Toggle navigation
کتابخانه
کتاب ها
مقاله ها
بریده متون
پایان نامه ها
گرد همایی ها
منتشر نشده ها
دیداری شنیداری
آلبوم
تصویر
صدا
ویدیو
سلوک شخصی
خانه ها
زندگی نامه و خاطرات
خاندان علامه
نامه ها
خودنوشت
ذوقیات هنری
مدرسه فکری
اساتید-جلسات-شاگردان
هانری کربن
جستجو
بررسی انتقادی ناواقع گرایی دینی در کتاب دریای ایمان با تاکید بر دیدگاه علامه طباطبایی (ره)
چکیده:در این رساله ناواقعگراییهای کتاب دریای ایمان با تأکید بر دیدگاه علام? طباطبایی(ره) مورد نقد و ارزیابی قرار گرفته است. علامه(ره) بر فطری و بدیهی بودن واقعیت، تاکید دارد. از نگاه وی هستی منحصر در عالم ماده و منابع معرفت منحصر در حس و تجربه نیست. دیدگاه ایشان در مورد هستیِ امر الوهی، علم، مطابقت گزارههای دینی با واقع و نفسالامر، معناداری و معرفتبخشی گزارههای دینی گواه این است که علامه(ره) در عرصههای هستیشناسی و معرفتشناسی و در باب گزارههای دینی واقعگراست. اما در مقابل، کتاب دریای ایمان که توسط دان کیوپیت نوشته شده؛ شامل ناواقعگراییهای فراوانی در عرص? دین است. از مبانی مهم دان کیوپیت میتوان به طبیعتگرایی، تقدم معرفت و شناخت بر هستی و منحصر دانستن ابزارهای معرفت در حس و تجربه اشاره کرد که با توجه به دیدگاه علامه بطلان آن روشن است. تلاش وی برای بطلان ناواقعگرایی و اثبات نظری? انتقادی خود، به خاطر نداشتن دلیل کافی، علم زدگی و عدم شناخت وی از سایر ادیان، نافرجام است. ایشان درصدد است تا دین و آموزههای دینی را اموری ذهنی و بدون واقعیت خارجی تبیین کند تا مزیتهای دین بدون اعتقاد به امور متافیزیکی حفظ شود. به عبارت دیگر ایشان به دنبال معنویتی طبیعت-گرایانه است که باعث فعالیت انسان در عرص? زندگی میشود. از نگاه علامه چنین تفسیری از دین و آموزه-های دینی صحیح نیست و هیچ مزیتی را به دنبال ندارد؛ چون اعتقادی که ذهنی است و واقعیتی در ورای خود ندارد و تصور دنیا بدون حسابرسی آخرت، نمی-تواند انسان را به فعالیت وا دارد و آرمان زندگیاش باشد.
نوشته
اعتباریات اجتماعی؛ تفسیری رئالیستی
آیا دیدگاه علامه طباطبائی دربارة اعتباریات، بهطورکلی، و اعتباریات اجتماعی، بهطور خاص، با رئالیسم او سازگار است یا نه؟ مدعای این مقاله، سازگاری اعتباریات اجتماعی با رئالیسم علامه طباطبائی است. این مقاله برای نخستین بار اعتباریات و رئالیسم را با هم پیوند میدهد و به جنبة وجودشناسی اعتباریات توجه میکند. همچنین توضیح میدهد که رئالیسم علامه طباطبائی رئالیسم تعاملی است و در اینباره با توجه به نسبتی که سازمان وجودی انسان با سیر استکمالی دارد، ضابطة «به کار آمدن یا نیامدن در سیر استکمالی انسان» را برای سنجش انطباق یا عدم انطباق با سازمان وجودی انسان مطرح، و به موضوع کارآمدی و ناکارآمدی اعتباریات در رساندن به مقاصد توجه میکند. این مقاله از روشهای استقرایی و تحلیلی بهره میگیرد.
