مسئله «وحی» و تبیین آن، از دیرباز مسئله ای مطرح میان اندیشمندان بوده است. با توجه به مقتضیات فکری هر عصر، روی آوردهای مختلفی در باب تبیین وحی به منصه ظهور رسیده است که اهم آنها عبارتند از :روی آورد کلامی، فلسفی، عرفانی، جامعه شناختی و روی آورد مبتنی بر تجربه دینی. می توان گفت روی آورد کلامی قدیمی ترین روی آورد در باب وحی در جامعه علمی مسلمانان است و روی آوردهای فلسفی و عرفانی بعد از آن قرار می گیرند. روی آورد تجربه دینی نیز در سده اخیر در جامعه علمی مسلمانان طرفدارانی پیدا کرده است. پایان نامه حاضر، با روی کردی کلامی و عرفانی و با تأکید بر آراء فارابی و علامه طباطبایی به ماهیت وحی و مسائل مربوط به آن پرداخته است. در این پایان نامه ابتدا گزارشی از معانی لغوی وحی، موارد استعمال وحی در قرآن، واژه های همسو با واژه وحی در قرآن، و نیز مباحثی در باب حقیقت وحی ارائه شده، سپس آراء فارابی و علامه طباطبایی، در باب ماهیت وحی و مسائل مربوط به آن، یعنی ضرورت وحی، کیفیت نزول وحی، چگونگی دریافت وحی و ... مورد بررسی قرار گرفته است. در نظر هر دو اندیشمند وحی از مقوله‌ی کلام وگفتار می باشد؛ جز اینکه تفسیر آنان از کلام مختلف است. از این رو هم از موارد توافق و هم از موارد اختلاف این دو اندیشمند بحث شده و مهمترین مورد اختلاف آنان در روش تبیین وحی معرفی گردیده است.
نوشته
پدیده وحی و نبوت یکی از پایه های اصیل ادیان الهی توحیدی است. و از جمله از آموزه ها و مفاهیم دینی هستند که بیش از هر مفهوم دیگری مورد تحلیل بررسی قرار گرفت، و چیستی و چگونگی وحی همواره مورد سوال بشر بوده است. در این گفتار با کنکاش در آثار دو اندیشمنداسلامی یعنی فارابی و علامه طباطبایی به عنوان نمایندگان فیلسوف عقل گرا و فیلسوف نقل بر مستندات آیات قرآنی، نظریه وحی و نبوت مورد بررسی تطبیقی قرار می گیرد. در این مقال در پی آنیم که با وجود افتراقات این دو فیلسوف چه اشتراکاتی در نظریه وحیانی آنها وجود دارد؟ ازنظر فارابی نبی پس از رسیدن به مرحله عقل مستفاد با عقل فعال متحد می شود و بین او و عقل فعال واسطه ای نیست، در نتیجه معارف از عقل فعال به او افاضه می شود، این افاضه همان وحی است. به نظر علامه طباطبایی ادراک و تلقی نبی از غیب، همان است که در زبان قرآن وحی نامیده می شود و آن حالتی که انسان از وحی می گیرد، نبوت خوانده می شود. و تلقی علامه از وحی و نبوت مبانی وجود شناسی، معرفت شناسی، و انسان شناسی، و نظام فکری ام مبتنی است. و رایطه خاص میان خدا و فرشته وحی و نفس پیامبر از دسترس کامل علم حصولی ما به دور است. بنابراین، در هر دو نظریه وحی دسترسی به عالم غیب است و غیب همان معارف الهی است که از جنس شهود و علوم حضوری است و پیامبر به آن دسترسی پیدا می کند، بنابراین در هر دو نظریه، وحی را موهبتی الهی می دانند و عقل در هر دو موضوعیت دارد.
نوشته
Footer