در این نوشتار به بیان" رمز جاودانگی اسلام در قرآن از نظر علامه طباطبایی و شهید مطهری " پرداخته می‌شود و هدف این است که بدانیم چگونه اسلام خود را با مقتضیات زمان و موقعیت‌های جدید تطبیق می‌دهد و آیا همان دینی است که فطرت و نهاد انسان در جستجوی آن است، آیا همان دینی است که سلامت جسم و روان را تضمین می‌کند و بر روابط فردی و اجتماعی تأثیر به سزایی می‌گذارد. در این نوشتار در فصل اول به بیان "کلیات" و در فصل دوم به " جاودانگی اسلام در پرتو خاتمیت و جامعیت قرآن" اشاره شده و به بیان اقوال و نظریات در بحث قلمرو دین و جامعیت قرآن می‌پردازیم که؛1-گستردگی دین در همه علوم و روش ها2-جامعیت تنها در ذکر کلیات و بیان ارزش ها3-تعدیل در دو نظریه پیشین و در فصل سوم " به چگونگی پاسخگویی اسلام به مقتضیات زمان و هماهنگی دستورات اسلام با فطرت بشر " پرداخته و به بیان مشخصات وابستگی اسلام به فطرت که از جمله ؛پذیرش عقل در حریم دین، هماهنگی با مصالح و مفاسد واقعی، وجود قواعد کنترل کننده و ...اشاره می‌کنیم. در فصل چهارم" به نقش دستورات اسلام بر سلامت جسم و روان و تأثیر آن بر حیات فردی و اجتماعی " و به بیان اینکه از امتیازهای دین اسلام توجه به سه اصل اعتقادات، اخلاق و عمل به احکام است می‌پردازیم و در فصل پنجم به "نتیجه‌گیری و بیان نظریات علامه طباطبایی و شهید مطهری در باب جاودانگی اسلام" اشاره می‌شود.
نوشته
کیفیت بدن اخروی ازمباحث مهم معاد جسمانی است.پرسش این است که آیا بدن محشور در آخرت, عنصری یا مثالی است ویا به طور کلی بابدن دنیوی ومثالی تفاوت دارد؟ ملاصدرا براساس مبانی عقلی از جمله اصالت وجود، تشکیک در وجود، تشخص وجود ، حرکت جوهری، تجرد خیال در صدداثبات عینیت بدن اخروی ودنیوی برآمده است ولی آنچه موفق به اثبات آن شده است بدن اخروی به وجود ملکوتی مثالی است . علامه طباطبایی از پیروان حکمت متعالیه با استناد به برخی از دلایل وحیانی ومبانی عقلی از جمله,قاعده حکم الامثال,تلازم نفس و بدن,تبعیت جسد از نفس, اصیل بودن نفس درهویت آدمی, معتقد است آنچه که در قیامت برای پاداش کیفر ضروری است همانندی در انسان بودن است که با وجود نفس محقق می شود ولازم نیست بدن اخروی در همه اجزاء وصفات عین بدن دنیوی باشد, از این رو بدن اخروی مثل بدن دنیوی است اگرچه از نظر نفسانی,انسان محشور در قیامت عین انسان دنیوی است .پایبندی به مبانی حکمت متعالیه واستناد به دلایل نقلی از مشترکات این دو حکیم در تبیین بدن اخروی است ولی اعتماد بیشتر علامه به دلایل نقلی وحضور و تبعیت بدن ازنفس در عالم آخرت مطلبی است که دیدگاه علامه را از ملاصدرا متمایز می کند که در این پژوهش با توجه به آثار فلسفی و تفسیری این دوحکیم مورد تحلیل و نقد و ارزیابی قرار می گیرد.