نوشته
بررسی نسبت دیدگاه اخلاقی علامه طباطبائی با واقع گرایی اخلاقی
بحث واقع گرایی و غیرواقع گرایی از محوری ترین مباحث فلسفه اخلاق است که بر اساس آن می توان مکاتب مختلف اخلاقی را از جهت نقطه اختلاف اصلی شان دسته بندی کرد. در این مقاله سعی بر آن است که نسبت دیدگاه اخلاقی علّامه طباطبائی با واقع گرایی اخلاقی مورد بررسی قرار گیرد. سوال اصلی در این تحقیق آن است که آیا میان اعتباری دانستن مفاهیم اخلاقی و غیرواقع گرایی اخلاق ملازمه ای وجود؟ اگر ملازمه ای میان این دو نیست، واقع گرایی اخلاقی چگونه بر اساس نظریه ادراکات اعتباری تبیین می شود؟ این تحقیق با روش توصیفی ـ تحلیلی به این نتیجه رسیده که طبق نظریه اعتباریات، باید و نبایدها انشاء محض نیستند، بلکه انشاء مبتنی بر واقعیت هستند و به لحاظ همان واقعیت ها قابل تحقیق و بررسی می باشند و از این طریق می شود بر آنها حتی برهان هم اقامه کرد.
نوشته
تبیین جملات اخلاقی از دیدگاه علامه سیدمحمدحسین طباطبایی و کارلا بگنلی
جایگاه بحثی عنوان "تبیین جملات اخلاقی اخلاقی" در فرااخلاق است.حل این مسئله مستلزم پاسخگویی به سوالاتی دررابطه با منبع و منشاء وجودشناسانه و معرفتشناسانه صدور جملات اخلاقی، نوع اندیشه و شیوه درکی فاعل در مواجهه با این جملات، عینیت و عملی بودن، صدق و کذبپذیری و اخباری یا انشایی بودن جملات اخلاقی میباشد. در دهههای گذشته رواج این مباحث دووجهی منجر به ظهور دیدگاههای متضاد واقعگرایی، شناختگرایی، ناواقعگرایی و ناشناختگرایی در حوزه فلسفه اخلاق شده است. دیدگاه واقعگرایی و شناختگرایی اخلاقی ویژگی اصیل جملات اخلاقی را عینیت و ناواقعگرایی و ناشناختگرایی آن را عملی بودن تشخیص دادند. این شکافهای به ظاهر غیرقابل وصل، بعدها به واسطه دیدگاههای تلفیقیای مانند "شناختگرایی غیرواقعگرا"پر شدند.علامه طباطبایی و بگنلی از جمله فلاسفهای هستند که قائل به رویکرد تلفیقی و دیدگاه "شناختگرایی غیرواقعگرایانه" میباشند. هر دوی این فلاسفه دیدگاه اعتبارگرایی یا همان برساختگرایی را برگزیدهاند و قائل به ماهیت شناختی، صدق و کذبپذیری و اخباری بودن جملات اخلاقی هستند. آنها با ارایه دلایلی خصیصه جملات اخلاقی را هنجاری و عملی بودن میدانند و در عین حال ویژگی عینیت را منکر نیستند. این دو در رابطه با رویکرد وجودشناسی پدیدارگرا بوده و ایده برساختگرایی را ابزار تبیینی مناسب برای توجیه این ادعای خود قلمداد مینمایند. این پایاننامه تلاشی در جهت بررسی، توصیف، تحلیل و مقایسه و تطبیق دیدگاه علامه طباطبایی و کارلا بگنلی است.
نوشته
تحلیل رئالیسم معرفتی از دیدگاه علامه طباطبائی و لری لائودن
پرسش از چیستی هدف معرفتی علم، چگونگی ارتباط هدف علم با پیشرفت و تضمین عقلانیت اهداف علمی، به عنوان مهمترین پرسشهای معرفتشناسی عصر معاصر، در حیطه مناسبات اجتماعی، دغدغه اصلی رساله حاضر است.علامه طباطبائی عالم اعتباریات را ساحتی میان دو عالم حقیقی برمیشمرد. هدف علوم اعتباری فعالیت قوای فعّاله در پی حصول غرض است. غرضی که براساس "اصل کوشش برای حیات" و تابع "اصل انطباق با محیط" و یا به عبارتی "اصل انطباق با احتیاجات" شکل گرفتهاست . از آنجایی که این علوم اعتباری بوده و حقیقی و رئال واقعی نیستند، پس صدق و کذب در گزارههای آنها بیمعناست. اما این بدین معنا نیست که ارزیابی گزارهها امکانپذیر نباشد. بلکه براساس اصل لغویت و عدم لغویت، اگر گزارهای در پی حصول غرض نباشد، لغو خواهد شد. اما از آنجایی که علوم اعتباری تغییرپذیر هستند، پس پیشرونده نیز خواهند بود. هرچه جامعهای متکاملتر باشد، گزارههای اعتباری آن نیز پیشروندهتر خواهند بود. اگر گزارهای برآمده از عقل جمعی باشد و جامعه را به سمت پیشرفت هدایت نماید، آن گزاره مقبول و به عبارتی عقلانی خواهد بود.