هدف از اجرای این پژوهش شناسایی اقتصائات مدیریتی مبتنی بر هستی‌شناسی در دو بخش رهبری و ارتباطات با تاکیدبرآراء علامه طباطبایی می باشد. روش پژوهش کیفی و برای رسیدن به اهداف پژوهش از روش تحلیل اسنادی استفاده شده است. در این پژوهش ضمن مطالعه، داده‌ها فیش‌برداری و مقوله‌ها کدگذاری شدند، سپس مقوله‌ها دسته بندی، مقایسه و سپس مورد تفسیر قرار گرفته اند. به لحاظ تحدید موضوع دو کارکرد رهبری و ارتباطات با کاربرد آموزشی بررسی وارزیابی شدند. در این پژوهش چهار سوال مطرح که بر اساس آراء علامه در دو بخش رهبری و ارتباطات به آنها پرداخته و در پایان هر قسمت اقتضا ّمدیریتی متناسب با آن بیان شده و در فصل پایانی اقتضائات مدیریتی دردو بخش رهبری و ارتباطات آموزشی جمع‌بندی گردیدند. در مبحث اقتضائات رهبری، رهبر آموزشی باید از ویژگی هایی چون علم در زمینه مدیریت و تعلیم و تربیت، قدرت و ابزار انجام کار، کمال معنوی و صبرو یقین برخوردار بوده و علاوه بر آموزش در جهت پرورش فکری و شخصیتی فراگیران و همکاران تلاش بنماید، انتخاب ناظران و جانشینان شایسته نیز امر دیگری است که باید مورد توجه قرار گیرد. در زمینه اقتضائات مدیریتی در حوزه ارتباطات نیز بایستی که در ضمن ارائه برنامه‌ی آموزشی با محتوی سعادت بخش و معنوی از ارائه دستورالعمل های صرف خودادری کند و از طرق مختلف فراگیران رابه اجرای برنامه ها سوق دهد. ارائه برنامه و ارتباطات و همینطور تکلیف متناسب با استعداد و توان فراگیران و کارمندان ومهربانی از اصول اساسی در بحث ارتباطات است. نرم خویی، همگامی، خستگی ناپذیری، گذشت و تغافل در ارائه برنامه های هدفمند و جزئی و دقیق، خیرخواهی و صداقت از دیگر ملزومات مدیریت است که یک رهبری آموزشی باید در عرصه ارتباطات به کاربندد.
نوشته
امروزه بخشی از مطالعات تئوری های مدیریت در جهان معطوف به فلسفه مدیریت و توجه عمیق به مبانی معرفتی مدیریتی می باشد، در بسیاری از کشور های مطرح دنیا مباحث تئوری مدیریت بر اساس نظریات فیلسوفان پایه ریزی می شود. در این بین نگاه فلسفه های مضاف و تاثیرات آن بر نظریه های مدیریت سایه افکنده است. می توان به نقش فضیلت، اخلاق و ارزش های انسانی استخراج شده از نظریات فیلسوفان مطرح دنیا برای تربیت مدیران یا تاثیرات آن در عملکرد و تصمیم گیری مدیران را در مطالعات جهان رصد کرد. در جوامع علمی بر کسی پوشیده نیست که اخلاق حرفه ای نقش بسازیی در پیش برد اهداف سازمان و افراد آن دارد. رهبری اخلاقی و نقش کلیدی آن در شکل دادن به هنجارهای اخلاقی و فرهنگ سازمان از مباحث حائز اهمیت است. مدیریت چیزی نیست جز شناخت راه‌های موفقیت سازمان و برنامه‌ریزی جهت ارتقای این راه‌ها، افزایش عوامل تسهیل‌کننده و برطرف کردن مشکلات و کاهش یا رفع موانع. با توجه به این نکات، حاکمیت اخلاق حرفه‌ای در سازمان قادر است به میزان بسیار چشمگیری سازمان را در جهت کاهش تنش‌ها و موفقیت در تحقق اهدافش یاری نماید. امروزه داشتن اخلاق حرفه‌ای به‌ویژه برای مدیران به‌منزله یک مزیت رقابتی در سازمان مطرح می‌باشد با توجه مقام علمی علامه طباطبایی وآثار بی نظیر ایشان، لازم است با استفاده از دلالت پژوهی مبانی اخلاق و ارزش های والای انسانی از آثار ایشان استخراج و به دنبال آن سعی در تبیین فلسفی دلالت های اخلاقی لازم برای تربیت اخلاقی حرفه ای مدیران در نظر گرفته شود. چارچوب نظری این تحقیق بر مبنای تربیت دینی و اخلاقی حرفه ای بر اساس آثار علامه طباطبایی می باشد، به دنبال این هستیم ارزش های والای اخلاقی و انسانی در آثار علامه را استخراج و سپس به تببین اصول فلسفی لازم برای تربیت اخلاقی حرفه ای مدیران نایل شویم تا معلوم شود که یک مدیر لازم است چه ویژگی هایی را دارا باشد. سپس بسته آموزشی مدیران آموزشی وزارت آموزش و پرورش بر اساس یافته های این تحقیق به نقد گذاشته خواهد شد.