نوشته
خلود نفس یکی از مباحث مطرح در میان اندیشه ها و تفکرات گوناگون است. در این بین ادیان ابراهیمی و به خصوص دین اسلام و مسیحیت، بخش قابل توجه ای از تعالیم خود را در رابطه با این اصل قرار داده است. اصلی که بیان می‌کند برای دریافت پاداش و مجازات اعمال، انسان پس از مرگ در عالمی دیگر ، به حیات شخصی خود ادامه می‌دهد. و حیات انسان را شامل سه مرحله دنیا ، برزخ و عالم آخرت می دانند . فیلسوفانی هم چون علامه طباطبایی و توماس آکویناس با الهام گرفتن از وحی و مدد گرفتن از عقل در صدد اثبات جاودانگی مطلوب ادیان اسلام و مسیحیت و رد اقسام دیگر آن بر آمده اند و رساله حاضر در صدد بررسی دیدگاه فلسفی این دو اندیشمند در این مسئله می‌باشد . وجود چارچوب‌ های کلی مشترک میان این دو فیلسوف ، با وجود اختلاف ها، زمینه مناسبی برای بررسی تطبیقی دیدگاه آنان فراهم آورده است که تاکید بر ترکیب انسان از مجموع نفس و بدن و استفاده از اصول فلسفه ارسطو یکی از مهم‌ترین وجوه اشتراک این دو دیدگاه می‌باشد . با این حال آکویناس درتاکید مدوام بر اصل وحدت نفس و بدن و رد دو گانه انگاری افلاطون سعی در توجیه عقلانی آموزه های مسیحیت درباره جاودانگی می-کند در حالیکه علامه طباطبایی با تبیین اصول حکمت متعالیه همانند حرکت جوهری، میان این دو نظر آشتی می دهد و معاد جسمانی را بر همین اساس تبیین می-کند.از ثمرات مهم بحث، یافتن دیدگاه مشترک کلی میان این دو اندیشه در تبیین عقلانی جاودانگی ادیان ابراهیمی است به نحوی که در بررسی تطبیقی مشخص می-شود که عمده دیدگاه این دو اندیشمند دارای هماهنگی قابل توجه می‌باشد.
نوشته
حضور امام معصوم و حجت خدا تا سرانجام جهان و این که زمین لحظه ای از آن خالی نمی شود در مکتب تشیع مسئله جدید نیست، روایات متعدد معصومین (ع) در کتب معروف حدیثی مانند اصول کافی و الوافی، بحارالانوار وغیره بر آن تاکید کرده است و محققین در این مورد آثار گران سنگی به یادگار گذاشته اند. اما نوشته حاضر این مسئله کلامی را نه از طریق روایات بلکه بر اساس آیه 124 بقره با تاکید بر آراء علامه طباطبائی در تفسیر المیزان تحلیل نموده است. علامه حضورامام معصوم(ع) درروی زمین تا اخر جهان را لازمه حقیقت امامت از دید قران دانسته است، براساس بررسی این نوشته، علامه با واکاوی مفهوم کلمه امامت در قران و بهره گیری از احادیث، این مسئله را از منظر قران به اثبات می رساند ، ایشان وقوع کامل وعده قران برحاکمیت صالحان در عاقبت جهان را در این راستا با حضور حضرت مهدی (عج) و با حاکمیت سراسری آئین توحیدی می داند.
نوشته
مسأله ی خلود نفس یکی از مباحث بنیادی در الهیات و به ویژه در فلسفه ی اسلامی می باشد. به لحاظ قدمت، اعتقاد به بقای آدمی، در بسیاری از اقوام وتمدن های نخستین دیده شده اگر چه این عقیده در اقوام مختلف صورت های متفاوتی یافته است. از آن جایی که حیات مهمترین مقوله ای است که هر کس در مواجهه با مرگ با آن برخورد می کند، پرداختن به این مسئله همیشه درمیان بشر ضروری بوده است. اعتقاد به جاودانگی درتمامی ادیان آسمانی وجود دارد. اما شکل تکامل یافته ی این اعتقاد در دین مبین اسلام وجود داشته وقرآن کریم بارها به این موضوع پرداخته است. سوال اصلی این تحقیق اثبات نامیرایی وجود آدمی از دیدگاه علامه طباطبایی فیلسوف و مفسر معاصر پیرو حکمت متعالیه، بر طبق آیات قرآن است و فرضیه ای که مطرح می شود وجود ذومراتب آدمی در تمامی مراتب هستی است. هویت اصلی انسان نفس مجرد اوست که آن را به علم حضوری در می یابد. اما به نظر ایشان همین نفس، در سه مرتبه ی عالم وجود که عوالم ماده، مثال ومجرد می باشند، دارای مرتبه ای مخصوص به آن مرتبه است. نفس انسان در هنگام مرگ از جسم مادی به طور موقت قطع تعلق کرده و در روز رستاخیز، بدن دوباره به نفس ملحق می شود. نتیجه اینکه انسان تنها نفس مجرد و یا تنها جسم مادی نیست و انسان با هر دوی اینها جاودانه خواهد بود. اعمال هر کس تعیین کننده ی جاودانگی فرد در دوزخ و یا بهشت است. خلود کفاری که نفس آنها بر اثر تکرار اعمال قبیح به صورتی شقاوت بار درآمده که دائم صورت های قبیح وهول انگیز ایجاد می کند، در عذاب دوزخ وخلود توبه کنندگان و مومنین نیز در بهشت حتمی است.
