در اروپا، پیرامون گونه ارتباط میان علم و دین و به تبع آن چگونگی ارتباط علم با اخلاق و خاستگاه باید و نبایدهای اخلاقی گرایشی به وجود آمد که از هیوم فیلسوف اسکاتلندی آغاز شد. جدا انگاری حوزه های علم و اخلاق بسامد داعیه هایی بازنگرانه نسبت به رابطه خداوند با جهان است که گزاره های دینی و اخلاقی را برخاسته از احساسات درونی انسان به شمار می آورد و جدا افکنی آن از واقعیات عینی و خارجی را پی گیری می کند . از این نظرگاه عقل در کشف گزاره های اخلاقی ورود ندارد. زیرا منطقی نبوده و مسئول صحیح و غلط نیستند . هر چند این گرایش مورد پذیرش اندکی از اندیشمندان مسلمان نیز واقع شده است، اغلب نزدیک به اتفاق اندیشمندان مسلمان با این تفکر مخالفت ورزیده اند و در نادرستی آن به استدلال پرداخته اند . این گروه بر این باورند که هر چند اخلاق از علم و فلسفه زایش منطقی نمی یابد . اما اصولا ارائه یک گزاره اخلاقی بدون پشتوانه حقیقت عینی امکان پذیر نیست . از نظر اندیشمندان مسلمان میان بایدهای اخلاقی و هست های علمی و فلسفی ارتباط تقدمی و تاخری وجود دارد ؛ به این معنا که انسان پس از آگاهی نسبت به حقیقت علمی و نفس الامری به کمک عقل نظری، راه رسیدن به آن حقیقت عینی را در عالم واقع با استمداد از عقل عملی کشف می کند . آن گاه در قالب گزاره های توصیه ای و بایدهای اخلاقی بیان می کند .این گروه در حقیقت تولید ارزش از دانش را نه به معنای تولید منطقی که مبتنی بر دو گزاره ی یکی علمی و دیگری اخلاقی دانسته اند . از منظر آنها عقل عملی به عنوان یک ابزار پسینی از نیروی عقل نظری به عنوان ابزار پیشینی استمداد می جوید و به توصیه های اخلاقی دست می یابد و در قالب بایدها و نبایدها ارائه می دهد و این همان ارتباطی است که میان علم و فلسفه با اخلاق وجود دارد. چرا که عقل عملی بدون علم و اندیشه نمی تواند حکمی را اعتبار و صادرنماید.
نوشته
هدف اصلی پژوهش حاضر، تبیین رابطه علم و دین، تعیین وجوه اتفاق و اختلاف نظر بین دو فیلسوف معاصر علامه محمد حسین طباطبایی (ره) و دکتر حسین نصر است. شیوه‌ی پژوهش توصیفی-تحلیلی است و چهار نظریه‌ی: تعارض، استقلال، گفت‌وگو و یکپارچگی را مبنا قرار داده است. نتایج حاصله حاکی از آن است که علامه (ره) برای دین تعریفی ماهوی قائل نیست و تعارض واقعی بین علم و دین را نمی‌پذیرد بلکه معتقد است، تعارض ظاهری بین علم و دین وجود دارد و به تعامل علم و دین اعتقاد دارد. ایشان ضمن شناسایی قلمرو علم و دین و تبیین رسالت هر یک از آن‌ها بر این باور است که در دین، شناخت علمی، نقش مهمی در فهم و تفسیر دقیق‌تر آیات قرآن دارد. و بر آن است که هر دو از یکدیگر اثر می‌پذیرند. در حالی که دکتر نصر به تعارض واقعی دین با علم جدید معتقد است و از نظر ایشان برای رفع تعارض فعلی، بایستی علم جدید در جایگاه حقیقی خود که همان ابتنای بر مابعدالطبیعه، معرفت قدسی و عرفان اسلامی است قرار گیرد و در این صورت تعارض علم و دین به تعامل علم و دین تبدیل می‌شود. در نهایت، پیشنهاد ایشان برای ایجاد وحدت علم و دین و رفع تعارضات بین آن‌ها تأسیس علم دینی است. بدین ترتیب می‌توان با ارزیابی نهایی نتیجه گرفت که با وجود تفاوت‌های اولیه، هم علامه (ره) هم دکتر نصر به تعامل واقعی علم و دین اعتقاد دارند و همراهی این دو را برای سعادت زندگی انسانی ضروری می‌دانند.
نوشته
علامه طباطبائی دیدگاه تعارض میان علم و دین را مردود می داند و معتقد است که علم و دین با یکدیگر سازگار می باشند. او برای اثبات دیدگاه مزبور، با ارائه شیوه هایی به حل تعارض ظاهری در مواردی پرداخته که موهم ناسازگاری علم و دین می باشند یا مدعیان تعارض علم و دین به آنها استشهاد کرده اند. هدف مقاله، ارائه شیوه های رفع تعارض از دیدگاه علامه طباطبائی است. بدین منظور، با مراجعه به آثار علامه طباطبائی به استقصا و دسته بندی شیوه های رفع تعارض علم و دین پرداخته ایم. شیوه های حل ناسازگاری علم و دین از نگاه علامه طباطبائی به دو دسته شیوه های رفع تعارض ناظر به علم و ناظر به دین تقسیم می شود و شیوه هایی مانند فرضیه انگاشتن دیدگاه های علمی معارض و ارائه تفسیر دینی از نظریه علمی در دسته اول، و طولی دانستن رابطه میان علل مجرد و علل مادی و تمثیلی تلقی کردن تعبیر متن دینی در دسته دوم قرار می گیرد.
نوشته
برای نمونه، علامه برای رفع ناسازگاری میان آیاتی که آدم وحوا را آفریده شده ازگل ویا خاک معرفی می کنند و دیدگاه داروین که انسان را بازآفریده از حیوانات دیگر می نمایاند، می نویسد: (واما این فرضی که دانشمندان طبیعی امروز مطرح کرده اند وتمام گونه های حیوانات فعلی وحتی انسان را به وجود آمده از انواع ساده تری می دانند و می گویند: اولین فرد بشر از آخرین فرد تکامل یافته میمون پدید آمده که مدار بحثهای طبیعی امروزه است ویا می گویند: انسان ازماهی تحول یافته، همه این سخنان، فرضیه ای بیش نیست وفرضیه نیز هیچ دلیل علمی و یقینی ندارد. ) 49 عقل و گزاره های دینی علامه درمقدمه تفسیر المیزان، پس از یادکرد روش تفسیری محدثان واین که آنها در فهم آیات، تنها از سخنان صحابه وتابعان سود می بردند، می نویسد: (اهل حدیث در روشی که اختیار کرده اند به اشتباه رفته اند؛ زیرا با این روش، عقل و اندیشه را ازکار انداخته اند ودرحقیقت گفته اند: ما حق نداریم در فهم آیات قرآنی، عقل وشعور خود را به کار بریم و تنها باید ببینیم، روایت از ابن عباس ویا فلان صحابی دیگر چه معنایی نقل کرده وحال آن که قرآن کریم نه تنها عقل را از اعتبار نینداخته، بلکه معقول هم نیست که آن را از اعتبار ساقط کند، برای این که اعتبار قرآن و الهی بودن آن به وسیله عقل برای ما ثابت شده است.
نوشته
Footer