یکی از دغدغه هایی که از دیر باز امت اسلامی خصوصا امت شیعی با آن مواجه بوده و منجر به رویارویی علمای شیعه با سلاطین و پادشاهان زمان خود گردیده ، موضوع ماهیت قانون گذاری و حاکمیت در جامعه اسلامی است. علمای شیعه معتقدند در زمان غیبت امام زمان (عجل ا... تعالی فرجه الشریف)، فقیه واجد شرایط باید برجامعه اسلامی حکومت نماید و برای این نظر خود دلائل گوناگون ارائه داده و در راه اثبات آن تلاش بسیار نموده اند. امام خمینی (ره)، شهید محمد باقر صدر و علامه طباطبائی (ره) ، سه تن از علمای بزرگ شیعه که می باشند که معتقد به نظریه ولایت فقیه و قائل به حکومت ولی امر مسلمین در زمان غیبت امام معصوم هستند و این تحقیق به بررسی عقاید هر یک از این علما پرداخته است. نتایج حاصل از مقایسه ماهیت قانون گذاری از دیدگاه سه عالم فوق الذکر نشان می دهد که امام خمینی در خصوص ماهیت قانونگذاری معتقدند ، امر قانون گذاری منحصرا از آن خداوند متعال است و قوه مقننه را به عنوان یک مجلس برنامه ریزی می دانند. ایشان با ارائه نظریه فقه حکومتی یا فقه المصلحه به حاکم جامعه اسلامی این اختیار را داده است که با توجه به مصالح جامعه و تغییرات زمان و مکان به وضع احکام حکومتی بپردازند. شهید محمدباقر صدر با ارائه نظریه منطقه الفراغ ، معتقدند اسلام در نظام قانون گذاری خود ، محدوده ای را خالی از حکم الزامی قرار داده است. علت خالی بودن این منطقه از حکم الزامی و عدم وضع قواعد تفصیلی ثابت ، امری تصادفی یا برخاسته ازاهمال یا نقص در نظام قانون گذاری نیست بلکه ناشی از ماهیت متغیر این منطقه است و شارع مقدس وضع قواعد مناسب با اوضاع و احوال و مقتضیات زمان و مکان را با حفظ ضوابط به عهده ولی امر مسلمین گذاشته است وعلامه طباطبائی معتقدند قوانین و احکام اسلامی به 2 دسته ثابت و متغیر تقسیم می شوند که وضع احکام متغیر به عهده زمامدار جامعه اسلامی است. و بنا به نظریه ایشان ، احکام متغیر اسلامی همان احکام ولایی یا احکام حکومتی است که برای استیفای مصالح مسلمین صادرمی شود.
نوشته
اما سؤالی که نزد شهید صدر مطرح بوده این است که:اسلام چگونه اصول و مبادی خود در قانون‌گذاری(-نظام اقتصادی و یا سیاسی)را شایسته برای همه عصرها قرار داده است؟در حالی که بشر در هر عصری برای فائق آمدن بر مشکلاتی که با آن مواجه می‌شود، راه حل‌های جدیدی اتخاذ می‌کند. از این‌رو، برای امام در حقیقت این سؤال مطرح بوده که:در عصر کنونی، اسلام چگونه به اداره دنیای روابط پیچیده اقتصادی و سیاسی می‌پردازد؟ کدام سؤال دقیقتر است؟با توجه به چند نکته به دست می‌آید که سؤال طرح شده نزد امام، جهت نظریه‌پردازی در زمینه ثابت و متغیر، متناسب‌تر، کارآمدتر و دقیق‌تر بوده است. به هر حال اگرنظریه حضرت امام را ملاک قرار دادیم، بر اساس این نظریه، باید بینیم:آیا اگر روابط حاکم بر جهان، مثلا نیازی را پیش روی ما نهاد این نیاز واقعی است یا نه؟همچنین آنچه شهید صدر مطرح کره که باید راه‌حلهای اسلامی برگرفته از اهداف و جهت‌گیریهای اسلامی را در پیش گرفت، درست و استفاده از این هدفها و جهت‌گیریها، بر اساس نظر امام معنی دیگری پیدا می‌کند و آن اینکه این هدفها، مناطهای شرعی‌ای می‌شوند که در واقع موضوعات شرعی هستند و در سایه زمان و مکان یک موضوع مناطی را از دست می‌دهد و مناط دیگری را پیدا می‌کند و در نتیجه موضوع دیگری می‌شود. روش بحث در هر یک از نظریه‌ها: علامه طباطبایی به خاطر غالب بودن بعد فلسفی‌اش، روشی فلسفی گونه در بحث از ثبات و تغیر در پیش می‌گیرد وی جهت تعیین موارد ثبات، ملاک را طبیعی انسان قرار می‌دهد و می‌گوید:مقررات ثابت مقرراتی است که در وضع آنها واقعیت انسان طبیعی در نظر گرفته شده است.
نوشته
Footer