاﻟﻠﻪ ﻣﻌﺮﻓﺖ ﮐﺮدﯾﻢ. آﻧﭽﻪ اﯾﻦ ﻣﻘﺎﻟﻪ ﺑﻪ دﺳﺖ ﻣﯽ دﻫﺪ اﯾﻦ اﺳﺖ ﮐﻪ ﻧﻘﺪﻫﺎی ﻣﻄﺮح ﻋﻠﯿﻪ دﯾﺪﮔﺎه ﻫﺴﺘﯽ ﺷﻨﺎﺳﺎﻧﻪ، اﺷﺘﺒﺎه و ﻧﺎﭘﺬﯾﺮﻓﺘﻨﯽ ﺑﻮدن اﯾﻦ دﯾﺪﮔﺎه ﻋﺎﺟﺰﻧﺪ. ﻫﻢ از اﺛﺒﺎت ﭼﻨﯿﻦ ﻧﻘﺺ اﯾﻦ دﯾﺪﮔﺎه )ﺑﺎ ﻫﺮ دو ﺗﻘﺮﯾﺮش( اﯾﻦ اﺳﺖ ﮐﻪ ﺟﺎﻣﻊ ﻣﻮارد ﮐﺎرﺑﺮد ﺗﺄوﯾﻞ در ﻋﺮف ﻗﺮآن ﻧﯿﺴﺖ. اﯾﻦ ﻧﻘﺼﯽ اﺳﺖ ﮐﻪ دﯾﺪﮔﺎه ﻣﻌﺮﻓﺖ ﺷﻨﺎﺳﺎﻧﻪ ﻧﯿﺰ در آن ﺑﺎ دﯾﺪﮔﺎه ﻫﺴﺘﯽ ﺷﻨﺎﺳﺎﻧﻪ ﺳﻬﯿﻢ اﺳﺖ.
نوشته
معناشناسی اوصاف الهی از منظر ابن تیمیه و علامه طباطبایی (ره)
معناشناسی اوصاف الهی در طول تاریخ اندیشهی اسلامی در معرض مناظرات فراوانی بوده است. ابن تیمیه و علامه طباطبایی در مسأله معناشناسی اوصاف الهی، ضمن نقد خیالی بودن، نمادین بودن و راز آلودهگی زبان دین، بر معناداری و معرفتبخشی آن تأکید میکنند. ابن تیمیه با نقد دیدگاههای تعطیل، تفویض، تشبیه، تأویل و مردود خواندن آنها نزد سلف، به تبیین دیدگاه معناشناختی خود یعنی اثبات بلاکیف میپردازد. او با تفکیک بین ساحت معنا و ساحت کیفیت از طرفی و تمسک به اشتراک معنوی و پرهیز از خلط مفاهیم وخصوصیتهای مصداقی از طرف دیگر، به تحلیلی نسبتا جامع در این-باره و عبور از چالشهای پیشرو پرداخته است. وی علم به معانی صفات الهی را ممکن و علم به کیفیت آن را برای مخلوقین، ممتنع میداند. اشتراک معنوی مفاهیم صفات، منشاء معلوم بودن معنا، و عدم امکان احاطه بر ذات حق تعالی، منشاء مجهول بودن کیفیت است. از سوی دیگر علامه طباطبایی با پذیرش نظریه روح معنا، حقیقت لفظ را به روح معنا بازمیگرداند. یعنی درحقیقت این الفاظ در معانی معنوی بهکار گرفته شده که در طول آن، معنای ظاهری هم قرار دارد. بهکارگیری در معنای ظاهری مجاز نیست و در معنای معنوی و باطنی هم مجاز نیست؛ بلکه در هر دو قسم بهنحو حقیقی بهکار رفته است. یکی در مرتبه ظاهری و مادی و دیگری در مرتبه معنوی و متعالی. با بررسی تطبیقی میان این دو نظریه مشخص میگردد که نظریه اثبات بلاکیف با قرائت ابنتیمیه قابل بازگشت به نظریه روح معناست.
نوشته
درباره ما
عضویت
تماس با ما
جهت عضویت در خبرنامه،اطلاع از تازه ترین جلسات، گرد همایی ها و کتاب های چاپ شده ایمیل خود را وارد کنید.
لطفا آدرس ایمیل خود را وارد نمایید!
آدرس وارد شده معتبر نمی باشد!
.با ما همراه باشید
.حقوق مربوط به این سایت متعلق به "سایت علامه طباطبایی" بوده و هرگونه کپی اطلاعات با ذکر منبع مجاز می باشد