در این پژوهش سعی گردیده است که با توجه به دیدگاه‌های دو متفکر بزرگ علامه محمدحسین طباطبایی به عنوان نماینده مکتب اسلام و آلوین پلانتینجا فیلسوف معاصر آمریکایی به عنوان نماینده الهیات مسیحی به بررسی و تبیین رابطه عقل و دین در ارتباط با اعتقادات شخص پرداخته شده است. با توجه به تحقیقات صورت گرفته در این پژوهش، مهم‌ترین نمایندگان مکتب الهیات مسیحی (پلانتینجا و ولترستورف) می‌توان به این نتیجه رسید که معرفت‌شناسان اصلاحی اندیش عنوان مکتبی نوظهور بود که برای اولین بار توسط پلانتینجا مطرح گردید. وی به شیوه‌ای تحلیلی ولی با رویکرد دینی به کاوش در مسائل فلسفه دین می‌پردازد. طرفداران این مکتب نه دفاع ایمان‌گرایانه و غیرعقلانی از دین را می‌پذیرند و نه استدلال ورزی برای دفاع عقلانی از دین را، راه مناسب می‌دانند. پلانتینجا از نظر معرفت‌شناسی مبناگرا است. او به طور قوی مبناگرایی کلاسیک و قرینه‌گرایی را رد می‌کند. بر همین اساس در این نوشتار نقدهای متفکران مبناگرایان کلاسیک و قرینه‌گرایی بیان شده است. همچنین نماینده مکتب اسلام در این پژوهش علامه طباطبایی فیلسوف و درد آشنای دین وی عقل و دین را مکمل دانسته و هردو در کنار هم می‌توانند سعادت بشر را تأمین نمایند اما هر دو کافی نیستند و باید وحی را نیز به عنوان یکی از مواردی دانست که عقل و دین در سایة آن می‌توانند سعادت بشر را تأمین نمایند. روش گردآوری اطلاعات در این پژوهش تحلیلی- توصیفی و مقایسه‌ای می‌باشد، که با استفاده از تألیفات و ترجمه‌های این دو متفکر صورت گرفته است. و از نتایج این پژوهش این است که عقل و دین در کنار یکدیگر می‌توانند سعادت بشری را فراهم نمایند و در کنار عقل و دین نیز وحی به عنوان یک راهنما باید باشد و در غیر این صورت شخص در بسیاری از اعتقادات خود نخواهد توانست به جواب صحیح دست یابد. و همان‌طور که الآن در جوامع غربی که وحی را به عنوان یک رکن در اعتقادات حذف نموده‌اند، در بسیاری از موارد در مسائل شرعی نتوانسته‌اند به کمال و نتیجه مطلوب دست پیدا کنند. امید است پژوهش حاضر بتواند راهنمایی برای کسانی باشد که در این مسئله به تحقیق و بررسی می‌پردازند.
نوشته
بررسی دیدگاه علامه طباطبایی درباره ماهیت ایمان و رابطه آن با برخی مقولات مربوط به آن، دغدغه اصلی مقاله حاضر می‌باشد. هرچند تعابیر علامه در تعیین ماهیت ایمان، متفاوت و گاه به ظاهر ناسازگار می‌باشد که ازاین‌رو برخی را به برداشت‌های گوناگون و نادرست از دیدگاه وی واداشته، اما در این مقاله، نشان داده‌ایم که این تعابیر، ناظر به دو مقام یا دو نگاه هستند. برخی از آنها به ایمان مطلق و به تعبیر دیگر، به ایمان از آن نظر که ایمان است، ناظر هستند. در این نگاه، سرشت ایمان همان چیزی است که علامه از آن به «عقد قلبی» تعبیر می‌کند. و تأکید می‌کند که ایمان امری قلبی است و نه تصدیق زبانی یا عمل جوارح و امثال آن. اما برخی از تعابیر، به ایمان از آن نظر که مطلوب و خواسته دین است، ناظر هستند. در این نگاه، ایمان باید با عمل همراه گردد و گرنه فایده‌ای ندارد. به این ترتیب، هیچ ناسازگاری یا تناقض‌گویی‌ای در کلمات و تعابیر علامه طباطبایی وجود ندارد. برای تأیید و تقویت این برداشت و تفسیر خود، سه بحث اصلی دیگر را نیز پیگیری کرده‌ایم: نخست مسئله شدت و ضعف در ایمان؛ دوم رابطه ایمان با مقولات دیگر؛ و سوم رابطه ایمان و عقل. در جای جای این مباحث نشان داده‌ایم که چگونه مباحث ایشان، برداشت و تفسیر نگارنده را تأیید می‌کند.
نوشته
Footer