از سوی دیگر، لائودن در راستای تکمیل و اصلاح الگوی نظریه علم، الگوی سنت پژوهشی را معرفی مینماید. الگوی سنت پژوهشی هدف علم را ذاتاً فعالیّت حل مسئله میداند و پیشرفت علم را درهم تنیده با عقلانیت آن تبیین میکند. از آنجایی که علوم متغیر هستند، پس دسترسی به صدق دشوار است. ارزیابی گزارهها از طریق ارتباط آن با هدف علم، یعنی فعالیت حل مسئله سنجیده میشود. اگر گزارهای در راستای هدف علم نباشد، آن گزاره لغو و گزاره رقیب جایگزین خواهد گردید. پیشرفت علوم نیز در ارتباط مستقیم با اهداف معرفتی علم تبیین میگردد، بنابراین، گزارهای پیشرونده خواهد بود که مسائل تجربی بیشتری را حل کرده و مسائل مفهومی کمتری را ایجاد نماید. گزارههایی که براساس "دلائل خوب" و اجماع دانشمندان استوار گردیده باشند، در راستای پیشرفت بوده و عقلانی خواهند بود. اگرچه میتوان میان آرای علامه در ساحت علوم اعتباری و دیدگاه لائودن مقایسهای برقرار نمود، اما علامه برای علم و ادراکات انسان ساحتی وسیعتر قائل است. علوم اعتباری ساحتی متغیر و مجاز در مقایسه با ساحت حقیقی علم و ادراکات انسان است. بدین معنا که گزارههای اعتباری از گزارههای حقیقی متولد نشده و استنتاج نمیشوند، اگرچه گزارههای اعتباری پایی در حقیقت دارند. رساله حاضر اگرچه درصدد است تا ظرفیت فلسفه اسلامی در باب گفتگو با معرفتشناسی معاصر غرب را ترسیم نماید، اما در عینحال توجه به این نکته حائز اهمیت است که مهمترین چالش فلسفه غرب در تبیین پیشرفت و تضمین عقلانیت آن ، این است که بُعد وسیعی از ساحت اداراکی انسان، یعنی ساحت حقیقی، از دید او مغفول ماندهاست.
نوشته
تفسیری نو از واقع گرایی علامه طباطبایی
با توجه تفسیرهایی که از دیدگاه اعتباریات علامه طباطبایی شده است هر خوانندهای با تفاسیر متعدد و برداشتهای مبهم روبروست. لذا در این مقاله بر اساس مبانی فلسفی اصالت وجود، تشکیکی بودن مراتب وجود و علم حضوری به واقعیات علامه و برداشتی نو از واقعگرایی ایشان در صدد ایضاح نظریه اعتباریات هستیم. در بررسیهای معرفت شناسی باید ملاحظه شود؛ دو قلمرو جدا از هم به نام واقعیات و ارزشها وجود دارد که بر مبنای دریافت حضوری انسان به خود و افعال خویش علم حضوری دارد و علم حضوری خطابردار و استدلالپذیر نیست پس انسان در مرتبه اول با حضور فعل اخلاقی در نزد خود واقعیت جملات اخلاقی را درک میکند. هنگام اخبار از این واقعیت چارهای ندارد تا تصور و تصدیقی از این حقیقت دریافتی خود در قالب موضوع و محمول یا مسندالیه و مسند به صورت علم حصولی بیان کند؛ در نهایت، واقعیت ارزش اخلاقی نوعی از ایجاد و خلق معانی است که انسان از نبود به عالم بود انشاء میکند. عدم توجه به احکام این دو قلمرو ادراکی و اصالت وجودی، تشکیک وجود نظام فلسفی علامه، هر تفسیری از دیدگاه ایشان غیر از ابهام چیزی برای خوانندگان در پی نخواهد داشت. بررسی مفاهیم اخلاقی، معیار صدق و کذب اخلاقی، انگیزش اخلاقی، معنای جملات اخلاقی از دیدگاه علامه مربوط به حوزه ادراک حصولی است.
