علامه طباطبایی درباره تطبیق شرع انور و فلسفه عقلی از مرحله عدم تضاد گذشته و همان‌گونه که از بیانات پیشین روشن شد، اعتقاد به تلازم و احتیاج این دو به یکدیگر دارد و هر نوع کنار گذاشتن عقل و برهان عقلی و تعلیم آن را بازگشت دوباره به نظریه نادرست «کفانا کتاب الله‌» می‌داند که در گذشته به وسیله جریانهای نادرست مخالف شیعه عنوان شده است و برای اهداف سیاسی خاص خود و کنار گذاشتن سنت پیامبر و ولایت ائمه طاهرین گفته‌اند که «ما را کتاب خدا بس است» و نیازی به چیز دیگر نداریم. علامه در این رساله اثبات می‌کند که برخلاف مخالفان فلسفه که مدعی هستند مطالب فلسفی حتی در صورت درستی، مطالبی است که توسط فلاسفه ساخته و پرداخته شده است، می‌گوید: نه تنها این گونه نیست، بلکه بسیاری از مباحث عمیق فلسفی همچون «وحدت بالصرافه ذات باری» از کلام امیرالمؤمنین گرفته شده است و اگر نبود استفاده و توجهی که فلاسفه اسلامی از متون حدیثی و بخصوص نهج‌البلاغه نموده‌اند، هرگز عنوان و موضوع این مباحث فلسفی مطرح نمی‌گردید. علامه طباطبایی در بحث از بعضی مسائل مشکل فلسفی در سخنان امیرالمؤمنین به شرح کلام آن حضرت در زمینه توحید می‌پردازد و به عنوان یک فیلسوف که پس از قرنها در کلام یک شخصیت دینی می‌نگرد، چنان به وجد و تعجب درمی آید که عنان قلم را رها ساخته، برخلاف متانت و آرامش محکم که همیشه خصلت اوست می‌گوید: «به جان خود سوگند که این بیان شگفتی است که دلها را مضطرب و عقلها را به حیرت و شگفت وامی‌دارد و دهها مسأله پیچیده فلسفه الهی را در عبارتی کوتاه بیان می‌فرماید و استوارترین برهانها را بر اثبات آن اقامه می‌کند که به برخی از آنها اشاره می‌کنیم...
نوشته
Footer