نوشته
اهمیت نوع نگرش به انسان و ویژگی های او(انسان شناسی) در مطالعات علوم انسانی و اجتماعی تاحدی است که به عنوان مبنایی در کنار سایر مبانی چون هستی شناسی، معرفت شناسی و روش شناسی، ارکان نظریات آن حوزه، خصوصا علم مدیریت و بالاخص مدیریت منابع انسانی را شکل داده است. هدف این پژوهش تبیین نگاه علامه طباطبایی(ره) به انسان و دستاوردهای آن نگاه برای ارتقای مدیریت منابع انسانی رایج در راستای شکل گیری مدیریت منابع انسانی اسلامی است. داده های این تحقیق با روش کتابخانه ای جمع آوری و با روش تحلیل مضمون بررسی شده اند. پس از ارائه گزاره های انسان شناسانه استنباط شده از متون مدیریت منابع انسانی، گزاره های استنباط شده از اندیشه های علامه طباطبایی(ره) پیرامون انسان، در قالب دو زاویه تحلیلی "وجودی" و "ماهوی: شامل سه بُعد «ویژگی های فی نفسه نوع انسان»، «ویژگی های نوع انسان با لحاظ حرکت استکمالی در سه ساحت نگرش، گرایش و رفتار» و «ویژگی های نوع انسان با لحاظ اثر حرکت استکمالی بر نفس»" ارائه شده است. در انتها با ترسیم شبکه مضامین حاصله، گزاره های استنباط شده از اندیشه های علامه طباطبایی(ره) در چهار دسته با گزاره های استنباط شده از متون مدیریت منابع انسانی نسبت سنجی شده که عبارتنداز:1- گزاره های تأسیسی بدیع 2- گزاره های تأییدکننده 3- گزاره های تأسیسی متضاد4- گزاره های تکمیل کننده. یافته های این پژوهش نشان می دهد که از منظر انسان شناسی علامه طباطبایی(ره) نگاه مکاتب مدیریت منابع انسانی به انسان اعم از هزینه ای، منبعی و سرمایه ای، اولا در بعد دوم از زاویه تحلیل ماهوی بوده و ثانیا در همین بعد نیز از ساحت طبیعت مادی انسان فراتر نرفته است. در نتیجه زاویه تحلیل وجودی و نیز بعد اول و سوم از زاویه تحلیل ماهوی انسان، دارای قابلیت ممتازی جهت ارتقای نظام های مدیریت منابع انسانی رایج می باشند.
نوشته
این مقاله در صدد تحلیل مبانی انسان شناختی پارادایم های جامعه شناختی سازمان و مدیریت براساس نظریات علامه طباطبایی(ره) و نقش آن در راستای شکل گیری پارادایم مدیریت اسلامی است. داده های این تحقیق با روش کتابخانه ای جمع آوری و با روش تحلیل مضمون بررسی شده اند. پس از ارائه گزاره های انسان شناسانه پارادایم های جامعه شناختی براساس تقسیم بندی بوریل و مورگان، گزاره های استنباط شده از اندیشه های علامه طباطبایی(ره) پیرامون انسان، در قالب دو زاویه تحلیلی "وجودی" و "ماهوی": ارائه شده است. در انتها، گزاره های استنباط شده از اندیشه های علامه طباطبایی(ره) در چهار دسته با گزاره های انسان شناختی پارادایم های جامعه شناختی سازمان و مدیریت نسبت سنجی شده که عبارتنداز:1- گزاره های تأسیسی بدیع 2- گزاره های تأییدکننده 3- گزاره های تأسیسی متضاد4- گزاره های تکمیل کننده. در انتها مبانی انسان شناسی پارادایم های چهارگانه از منظر انسان شناسی حاصل از بررسی های انجام شده از منظر علامه طباطبایی(ره) مورد تحلیل قرار گرفته است. یافته های این پژوهش نشان می دهد که از منظر انسان شناسی علامه طباطبایی(ره) نگاه پارادایم های جامعه شناختی سازمان و مدیریت اولا از زاویه تحلیل ماهوی بوده و ثانیا از ساحت طبیعت مادی انسان فراتر نرفته است. در نتیجه زاویه تحلیل وجودی و نیز بعد اول و سوم از زاویه تحلیل ماهوی انسان، دارای قابلیت ممتازی برای شکل گیری پارادایم مدیریت اسلامی می باشند.