نوشته
نوشتار حاضر با توجه به شبهات مطرح در خصوص جاودانگی قرآن و در پاسخ به ادعای محدود بودن پیام قرآن به زمان یا مکان خاصی نگارش یافته است. چنین مساله ای از جوانب مختلف می تواند مورد بررسی قرارگیرد، لکن این مقاله در صدد تبیین دیدگاه علمی و استدلال های علامه طباطبایی و راه گشایی اندیشه های او در خصوص فرامکانی و فرازمانی بودن پیام قرآن، در پاسخ به این سوال است که؛ گستره ی شمول و عمومیت زمانی و مکانی پیام قرآن کریم از دیدگاه علامه طباطبایی چقدر است؟ بر این اساس، این مقاله، دلایل جاودانگی قرآن را از دیدگاه علامه طباطبایی به روش اسنادی و رویکرد قرآن تبیین کرده است. علامه طباطبایی با استناد به آیات قرآن در سه دسته_ که دسته اول به عنوان آیات جاودانگی قرآن؛ شامل آیات حفظ، عزت، تحدی، تدبر و تبیان، دسته دوم با عنوان آیات جاودانگی دعوت؛ مشتمل برآیات انذار، هدایت، تذکر و شمولیت خطاب های قرآنی ، و دسته سوم با عنوان جاودانگی رسالت پیامبر؛ شامل آیات بعثت و اظهار دین اسلام بر سایر ادیان_ بر جاودانگی قرآن کریم استدلال کرده است. علامه طباطبایی با نقل روایت در پنچ دسته؛ شامل نو بودن قرآن در هر زمان، روایات جری و تطبیق، حدیث ثقلین، روایت هادی بودن قرآن و روایات بطن، بر جاودانگی قرآن استدلال کرده و به این نتیجه رسیده که پیام های قرآنی برای همه ی جهانیان در همه ی مکان ها جاودان و شامل است.
نوشته
با توجه به اینکه قرآن کریم بیش از هزار سال پیش در شبه جزیره عربستان نازل شده، مفسران و کارشناسان علوم قرآنی به مسئله فرهنگ عصر نزول پرداخته و گاهی آن را با توجه به اعتقاد به جاودانگی قرآن مورد بررسی و تحلیل قرار داده اند. از آن جا که سخن بلیغ به معنای سخن گفتن موافق حال مخاطب است، مسئله بلاغت نیز به عنوان یکی از مهمترین وجوه اعجاز، بستری مناسب برای طرح این مسئله بوده است. بعضی از متفکران مانند علامه طباطبایی بر مبنای نظریه فطرت و دارای عرف خاص بودن قرآن کریم و انسجام در سیاق درونی قرآن کریم کمتر فضای فرهنگی عربستان را دخیل در فهم قرآن دانسته و بعضی دیگر از متفکران مانند جابری که غالبا از نومعتزلیان هستند بر این باورند که اساسا فهم قرآن کریم در پرتو شناخت فضای عربستان و در زمان و مکان نزول قرآن میسر است لذا به سیاق بیرونی نیز توجه بیشتری کرده اند. آنچه نگارنده در این پژوهش به دنبال آن است، با طرح فرضیه هایی ابتدا به دنبال آن است که تفاوت اصلی این دو نظریه در مورد فرهنگ عربی مشخص شود و سپس تحلیل شود که هر کدام از این نظریات با تمرکز بر چه مولفه ای نظریه پردازی کرده و به تفسیر قرآن پرداخته اند. طرح دو نظریه رقیب لزوما همیشه به معنای تعارض و ضدیت نیست؛ گاه دو نگاه مختلف از دو منظر متفاوت است که رقابت نظری ایجاد می کند. نسبت بین فرهنگ عربستان و متن قرآن باید روشن شود و باید دید به چه میزانی متن قرآن فرهنگی است و به چه مقدار فرهنگی نیست. این قطعا مبنایی است که در فهم ما از قرآن و بخصوص استفاده امروز ما از قرآن و پاسخگویی به نیازهای روز اثرگذار است. حل مسئله ی تاثیر فرهنگ عربی در فهم قرآن و تبیین درست جایگاه بلاغت قرآن و مسئله جاودانگی مبنایی برای استباط مفاهیم قرآن کریم و همچنین عرضه کردن سوالات و نیازهای جامعه امروز به قرآن می باشد.
نوشته
Footer