برخی اگزیستانسیالیست‌های خداباور استعدادهای درونی انسان را در پیوند با منزلت و کرامت انسانی تعریف می‌کنند و بر وجوهی چون اختیار، انتخاب و مسئولیت انسان تاکید می‌کنند. در حوزه اسلامی نیز علامه طباطبایی منزلت انسانی را با خدامحوری در ارتباط می‌داند. اختیار ازجمله وجوه تشابه دو رویکرد است با این تفاوت که علامه برخلاف اگزیستانس‌ها نقش استقلالی برای اختیار و اراده انسان قائل نیست. در دیدگاه علامه کرامت انسانی در پیوند با مبدا ترسیم می‌شود، اما در نظراگزیستانسیالیست‌ها ارتباط با خدا نقش قابل‌توجهی در کرامت و منزلت انسانی ندارد، هرچه هست به اختیار، اراده و آزادی انسان محقق می‌گردد. از‌جمله وجوه برتری دیدگاه علامه توجه به فطرت انسانی در تحقق کرامت حقیقی است. ازین منظر شکوفایی فطرت نیازمند برنامه است. این برنامه که همان آموزه‌های دینی و وحیانی در نظر علامه است، هرچند به تعبیر اگزیستانس‌ها نوعی محدودیت است اما این محدودیت در حقیقت گوهر فطرت انسان را فربه‌تر می‌کند. این مقاله به مقایسه رویکرد فلاسفه اگزیستانس خداباور و علامه طباطبایی دربحث از منزلت و کرامت انسانی می‌پردازد و می‌کوشد تا وجوه تشابه و افتراق این دو دیدگاه را نشان دهد.
نوشته
در این مقاله نسبت نظریه تکامل داروینی با اصل خداباوری از دیدگاه سه نفر از متالهان معاصر بررسی و نقد شاه است. علامه طباطبایی» شهید مطهری» و پلانتینگا با میانی مختلف به بررسی این موضوع پرداخته‌اند. چنا نکه در اصل مقاله آمده است» دیدگاه‌های علامه طباطبایی امکان هرگونه سازگاری خداباوری با اصل تکامل داروینی را سد می‌کندء در حالی که شهید مطهری و پلانتینگا کوشیده‌اند تکامل داروینی را با هدایت و هوشمندی موجودی برتر (خدا) همراه کنند. هر دو نیز بر ابتنا و استفاده نظریه تکامل داروینی از اصول متافیزیکی (غیرعلمی و غیرزیستی) تاکید کرده‌اند. مولف در این مقاله معتقد است تلاش‌های این دو متفکر خداباور نیزء امکان سازگاری این دو مقوله را فراهم نمی‌کند و لذا تنها راه‌های باقی‌مانده خداباوران در مواجهه با نظریه تکامل داروینی پیدا کردن موارد نقض نظریه تکامل داروینی» یا کنار زدن آن است. در غیر این صورت نظریه تکامل داروینی با ویژگی انتخاب طبیعی در ناسازگاری ذاتی با خداباوری قرار دارد.
نوشته
Footer