نوشته
تقریری واقع گرایانه از اعتباریات علامه طباطبایی (ره)
ازآنجاکه علامه طباطبایی در کتاب اصول فلسفه و روش رئالیسم گزارههای اخلاقی را ذیل ادراکات اعتباری دستهبندی نموده و ارزش منطقی و واقعنمایی را از آنها سلب میکنند، همچنین آنها را تابع احتیاجات حیاتی و عوامل مخصوص محیطی بشر قلمداد کرده، برای آنها به تبع سیر تکاملی زندگی اجتماعی تغییر قایل میشوند و آنها را غیرضروری و موقت میخوانند، ابهاماتی درباره واقعگرایی ایشان در حوزه اخلاق و به تبع آن احکام دینی پدیدار میشود و برخی در عین پذیرش بعیدبودن و ناواقعگرابودن علامه در این حوزه، به ایشان نسبیتگرایی اخلاق را نسبت دادهاند. در صورتی که اعتباریبودن گزارههای اخلاقی به معنای قراردادی و انشایی بودن گزارههای اخلاقی باشد، نمیتوان هیچ گزاره اخلاقی را مرتبط با واقعیت خارجی دانست، بلکه اعتبار گزارههای مذکور وابسته به خواست و قرارداد جامعه است و ازهمینرو واقعنمایی و به تبع اطلاق گزارههای اخلاقی مورد خدشه واقع میشود و مستلزم نسبیگرایی در نظام اخلاقی خواهد شد. نوشته حاضر در نظر دارد با نگاهی تحلیلی و با توجه به مبانی فکری و مجموع آرای علامه در کتب مختلفشان به بررسی مبنای فکری ایشان در ارتباط با اخباری یا انشایی تلقیکردن گزارههای اخلاقی بپردازد. در این نوشته چگونگی مواجهه شاگردان طراز اول علامه با نظریه اعتباریات علامه نیز مورد بررسی قرار خواهد گرفت و نظر ایشان در باب اعتباریات روشن خواهد گشت. بیشک این مسئله تاُثیر بسیار عمیقی بر چگونگی استفاده ازدین و آموزههای دینی در بعد اخلاق و احکام خواهد داشت.
نوشته
تقریری واقع گرایانه از اعتباریات علامه طباطبایی (ره)
ازآنجاکه علامه طباطبایی در کتاب اصول فلسفه و روش رئالیسم گزارههای اخلاقی را ذیل ادراکات اعتباری دستهبندی نموده و ارزش منطقی و واقعنمایی را از آنها سلب میکنند، همچنین آنها را تابع احتیاجات حیاتی و عوامل مخصوص محیطی بشر قلمداد کرده، برای آنها به تبع سیر تکاملی زندگی اجتماعی تغییر قایل میشوند و آنها را غیرضروری و موقت میخوانند، ابهاماتی درباره واقعگرایی ایشان در حوزه اخلاق و به تبع آن احکام دینی پدیدار میشود و برخی در عین پذیرش بعیدبودن و ناواقعگرابودن علامه در این حوزه، به ایشان نسبیتگرایی اخلاق را نسبت دادهاند. در صورتی که اعتباریبودن گزارههای اخلاقی به معنای قراردادی و انشایی بودن گزارههای اخلاقی باشد، نمیتوان هیچ گزاره اخلاقی را مرتبط با واقعیت خارجی دانست، بلکه اعتبار گزارههای مذکور وابسته به خواست و قرارداد جامعه است و ازهمینرو واقعنمایی و به تبع اطلاق گزارههای اخلاقی مورد خدشه واقع میشود و مستلزم نسبیگرایی در نظام اخلاقی خواهد شد. نوشته حاضر در نظر دارد با نگاهی تحلیلی و با توجه به مبانی فکری و مجموع آرای علامه در کتب مختلفشان به بررسی مبنای فکری ایشان در ارتباط با اخباری یا انشایی تلقیکردن گزارههای اخلاقی بپردازد. در این نوشته چگونگی مواجهه شاگردان طراز اول علامه با نظریه اعتباریات علامه نیز مورد بررسی قرار خواهد گرفت و نظر ایشان در باب اعتباریات روشن خواهد گشت. بیشک این مسئله تاُثیر بسیار عمیقی بر چگونگی استفاده ازدین و آموزههای دینی در بعد اخلاق و احکام خواهد داشت.