نوشته
نیاز جامعه به رهبر و اهمیت عملکرد او بر کسی پوشیده نیست. رهبری اثربخش در سازمان، عامل اصلی و اساسی در ایجاد همفکری و همدلی است (ساعتچی و عزیزپور، 1384). تاکنون نظریه های متفاوتی در مورد رهبری مطرح شده است. نظریه رهبری اصیل آخرین نظریه رهبری مطرح شده است که به صورت عملیاتی درآمده است (آوولیو و گاردنر، 2005؛ براون و تروینو، 2006؛ تور و آفوری، 2007 و ... ). این نظریه بر ابعاد روانشناختی رهبر و پیروان و بافتی که در آن فعالیت دارند، تمرکز دارد. اساس این نظریه بر دو بعد روانشناختی خودآگاهی و خود تنظیمی رهبر است که با نام فرآیند توسعۀ فردی رهبر معرفی شده است. بنابر نظر پژوهشگران این حوزه،‌ خودآگاهی پایه رهبری اصیل است و دربرگیرندۀ مؤلفه های1- ارزشها، 2-شناخت در مورد هویت،3 -عواطف و 4-اهداف / انگیزه ها است. همچنین، خود تنظیمی فرآیندی است که از طریق آن رهبران اصیل ارزشهای خود را با اهداف و عملکردهایشان تنظیم می کنند و به منظور هدایت کارکنانشان، استانداردها و اهداف خود را به آنها ارائه می کنند (آوولیو و گاردنر، 2005؛ براون و تروینو، 2006؛ تور و آفوری، 2007 و ... ). پژوهشگران تاکنون سعی داشته اند تا با تعریفی جامع و قابل قبول از این دو بعد به تعریفی قابل قبول و کامل از رهبری اصیل دست یابند. اما به اذعان خود پژوهشگران تعریف کامل و جامع این دو بعد و متعاقب آن عملیاتی شدن جامع و کامل نظریه محقق نشده است. برای شناسایی علت عدم توفیق پژوهشگران در تبیین این دو بعد، در این رساله، مبانی و پایه های فلسفی این نظریه بررسی می شود و چگونگی دستیابی به این دو بعد، از منظر رویکرد رایج در علم یعنی اثبات گرایی تحلیل و نقد می شود. در این راستا، دیدگاههای متفاوتی از فلاسفه اسلامی و غیر اسلامی در مورد خودآگاهی و شیوه های هدایت انسان و در نهایت رهبری وجود دارد (طباطبایی، 1332؛ طباطبایی،1360؛ جعفری، 1360؛ جوادی آملی، 1379؛ حسن زاده آملی، 1362). در این پژوهش از دیدگاه علامه طباطبایی بهره گرفته می شود. علامه طباطبایی از زمره اندیشمندان اسلامی است که مباحث خود را علاوه بر مباحث نقلی با استدلال های قیاسی و منطقی مطرح می کند (طباطبایی، 1332 و ...) و بر جامعه و زندگی اجتماعی و واقعی انسان تأکید به سزایی دارد (طباطبایی، 1382؛ طباطبایی، 1361؛ طباطبایی، 1348؛ طباطبایی، 1332 و ...). در این پژوهش، نخست پژوهشگر با تکیه بر تحلیل انتقادی، نظریه رهبری اصیل را با دیگر نظریه های رهبری مقایسه می کند و اثربخشی این نظریه را در مقایسه با دیگر نظریه های مطرح شده بررسی می کند. در بخش دوم، با تکیه بر مبانی و اصول فلسفی علامه طباطبایی، و با پیروی از رویکرد قیاسی مورد استفادۀ علامه طباطبایی «ره» و با استفاده از رویکرد داده بنیاد متنی، نظریۀ رهبری از دیدگاه علامه طباطبایی احصاء می شود و عنوان می شود توفیق به خود آگاهی و خود تنظیمی نیازمند هر دو حوزۀ علم حضوری (شهودی) و علم حصولی (دربرگیرندۀ علم تجربی) است. همچنین، توفیق به علم نیز نیازمند پشتوانۀ اعتقادات دینی است. در ادامه نیز با بهره گیری از استدلال های منطقی و قیاسی و بررسی آثار علامه طباطبایی «ره» با استفاده از رویکرد کیفی داده بنیاد متنی، مؤلفه های دیگری نیز برای فرآیند رهبری بدست آمد که مهم ترین آنها ولایت است. در نهایت، نظریۀ بدست آمده از دیدگاه علامه طباطبایی با نظریه رهبری اصیل مقایسه و اثربخشی آن بررسی می شود.
