قرآن کریم به‌عنوان کتاب آسمانی، همواره مورد توجه اندیشمندان مسلمان بوده و هر یک از آنان، تلاش کرده‌اند تا برداشت و تفسیر خود را به سبک خاصی به جامعه علمی خودشان ارائه دهند. در این میان ابوالفتوح رازی، رشیدالدین میبدی و علامه طباطبایی ازجمله کسانی هستند که در عرصه تفسیر قرآن، گام‌های بزرگی برداشته‌اند. ابوالفتوح رازی یکی از برجسته‌ترین واعظان منطقه ری در قرن ششم هجری است. این سمت موجب گردیده است تفسیر او سبک واعظانه داشته باشد. از اقتضائات چنین سبکی توجه ویژه به روایات تفسیری است. ابوالفتوح از تفاسیر پیش از خود چون جامع‌البیان و تبیان تأثیر پذیرفته و بر تفاسیر پس از خود به‌ویژه تفاسیر فارسی چون جلاءالاذهان و منهج‌الصادقین تأثیر داشته است. سبک زبانی آن درنهایت سادگی و روانی همراه با فصاحت و بلاغت مختص قرن چهارم و پنجم به‌دوراز تکلفات ظاهری و صنایع لفظی است. رشیدالدین میبدی، در کشف‌الاسرار، آیات قرآن را در سه نوبت تفسیر می‌کند و در ضمن آن از قرائت، شأن نزول، اخبار و احادیث و... به‌تفصیل سخن می‌گوید و در النوبه‌الثالثه آیات را به مذاق صوفیان و عارفان توجیه و تأویل می‌کند. تفسیر کشف‌الاسرار از عناصر و سازوکارهای القای معانی ازجمله صور خیال، مجاز، سجع، تشبیه، استعاره بهره زیادی برده است. علامه طباطبایی در تفسیر آیات به استشهادات قرآنی تمسک زیاد جسته و روش تفسیری ایشان، تفسیر قرآن به قرآن بوده و در بخش تفسیر، سه عنصر: نقل نظریات، نقد نظریات و نوآوری در برداشت به‌طور برجسته مشهود است. هدف از این تحقیق شناساندن سبک‌ها و جلوه‌های ادبی کهن که در تفاسیر ابوالفتوح رازی، کشف‌الاسرار و عدهالابرار به‌کاررفته است و همچنین آشنا کردن علاقه‌مندان علوم تفسیری با اشتراکات و افتراقات این تفاسیر و تأکید بر این نکته که علامه طباطبایی با تفسیر المیزان، کار مفسرین قبل از خود را تکمیل کرده است. در این تحقیق به این نکته رسیده‌ایم که بین تفسیر روح‌الجنان و مجمع‌البیان اشتراکات فراوانی وجود دارد و در تفسیر بعضی آیات به نظر می‌رسد که از یکدیگر برداشت کرده‌اند و کشف‌الاسرار میبدی هم از تفسیر مجمع‌البیان استفاده کرده است و علامه طباطبایی نیز آن تفاسیر را در تفسیر خود در نظر داشته است.
نوشته
علامۀ طباطبایی که اطلاع نسبتا وسیع و فراگیری نسبت به تمام ظواهر قرآن داشت،در بحث دربارۀ هر آیه، سراسر قرآن کریم را در نظر داشت؛ زیرا یا ازآیات موافق برای استدلال و استمداد بحث سخن به میان آوردیا اگر دلیل یا تاییدی از آیات دیگر وجود نداشت آیۀ محل بحث به گونه‌ای تفسیر می‌شد که با هیچ آیه‌ای از آیات قرآن مجید متناقض نباشد و هر گونه احتمال یا وجهی که بادیگر آیات قرآنی متناقض بود مردود می‌دانست زیرا عقیده داشت این تناقص با انسجام اعجاز آمیز کتاب الهی سازگارنیست. علامۀ طباطبایی ازسیاق آیات نکات ذیل را روشن کرده است: الف: کشف و تبیین معانی و مفاهیم آیات یعنی درمواردی با استفاده از سیاق،ابهام موجود در آیۀ مورد نظرهمچون آیه 16 از سورۀ یونس را برطرف کرده،اجمالش رامفصل نموده و ارتباط صدور ذیل آیه را روشن کرده است؛ ب:تعیین معنای کلمه‌ای خاص؛ج:تشخیص روایت‌های اسرائیلی؛د:مشخص کردن مکی و مدنی بودن آیات:علامۀطباطبایی برای تشخیص مکی یا مدنی بودن آیات،اصلی رابنیان می‌دهد و می‌گوید سوره و آیاتی که تنها مشتمل بردعوت مشرکین و مبارزه با بت پرستی است با روزگار قبل ازهجرت که پیامبر اکرم(ص)در مکه گرفتار بت پرستان بود،مناسب است؛ و آیات قتال و احکام به دنبال حوادث ونیازمندی‌هایی که پس از هجرت و تشکیل جامعۀ اسلام درشهر مدینه و پیشرفت روز افزون اسلام پیدا شده،نازل گردیدهاست؛ ه‍-:ترجیح قرائتی بر قرائت دیگر:یعنی علامه درخصوص بحث از قرائات،در عین بی‌توجهی به اختلاف قراءات،و با تکیه بر قرائت رسمی مصحف(حفص از عاصم)گاه قرائتی را که همخوانی بیشتری با سیاق آیه دارد،بر می‌گزیند: و:برداشت ویژه‌ای از آیه:به عنوان نمونه در آیه سوم ازسوره احزاب آمده است{/«و توکل علی اللٰه و کفی بالله وکیلا»/}(و بر خداوند توکل کن و خداوند کار سازی را کفایت می‌کند).
نوشته
Footer