نوشته
جرم، از رئالیسم تا ایدهآلیسم؛ هستیشناسی جرم براساس رئالیسم انتقادی حکمت اسلامی
درخصوص اینکه «جرم» مفهومی رئالیستی است یا ایدهآلیستی، مکاتب مختلفی شکل گرفته است؛ برخی مکاتب، رویکردی رئالیستی، برخی، رویکردی ایدهآلیستی و گروهی رویکردی ترکیبی در این خصوص برگزیدهاند.این مقاله با روش توصیفی و تحلیلی به بررسی رویکرد حکمت اسلامی به هستی جرم با تأکید بر اندیشهی علامه طباطبایی و مقایسهی آن با سایر رویکردها پرداخته است. در چارچوب رئالیسم انتقادی حکمت اسلامی میتوان با استفاده از عقل عملی، اولاً به هویت معنادار کنشهای مجرمانه پی برد و ثانیاً باتوجهبه کمال شناساییشده توسط عقل نظری، اقدام به تعیین مصادیق افعال مجرمانه کرد. عقل عملی با حفظ هویت معرفتی خود، به تناسب اهدافی که با کمک عقل نظری بر صحت آنها داوری میکند، مفهوم «جرم» را اعتبار میکند. حضور عقل عملی مانع از این میشود که دانشمند علوم اجتماعی در ظرف واقعیتهای موجود و آنچه فهم عرفی نامیده میشود، محصور بماند. ازطرفدیگر، مفهوم «جرم» نهتنها تحتتأثیر گروه حاکم بر جامعه، بلکه تحتتأثیر منافع گروه انتقادکننده نیز قرار نمیگیرد، زیرا این رویکرد بهگونهای روشمند درپی شناخت حقیقت است.
نوشته
رئالیسم علامه طباطبائی (ره) در ادراک حسی با نظر به فلسفه ادراک معاصر
یکی از مشکلات عمده و سنتی ادراک که گاها در فلسفهی معاصر «مسألهی ادراک حسی» خوانده میشود، از دو پدیدهی خطای حسی و توهم ناشی شده است: اگر این نوع خطاها ممکن باشند، در این صورت ادراک حسی چگونه نمی تواند مطابق تصور شهودی و متعارف ما از این ادراک باشد، تصوری که ارتباط مستقیم و آگاهانه ذهن با عالم خارج است. مهمترین نظریه مقابل تصور متعارف از ادراک حسی ایدهآلیسم است. علامه طباطبایی (ره) در کتاب «اصول فلسفه و روش رئالیسم» برای اجتناب از شبهات ایده-آلیسم، به یک معلوم فطری ـ بهمعنای متعارف ـ درباب علم اجمالی ما به عالم توسل جسته است اما با رد تصور متعارف از ادراک حسی توسط ایدهآلیست، پاسخی تفصیلی در قالب تحلیل خطای حسی ارائه میدهد. علامه با تفکیک مراحل ادراک حسی، خطای حسی را نه در این مراحل، بلکه در تطبیق حکم قوه خیال به حکم حس میداند. از این رو، ظاهرا از نظر علامه ویژگی تجربه حسی، بهواسطه حضور خود متعلقات متعارف ادراک حسی تبیین میشود. اگرچه علامه در «نهایه الحکمه» پاسخی به اشکال خطای حسی نداده است، اما از مجموع سخنان ایشان درباب ادراک حسی نیز پاسخی متفاوت از نظریههای رایج ادراک حسی، از جمله تبیین ویژگی پدیداری تجربهی حسی، میتوان استنتاج نمود. در این رساله، نخست پس از تشریح مولفههای تصور متعارف از ادراک حسی، به این میپردازیم که چگونه امکان خطاهای حسی این تصور را به چالش میکشند. نهایتا دیدگاه علامه در «اصول فلسفه و روش رئالیسم» و سایر آثار ایشان درباب امکان تصور متعارف از ادراک حسی، مورد بررسی و تحلیل میگیرد. نهایتا چنین به نظر می رسد که یکی از پاسخ های رئالیست های خام به استدلال خطای حسی با رویکرد علامه سازگار است و استدلال توهم نیز طبق مبانی علامه قابل پاسخگویی است.
نوشته
درباره ما
عضویت
تماس با ما
جهت عضویت در خبرنامه،اطلاع از تازه ترین جلسات، گرد همایی ها و کتاب های چاپ شده ایمیل خود را وارد کنید.
لطفا آدرس ایمیل خود را وارد نمایید!
آدرس وارد شده معتبر نمی باشد!
.با ما همراه باشید
.حقوق مربوط به این سایت متعلق به "سایت علامه طباطبایی" بوده و هرگونه کپی اطلاعات با ذکر منبع مجاز می باشد