نوشته
در عصر حاضر نظام خانواده دچار مشکلات و چالش های اساسی گردیده است .اختلافهای خانوادگی،طلاق،فرزندان بی سرپرست و بزهکاری نوجوانان و جوانان،نشان دهنده مشکلات اساسی در خانواده های ماست.بخشی از این مشکلات،نشانگر ضعف در برنامه ریزی،تصمیم گیری و سازمان دهی می باشد که در مدیریت خانواده تجلی می یابد.بنابراین به نظر می رسد خانواده ها برای غلبه بر این مشکلات نیازمند به بازنگری در نوع مدیریت خود برای رویارویی با پیچیدگی های زندگی کنونی،از جمله تربیت فرزندان و برقراری روابط مناسب با همسر می باشند. در بین صاحب نظران اسلامی مرحوم علامه طباطبایی با بهره گیری از اندیشه های اسلامی و تعقل و آزاد اندیشی صاحب نظراتی در خصوص مدیریت خانواده می باشد،که می تواند کمک شایانی به حل مشکلات مدیریت خانواده در وضعیت در حال گذار کشورمان بکند. لذا در این مقاله ابتدا گونه های مدیریت خانواده معرفی شده اند.سپس نظریه های مدیریت خانواده در نظریه های جامعه شناسی و دین اسلام مورد بررسی قرار گرفته اند.در ادامه نظر به اهمیت نظریه علامه طباطبایی خصوص مدیریت خانواده نظریه ایشان که بر تفکیک نقش ها و تعقل مبتنی است،مبسوط تر ارائه شده است.در پایان نیز ضمن نقد نظریه های مدیریت خانواده،الگوی مدیریت مشارکتی بر اساس آموزه های دینی و علمی برای خانواده اسلامی ـ ایرانی ارائه شده است.
نوشته
رویکرد اخیر غرب به رهبری، عامل اساسی موفقیت رهبر را رشد و تعالی فردی او در شناخت خود و مدیریت استعدادها و توانمندی های درونی وی می داند که در قالب فرآیند توسعه فردی تبیین می شود. نقطه اوج و تعالی این رویکرد، نظریه رهبری اصیل است که با پشتوانه پژوهش های تجربی می گوید که رشد و تعالی فرآیند توسعه فردی رهبر، نه تنها بر عملکرد و رفتار رهبر، بلکه بر رشد و تعالی فرآیند توسعه فردی پیروان و متعاقب آن، بر عملکرد و رفتار آنها و در نهایت عملکرد جامعه، تیم و یا سازمان تاثیر می گذارد. این مقاله بر آن است تا با بهره گیری از مبانی فکری استاد علامه طباطبایی به مسائلی که مبانی و اصول نظریه رهبری اصیل -به عنوان آخرین نظریه مطرح در غرب- با آن روبه رو است پاسخ گوید. بنا بر اعتقاد استاد علامه طباطبایی، علوم تجربی نمی تواند به علم لازم و کافی درباره فرآیند توسعه فردی منتهی شود. همچنین، اخلاق، پشتوانه کافی برای رهبر نیست و رهبر به اصول و مبانی فراتری از اخلاق نیاز دارد؛ و در نهایت و از همه مهم تر اینکه، شایستگی و برتری های علمی و اخلاقی رهبر به عنوان شرط لازم و کافی از منظر آوولیو و گاردنر- برای تابعیت افراد از رهبر کفایت نمی کند و علامه با پشتوانه استدلال های منطقی و فلسفی درباره بحث «اصالت و وحدت وجود» و تبیین «کمال معرفت نفس: توحید افعالی، توحید صفاتی و توحید ذاتی»، تعریفی متمایز را از تابعیت افراد از رهبر جامعه عرضه می کند که در تعالیم دینی با عنوان ولایت شناخته می شود
نوشته
Footer